اسم: مرزوان (پسر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: marzvān) (فارسی: مرزوان) (انگلیسی: marzvan) معنی: مرزبان، حاکم، اختر، ( = مرزبان ) برچسب ها:اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم فارسی، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
مرزوان. [ مَرْزْ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مرزبان. حاکم. میر سرحد و زمین دار و نگاهدارنده و نگاهبان. ( برهان قاطع ). مرزبان. رجوع به مرزبان در این لغت نامه و نیز رجوع به دزی ج 2 ص 580 شود. || مرزبان . فحنت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || در گیاه شناسی ، اختر. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اختر شود.