مردم ازاری

/mardomAzAri/

معنی انگلیسی:
inhumanity, oppression, malignity, sadism, inhumanity (to mankind) oppression

لغت نامه دهخدا

( مردم آزاری ) مردم آزاری. [ م َ دُ ] ( حامص مرکب ) ستمگری. اذیت. عمل مردم آزار :
مردمی کرد در جهانداری
مردمی به ز مردم آزاری.
نظامی.
بود کارش همه ستمکاری
بی وفائی و مردم آزاری.
نظامی.
به چه کار آیدت جهانداری.
مردنت به که مردم آزاری.
سعدی.
چگونه شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم.
سعدی.
قحبه پیر از نابکاری چکند که توبه نکند و شحنه معزول از مردم آزاری. ( گلستان ).
- مردم آزاری کردن ؛ به خلایق ضرر رساندن :
می بخور منبربسوزان آتش اندر خرقه زن
ساکن میخانه باش و مردم آزاری مکن.
همای اصفهانی ( از امثال و حکم ج 4 ص 1767 ).

فرهنگ فارسی

( مردم آزاری ) اذیت مردم ستمگری ظلم : من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم آزاری ندارم . ( حافظ )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مردم آزاری. آزار رسانی به خود و دیگران، یکی از رذایل اخلاقی و عامل مهم برهم زدن تعادل در زندگی فردی و اجتماعی آحاد بشر است.
دهخدا آزار را ایذاء، اذیت و آزار دادن را، رنج و درد و الم دادن و آزردن و اذیت کردن معنی می کند.
دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا، ج۲، ص۸۷.
در قرآن کریم و احادیث اهل بیت علیهم السلام این رذیله اخلاقی مورد توجه قرار گرفته و به ریشه یابی آن پرداخته شده است.
← آزار در قرآن
...

جدول کلمات

مردم آزاری
سادیسم

پیشنهاد کاربران

خلق آزاری . [ خ َ ] ( حامص مرکب ) مردم آزاری . ( ناظم الاطباء ) .
مردم خراشیدن . [ م َ دُ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) مردم آزاری . آزردن مردمان : ز شوخی ومردم خراشیدنش فرج دید در سر تراشیدنش . سعدی .
سادیسم

بپرس