مردار

/mordAr/

مترادف مردار: لاش، لاشه، جانورمرده، نا، جیفه، نجس، پلید

معنی انگلیسی:
carcass, carrion, corpse, necro-, dead corpse

لغت نامه دهخدا

مردار. [ م ُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) لاشه مرده. لاشه و جسد حیوانی که ذبح نشده مرده است و در شرع نجس است و خوردن گوشت آن جایز نیست. جیفه. لاش. لش :
همی خورد افکنده مردار اوی
ز جامه برهنه تن خوار اوی.
فردوسی.
خورند از آن که بماند ز من ملوک زمین
تو از پلیدی و مردار پر کنی ژاغر.
عنصری.
دزدی و خون ناحق میانشان حرام بودی و مردار نخوردندی. ( تاریخ سیستان ).
چون نیابد به گه گرسنگی کبک و تذرو
چه کند گر نخورد شیر ز مردار کباب.
ناصرخسرو.
ای پسر مشغول مردار است خلق
چون به مرداراست مشغولی کلاب.
ناصرخسرو.
گر طمعی نیستم به خون و به مردار
چون که چنین دشمنان شدند سگانم.
ناصرخسرو.
جغد را گفت خانه ات در خرابه باد و خورشت مردار باد. ( قصص الانبیاء ص 173 ).
نکند قصد هیچ خصم زبون
که ز مردار کس نریزد خون.
سنائی.
چه مانی بهر مرداری چو زاغان اندر این نشاءة
قفس بشکن چو طاووسان یکی بر پر برین بالا.
سنائی.
هر که او بددل است و بدکار است
گر چه زنده ست کم ز مردار است.
سنائی.
چون لیقه دوات کهن گشته
پوسیده گوشت در تن مردارش.
خاقانی.
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 904 ).
اگر تیر اول صید را خسته کرده بود چنانک از صیدی بیرون شده باشد آنگه تیر دوم آید حلال نبود... و صید مردار بود. ( راحةالصدور ). اگر سگ یا یوز بعد از آنکه صید بسیار گرفته حرام بود صیدی را بخورد، جمله از پیش گرفته بود، الا آنچه ذبح یافته بود و به مذهب بو یوسف و محمد آن یکی مردار بود باقی حلال. ( راحةالصدور ).
در این روزه چو هستی پای پر جای
به مردار استخوانی روزه مگشای.
نظامی.
کوشم که از این جهان پرخار
مردانه برون شوم نه مردار.
نظامی.
با سگان بگذار این مردار را
خرد بشکن شیشه ٔپندار را.
مولوی.
وآنگه بغلی نعوذ باللّه
مردار بر آفتاب مرداد.
سعدی.
سعدی به مال و منصب دنیا نظرمکن
میراث از توانگر و مردار از کلاغ.
سعدی.
مرد بداصل هست بد کرداربیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- جانور مرده ( که ذبح نشده باشد ) جسد مرده : هر که چون کرکس بمرداری فرود آورد سر کی تواند همچو طوطی طمع شکر داشتن . ( سنائی ) ۲- مال و منال وخواست. دنیاوی . یا مردار دنیوی . مال و منال دنیا : تا از آن مردار دنیوی بمکر و حیلت چیزی بدست آورند .

فرهنگ معین

(مُ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - لاشه . ۲ - نجس ، پلید.

فرهنگ عمید

۱. لاشۀ حیوان مرده که ذبح نشده باشد.
۲. (صفت ) پلید، کثیف.

گویش مازنی

/merdaar/ مردار

دانشنامه عمومی

مردار به لاشه و گوشت در حال فساد جانوران مرده گفته می شود.
مردار منبع غذایی مهمی برای گوشت خواران بزرگ جثه و همه چیزخواران در بیشتر زیست بوم ها است. نمونه هایی از چنین جانورانی عبارتند از کرکس، قوش، عقاب، [ ۱] کفتار راه راه، [ ۲] صاریغ ویرجینیا، شیطان تاسمانی، کایوت، اژدهای کومودو، و خزوک مردار. [ پانویس ۱] بسیاری از بی مهرگان همچون خزوک های مردار، کرم حشره، پشه مردار، [ پانویس ۲] و مگس گوشت[ پانویس ۳] نیز مردارخوار هستند و نقش مهمی در چرخه بازیافت نیتروژن و کربن در بازمانده های جانوری دارند.
↑ Silphidae ↑ Calliphoridae ↑ Flesh - fly
عکس مردار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

corpse (اسم)
جسد، لاشه، نعش، مردار

carrion (اسم)
لاشه، مردار، گوشت گندیده

فارسی به عربی

میتة

پیشنهاد کاربران

لَش
هر حیوانی که که ذبح یا مردن آن به حالت غیر شرعی یعنی به غیر تذکیه مستند باشد به آن میته یا مردار گفته میشود.
مُِرتار > مُردار ( از بن > مِرَه تَن= مُردن )
مرده بلا استفاده
ته مانده
لاشه.

بپرس