مرابطه
مترادف مرابطه: رابطه، سروکار، مراوده، سرحدبانی، مرزداری، نگهبانی
برابر پارسی: رفت و آمد، پیوند
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مرابطة. [ م ُ ب ِ طَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مرابط. رجوع به مُرابِط شود.
مرابطه. [ م ُ ب ِ طَ / طِ ] ( از ع اِمص ) مرابطة. سرحدداری. رجوع به مُرابَطَة شود. || مواظبت کردن. رجوع به مُرابَطَة شود. || در فارسی ، بایکدیگر رابطه داشتن. با هم مرتبط بودن. به یکدیگر پیوسته و مربوط بودن. ربط و پیوند داشتن با همدیگر.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جماعتی که ملازم و مواظب سر حد ( مسلمانان ) اند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مداومت و مواظبت کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] مرابطه در لغت یعنی گروهی که در جلوی دشمن ایستادگی میکنند.
مرابطه در اصطلاح فقها عبارت است از: نگهبانی جهت محافظت از مرزهای کشور اسلامی.
احکام مرابطه
مرابطه، عملی است مستحب، هر چند در زمان غیبت امام باشد و کسی که خودش نمیتواند برود، مستحب است که اسب خود را برای مرابطین بفرستد. برای توضیح بیشتر به لفظ رباط مراجعه شود.
مرابطه در اصطلاح فقها عبارت است از: نگهبانی جهت محافظت از مرزهای کشور اسلامی.
احکام مرابطه
مرابطه، عملی است مستحب، هر چند در زمان غیبت امام باشد و کسی که خودش نمیتواند برود، مستحب است که اسب خود را برای مرابطین بفرستد. برای توضیح بیشتر به لفظ رباط مراجعه شود.
wikifeqh: مرابطه
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید