مدیحه

/madihe/

مترادف مدیحه: آفرین، ستایش، مدیح، منقبت

متضاد مدیحه: هجویه

معنی انگلیسی:
encomium, eulogy, praise, panegyric

فرهنگ اسم ها

اسم: مدیحه (دختر) (عربی) (تلفظ: madihe) (فارسی: مَديحه) (انگلیسی: madihe)
معنی: مدح، ستایش، سخنی ( معمولاً شعر ) که در ستایش کسی گفته یا سروده می شود
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

مدیحه. [ م َح َ / ح ِ ] ( ع اِمص ، اِ ) مدیح. مدح. ستایش. ثنا. آفرین. مدحت. ج ، مدایح. || سخن یا شعری که درتوصیف و تمجید ممدوحی گویند یا نویسند یا خوانند.

فرهنگ فارسی

ستایش
( اسم ) ستایش مدیح جمع : مدایح ( مدائح )

فرهنگ معین

(مَ حِ ) [ ع . مدیحة ] (اِ. ) ستایش . ج . مدایح .

فرهنگ عمید

شعر ستایشی.

دانشنامه آزاد فارسی

مَدیحه (Panegyric)
مدیحه یا مدح در لغت به معنای ستایش و در اصطلاح ادبی شعر یا سخنی است که در ستایش کسی یا چیزی سروده یا گفته شود. معادل لاتینی آن panegyric از دو واژۀ یونانی pan به معنی «همه» و agora به معنی «همایش و تجمع» ساخته شده و به معنای سخن گفتن چاپلوسانه یا ستایش آمیز در جمع است. مدیحه در یونان باستان به منظور ستایش از قهرمانان مسابقات المپیک سروده می شد. این ترانه ها به صورت دسته جمعی اجرا می شد. از شاعران مدیحه سرای یونانی می توان به پیندار اشاره کرد. در روم باستان مجموعه ای از این سخنان و نوشته ها خطاب به امپراتوران حاکم در کتابی با عنوان مدایح لاتینیگردآوری شد. نخستینِ آن ها را از پلینی جواندر وصف امپراتور ترایانوسبود. در ادبیات انگلیسی نیز نمونه های فراوانی از این نوع شعر دیده می شود مانند قصیده ای برای صبح تولّد عیسی مسیح از جان میلتون، نمایش نامۀ ریچارد دوم از شکسپیر، و خطابۀ جان آو گانت در مدح انگلستان. مدیحه سرایی در میان قصیده سرایان ادب جاهلی رواج داشت و با ظهور اسلام نیز به شکل های مختلف ازجمله مدیحه های مذهبی ادامه یافت. در دورۀ اموی و عباسی نیز مدیحه سرایی رونق بیشتری یافت. پس از اسلام نیز قالب عمدۀ شعر فارسی در آغاز پیدایش آن قصیده های مدحی بود و اولین شاعران زبان فارسی مدیحه سرا بودند و مدیحه ها عمدتاً در ستایش حاکمان، پادشاهان و درباریان مقتدر سروده می شد. بعدها مدیحه های مذهبی و دینی نیز حضور چشمگیرتر و رو به رشدی داشت تا این که مدیحۀ مذهبی به خصوص مدایح مذهبی شیعی در دورۀ صفویه به اوج خود رسید. اگرچه در سبک هندی مدیحه سرایی نسبت به قبل کمتر شد اما در دورۀ بازگشت مجدداً رواج و رونق زیادی یافت.

مترادف ها

panegyric (اسم)
مدیحه

panegyric (صفت)
مدیحه، ستایش امیز

panegyrical (صفت)
مدیحه، ستایش امیز

پیشنهاد کاربران

مدیحه: ستایه
مدیحه : ستودنی و قابل ستایش
مدیحه: نام عربی کهن به معنای زنی که مدح و ستایش
می شود به آن زن با اخلاق و صفات نیک نیز گفته می شود.
مدیحه: بانوی بزرگوار خوشنام که مورد ستایش دیگران قرار می گیرد.
مدیحه : ستوده
مدیحه : مدح ، ستایش .
مدیحه : /madihe/ مَدیحه به معنی ستایش ، آفرین ، ثنا ، خوبی ، خیر و خوبی و سعادت ، خوشی ، تمجید ، مرحبا ، تعریف ، تحسین ، توصیف به نیکویی و خوبی ، مدحت .
مدح در لغت به معنی ستایش کردن و ستودن خصلت ها و صفات نیک کسی است .
...
[مشاهده متن کامل]

مدیح :
معنی مدیح | لغت نامه دهخد
مدیح . [ م َ ] ( ع اِمص ، اِ ) آنچه بدان کسی را بستایند و مدح گویند از شعر و جز آن . ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) . مدح . مدحت . ستایش . آفرین . مدیحه .

اسم مدیحه مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است . مدیحه یعنی ستایش وتمجید.
مدیحه اسم دخترانه است، معنی مدیحه: ( عربی ) سخنی ( معمولاً شعر ) که در ستایش کسی گفته یا سروده میشود.
پیشنهادمن این است که واژه مدیحه را به دو قسم میشود معنی کردوآن بستگی به نیت بیان کننده این کلمه دارد. اگرقصدبیان واقعیت باشد که ستایش ازفردنیکوکاربعنوان قدرشناسی باشد. امااگرستایشگری ازظالم وزورگوباشد
...
[مشاهده متن کامل]
معنی درقصدومقصود کاذب وخارج ازمعنی لغلت میشود ومعنی آن عوض میشود. ومعنی تملق و خودشیرینی بخودش میگیرد.

بپرس