مرزبان

/marzbAn/

مترادف مرزبان: سرحددار، مرابط، مرزدار

معنی انگلیسی:
frontier, official, frontier controller

فرهنگ اسم ها

اسم: مرزبان (پسر) (فارسی) (تلفظ: marzbān) (فارسی: مرزبان) (انگلیسی: marzban)
معنی: آن که از مرز کشور پاسداری می کند، ( به مجاز ) مبارز و پهلوان، نگهبان، سرحد دار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن که حکومت قسمتی از یک کشور با اوست، حاکم ناحیه ای از کشور، ( در قدیم ) ( به مجاز ) جنگجو و مبارز و پهلوان
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

مرزبان. [ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) حاکمی که در سرحد باشد. ( اوبهی ). حاکم و میر سرحد. ( جهانگیری ). سرحددار. صاحب طرف.طرفدار. حافظ مرز و ثغر و حدود. که محافظت نواحی مرزی و طرفی از مملکت با اوست. حافظ الحد :
به هرمرز بنشاند یک مرزبان
بدان تا نسازند کس را زیان.
دقیقی.
طلایه نه و دیده بان نیز نه
به مرز اندرون مرزبان نیزنه.
فردوسی.
بدو گفت با کس مجنبان زبان
از ایدر برو تا در مرزبان.
فردوسی.
یک فوج قوی لاجرم بدان مرز
از لشکر یأجوج مرزبان است.
ناصرخسرو.
و مرزبان صاحب طرفان را خوانده اند. ( مجمل التواریخ ).
تن مرزبان دید در خاک و خون
کلاه کیانی شده سرنگون.
نظامی.
تیر زبان شد همه کای مرزبان
هست نظرگاه تواین بی زبان.
نظامی.
چو موی ازسر مرزبان باز کرد
بدو مرزبان نرمک آواز کرد.
نظامی.
|| مملکت دار. دارنده کشور و ملک :
دلارام گفت ای شه مرزبان
نه هر زن دو دل باشد و یک زبان.
فردوسی.
رجوع به معنی قبلی شود. || مسلط. حاکم. فرمانروا :
نباشد به خود بر کسی مرزبان
که گویدهر آنچ آیدش بر زبان.
نظامی.
|| نگهدارنده. نگهبان. ( برهان قاطع ). رجوع به معنی اول و معنی بعدی شود. || ولایت دار. ( حاشیه فرهنگ اسدی ). حاکم. شهربان. که فرمانروائی و حکومت قسمتی از مملکت با اوست :
به درگاه شاه آمده با نثار
هم از مرزبان و هم از شهریار.
فردوسی.
به دستور گفت آن زمان شهریار
که بدگوهری بایدم بی تبار.
که یک چند باشد به ری مرزبان
یکی مرد بی دانش و بد زبان.
فردوسی.
پدر مرزبان بود ما را به ری
تو افکندی این جستن تخت پی.
فردوسی.
محمد ولی عهد سلطان عالم
خداوند هر مرز و هر مرزبانی.
فرخی.
این همه شهرها به روزگار جاهلیت اندر فرمان پهلوانان و مرزبانان سیستان بودند. ( تاریخ سیستان ). و اپرویز هم از پدر بگریخت وبا آذربیجان رفت و با مرزبانان آنجا هم اتفاق شد و مقام کرد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 99 ).
به هر مرز اگر خود شوم مرزبان
چه گویم چو کس را ندانم زبان.
نظامی.
در آن مرز کان مرد هشیار بودبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اسپهبد مرزبان بن رستم بن شهریار بن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن .مولف کتاب مرزبان میباشد. وی یکی از ملوک طبرستان و از خاندان آل باوند است .
( صفت و اسم ) ۱- مالک زمین . ۲ - حاکم ناحیه و کشور : یکی روز مرد آرزومند نان دگر روز بر کشوری مرزبان . ( شا ) چند مرزبان بر دیار عرب از پارسیان ... فرمان دادند . ۳ - حاکم ناحیهای سرحدی سرحد دار مرز دار جمع : ( بسیاق عربی ) مراز به .
دهی در شهرستان کرمانشاه

فرهنگ معین

(مَ ) (اِمر. ) نگهبان مرز.

فرهنگ عمید

۱. نگهبان یا مٲمور مرز، سرحددار.
۲. [قدیمی، مجاز] حاکم قسمتی از کشور: یکی روز مرد آرزومند نان / دگر روز بر کشوری مرزبان (فردوسی۲: ۱۵۰۴ ).
۳. [قدیمی] در دورۀ ساسانیان، حاکم سرحدی.
۴. [قدیمی، مجاز] نگهبان.

فرهنگستان زبان و ادب

{frontier guard} [جغرافیای سیاسی] سربازی که از مرزهای کشور نگاهبانی می کند

دانشنامه عمومی

مرزبان (سنقر). مرزبان یک روستا در ایران است که در بخش مرکزی شهرستان سنقر در استان کرمانشاه واقع شده است. [ ۱]
این روستا در دهستان گاورود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸۳ نفر ( ۳۴ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس مرزبان (سنقر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

کیا

مترادف ها

margrave (اسم)
مرزبان، مرزدار

فارسی به عربی

مرکیز

پیشنهاد کاربران

Linewatch
عامل الحدود
کیا، کنارنگ،
حافط ثغر/ثغور
مرزبان ( انگلیسی: Linewatch ) فیلم سینمایی آمریکایی در ژانر مهیج محصول سال ۲۰۰۸ میلادی با بازی با کوبا گودینگ جونیور و به کارگردانی کوین بری است. این فیلم در ۲۱ اکتبر ۲۰۰۸ به صورت فیلم ویدئویی در ایالات متحده منتشر شد.
...
[مشاهده متن کامل]

مایکل دیکسون نگهبان مرزی می باشد که در مرز آمریکا - مکزیک خدمت می کند. او زندگی روان و خوبی دارد و همچنین دارای یک همسر و فرزندی ۵ ساله می باشد. اما بزودی مشخص می شود که او گذشته ای فجیع داشته و حالا رازهای گذشته اش تبدیل به خطری بزرگ برای او شده اند …
• کوبا گودینگ جونیور در نقش مایکل دیکسون
• عمری هاردویک
• ایوان راس
• دین نوریس
• Malieek Straughter
• شارون لیل
• عمر پاز تروژیلو
• کریس براونینگ
• ویلیام استرچی
• فرانسیسکو فرناندز
• جیمی رومرو
• برایان لین
• دن بورکارت
• جاش جی. کوفمن

مرزبان
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/مرزبان_(فیلم_۲۰۰۸)
خداوند مرز. [ خ ُ وَ دِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرزدار. مرزبان. سرحددار. سنوردار :
تو گفتیم باشی خداوند مرز
که این مرز را از تو دیدیم ارز.
فردوسی.
ولایت دار. [ وَ / وِ ی َ ] ( نف مرکب ) ولایت دارنده . امیر ولایت . مرزبان . ( حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) : دیلمان و همه ٔ بزرگان درگاه و ولایت داران او. . . ( تاریخ بیهقی ) .
صاحب الحد. [ ح ِبُل ْ ح َدد ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) مرزبان. مرزدار.
صاحب درب. [ ح ِ دَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ظاهراً بمعنی مرزبان حاکم و یا رئیس باشد : و به نزدیک قشمیر رسیدند، چنگی بن سمهی که صاحب درب قشمیر بود به خدمت پیوست چو دانست که با افراط بأس و هیبت شمشیر او جز اسلام و استسلام چاره نیست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 409 ) .
کیا. . سرحددار. . .
صاحب طرف. [ ح ِ طَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) مرزبان. سرحددار. کنارنگ : و مرزبان صاحب طرفان را خوانده اند. . . ( مجمل التواریخ و القصص ) . و هنگام حرکت جماعتی از صاحب طرفان که بر سبیل نوا موقوف بودند. ( جهانگشای جوینی ) .

سرحددار، مرابط، مرزدار، کیا
مرزبان: در پهلوی مرزپان marzpān بوده است.
( ( جهان آفرین تا جهان آفرید
چنو مرزبانی نیامد پدید ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 223. )

کیا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس