مدار

/madAr/

مترادف مدار: دوایر فرضی موازی باخط استوا، مسیر، دور، گرد، پیرامون، حیطه، پهنه، مسیر فرضی حرکت انتقالی سیارات، مسیر جریان برق والکترومغناطیسی، مرکز، حلقه، دورزدن، گردش کردن

برابر پارسی: گردون سپهر، پرگاره، چرخگاه

معنی انگلیسی:
orbit, pivot, axis, circuit, tropic, zodiac

لغت نامه دهخدا

مدار. [ م َ ] ( ع اِ )جای گشتن. ( دستورالاخوان ). جای دور. جای گردش. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). موضع دوران. ( متن اللغة ). جای گردگردی و دور زدن چیزی. ( یادداشت مؤلف ) :
رنج است و درد قطب مدار وی
بهراج چرخ آه ز رفتارش.
ناصرخسرو.
بادت به گرد بخت همایون مدار بخت
بادت به گرد بخت بر افزون مدار ملک.
مسعودسعد.
ای داور زمانه ملوک زمانه را
جز بر ارادت تو مسیر و مدار نیست.
مسعودسعد.
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن.
حافظ.
|| حرکت. گردیدن. ( آنندراج ). گردش. دوران. چرخش. حرکت دورانی. گردگردی :
کشیده فخر و شرف پیش رایت تو سپاه
گرفته فتح و ظفر گرد موکب تو مدار.
فرخی.
بقا بادش چنان کو را مراد است
همی تا چرخ گردون را مدار است.
عنصری.
گر بر قیاس فضل بگشتی مدار دهر
جز بر مقر ماه نبودی مقر مرا.
ناصرخسرو.
نگر گرد می خواره هرگز نگردی
که گرد دروغ است یکسر مدارش.
ناصرخسرو.
مدار چرخ کند آگهم ز لیل و نهار
مسیر چرخ خبر گویدم ز صیف وشتا.
مسعودسعد.
تا همی پاید زمین و آسمان
تا بود آن را مدار این را قرار.
مسعودسعد.
آن خداوندی که گر خواهد به فر بخت خویش
در فلک بندد سکون و در مدر آرد مدار.
معزی.
ایا مراد تو مقصود آسمان ز مدار
و یا رضاء تو مطلوب اختران ز مسیر.
معزی.
مدار فلک بر مراد تو بادا
تو بر گاه و بدخواه جاه تو مسجون.
سوزنی.
در آسمان مدار به وفق مراد تست
تا بر مدار ماند تو بر مراد مان.
سوزنی.
خیز و به از چرخ مداری بکن
او نکند کار تو کاری بکن.
نظامی.
شرع زین هر دو قطب نگزیرد
که فلک راست بر دو قطب مدار.
خاقانی.
اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر.
حافظ.
|| محور. مرکز جائی که برآن دور می زنند و گرد آن می گردند. رکن و محور اصلی هرچیز :
فضل و دولت را مداری ملک و ملت را مشار
دین و دولت راپناهی عز و حشمت را مشیر.
سنائی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جای دورزدن وجای گردش، آنچه که چیزی بر آن می گردد، جائی که چیزی دورمیزند
۱- ( مصدر ) دور زدن گردش کردن : تاهمی پاید زمین و آسمان تابود آنرا مدار این را قرار . ( مسعود سعد ) ۲- ( اسم ) جای دور زدن . ۳- آنچه که شیئی بر آن میگردد : تو که بینایی ز کورانم مدار دایرم بر گرد لطفت ای مدار . ( مثنوی ) ۴- خطی فرضی که سیارات در گردش انتقالی خود بدور خورشید طی کنند . ۵ - هر یک از دایرههای فرضی در سطح زمین که بموازات دایر. استوار رسم شود جمع : مدارات . توضیح هم. خطوطی را که بموازات خط استوا - چه در شمال و چه در جنوب آن - کشیده شوند مدار نامند . عد. مدارات در روی کر. زمین بیشمار است ولی از آن میان چهار مدار معروف است : مدار راس السرطان و مدار قطب شمال در بالای خط استوا مدار راس الجدی و مدار قطب جنوب در جنوب خط استوا . هر چه مدارات بقطب نزدیک شوند کوچکتر گردند تا در قطب بصفر رسد . ۶ - استبرق . ۷ - معبر جریان برق . ۸ - در ترکیب بصورت جزو موخر بمعنی مدار ... عماد ... وامثال آن آید : سیاستمدار شریعتمدار عظمت مدار .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جای دور زدن و گردیدن . ۲ - در اصطلاح جغرافیا عبارت از خطی است که سیارات به دور خورشید می پیمایند. ، ~ رأس الجدی مدار َ۲۷ ْ۲۳ عرض جنوبی کرة زمین که خورشید در روز اول دی ماه به آن عمود می تابد و منطقة معتدل جنوبی از پایین آن تا مد

فرهنگ عمید

۱. مسیر دور زدن و گردش.
۲. (برق ) مسیر کامل جریان برق، شامل سیم، خازن، کلید، و امثال آن.
۳. (نجوم ) مسیری که سیارات و اجرام آسمانی طبق آن به دور یک یا چند جرم دیگر در حرکت باشند.
۴. (جغرافیا ) هریک از دایره های فرضی که به موازات خط استوا رسم شده است و هرچه به قطب نزدیک تر شوند کوچک تر می گردند.
۵. آنچه یا آن که بر گِردَش می گردند.
۶. (اسم مصدر ) [قدیمی] جریان.
* مدار رٲس الجدی: (جغرافیا، نجوم ) = رٲس الجدی
* مدار رٲس السرطان: (جغرافیا، نجوم ) = رٲس السرطان

فرهنگستان زبان و ادب

{circuit} [علوم پایۀ پزشکی] ← مدار عصبی
{orbit} [ریاضی] فرمول دار

گویش مازنی

/medaar/ مقاومت – دوام

واژه نامه بختیاریکا

پیت

دانشنامه عمومی

مدار (جغرافیا). مَدارها دایره های فرضی هستند که به موازات استوا بر روی کره جغرافیا رسم شده اند و هر چه به سمت قطب شمال یا جنوب می رویم کوچک تر می شوند.
مدارها خطوط و دایره هایی فرضی هستند که تعیین کنندهٔ عرض جغرافیایی به شمار می آیند و به صورت موازی و نسبت به هم جهت شمالی و جنوبی دارند. مدارها خطوط متقاطع نصف النهارها هستند. مدارها همگی برابر نمی باشند و خط استوا بزرگ ترین مدار است که به عنوان مدار صفر درجه، نسبتِ درجه های شمالی یا جنوبی مدارهای دیگر با آن سنجیده می شود. مدارهای شمالی از استوا تا قطب شمال ۹۰ درجه و مدارهای جنوبی هم از استوا تا قطب جنوب ۹۰ درجه هستند.
هر نقطه از زمین، روی یک مدار و یک نصف النهار مشخص قرار دارد که به آن مختصات جغرافیایی آن نقطه می گویند. محیط ( پیرامون ) مدار فرضی استوا که زمین را به دو نیم کرهٔ شمالی و جنوبی تقسیم می کند، ۴۰٬۰۷۵ کیلومتر می باشد و مبدأ اندازه گیری عرض جغرافیایی به شمار می آید. محل اتصال نصف النهار مبدأ و مدار استوا دارای طول و عرض جغرافیایی صفر است؛ و این نقطه در حاشیهٔ خلیج گینه در غرب قارهٔ آفریقا واقع شده است.
به منطقهٔ میان مدارهای رأس السرطان و رأس الجَدی، مدارگان، منطقه گرمسیری یا منطقهٔ بین المدارین گفته می شود. در مدارگان به علت تابش عمود آفتاب، بیشترین گرما دریافت می شود و بیشتر بیابان ها نیز در این عرض های جغرافیایی قرار دارند. [ ۱]
پنج مدار مهم کره زمین به ترتیب شمال به جنوب عبارتند از:
• مدار شمالگان، مدار قطبی شمال
• مدار رأس السرطان، مدار گرمسیری شمال
• خط استوا، مدار معدل النهار
• مدار رأس الجدی، مدار گرمسیری جنوب
• مدار جنوبگان، مدار قطبی جنوب
خط استوا °۰ ( صفر درجه ) است و تا سال ۲۰۲۰م مدارهای گرمسیری "۱۲ '۲۶ °۲۳ و مدارهای قطبی "۴۸ '۳۳ °۶۶ از استوا فاصله دارند.
مدارهای گرمسیری و قطبی تغییراتی دارند.
مدارهای گرمسیری ( رأس السرطان و رأس الجدی ) ، در سال ۲۰۰۰ میلادی در فاصلهٔ مداری "۲۱٬۵ '۲۶ °۲۳ از استوا بوده اند و طی نوساناتی تا سال ۲۰۱۰ به فاصلهٔ "۱۶٬۸ '۲۶ °۲۳ و تا سال ۲۰۲۰ به عرض مداری "۱۲٬۱ '۲۶ °۲۳ رانده می شود. این مدار نوسانات پیچیده ای دارد؛ طبق اطلاعات در دست، در سال ۴٬۷۱۳ - در عرض جغرافیایی "۵۸٬۶ '۰۸ °۲۴ استوا بوده ( و به نظر می رسد پیش از آن چنان میل یافته که موجب دوران یخبندان شده است[ نیازمند منبع] ) . تا سال ۱۲٬۰۳۱ به نزدیک ترین حد خود به استوا، یعنی "۴۱٬۳۰۷ '۳۶ °۲۲ می رسد و سپس مجدداً به تدریج فاصله پیدا می کند و در سال ۱۸٬۷۳۹ به جایگاه کنونی می رسد، آن گاه همچنان میل خود را ادامه می دهد و در سال ۲۰٬۰۰۰ اندکی از فاصلهٔ ۲۴ درجه می گذرد. در سال ۲۵٬۰۰۰ آن سوتر از مدار ۳۳ قرار دارد ( به نظر می رسد که در دوره دیگری از یخبندان باشد[ نیازمند منبع] ) و در سال ۳۰٬۰۰۰ در ۸۳ درجه نزدیک قطبین می رسد و در سال ۳۰٬۷۳۵ گویی بر فراز قطبین متمرکز می شود. [ ۲]
عکس مدار (جغرافیا)عکس مدار (جغرافیا)عکس مدار (جغرافیا)عکس مدار (جغرافیا)عکس مدار (جغرافیا)عکس مدار (جغرافیا)

مدار (سیاره). مَدار، در فیزیک، به مسیر جسمی که در اثر نیرویی مرکزگرا ( مانند گرانش ) به دور جسم یا نقطه ای دیگر در فضا می گردد، گفته می شود. برای مثال، مدار یک سیاره به دور مرکز یک سامانۀ ستاره ای، مانند سامانۀ خورشیدی. مدار سیاره ها معمولاً بیضی شکل اند، اما بر خلاف بیضی، از یک آونگ یا یک جسم متصل به یک رشته پیروی می کنند. مرکز خورشید در یکی از دو نقطهٔ کانونی بیضی قرار دارد و نه در مرکز آن. درک کنونی از مکانیک حرکت مداری، که براساس نظریه نسبیت عام آلبرت انیشتین پایه گذاری شده است می گوید: عامل گرانش، با توجه به انحنای فضازمان، با مدار ژئودزیکی که جسم از آن پیروی می کند، محاسبه می شود. برای سهولت در محاسبه، نسبیت معمولاً توسط نیروی مبتنی بر نظریۀ جهانی گرانش نیوتن، که براساس قوانین حرکت سیارات کپلر پایه گذاری شده اند، محاسبه و تخمین زده می شوند.
مطالعۀ ریاضی در مورد مدار سیاره ها را نخستین بار یوهانس کپلر انجام داد. نیوتن نشان داد که قوانین مداری کپلر با نظریۀ گرانش او توضیح پذیر است. نیوتن می گوید: هر جسمی یک میدان جاذبه دارد و بر اجسام دیگر کشش وارد می کند. همچنین این جاذبه باعث می شود که بعضی از اشیاء در مدار بیضوی حرکت کنند.
مثلاً اقمار به دور سیارات می گردند که خود نیز به دور خورشید می گردند، و خورشید خودش به دور مرکز کهکشان راه شیری می گردد. در واقع، به جای چرخیدن به دور جسم دارای جرم بیشتر، دو جسم به دور نقطهٔ تعادل، معروف به مرکز مشترک ( مرکز جرم مشترک ) ، می چرخند. کِپلر پس از چندین سال مطالعه در حرکت سیارات، در سال ۱۶۱۸م. موفق به کشف قانون سوم خود شد. کپلر بر پایۀ آن یافته ها قوانین سه گانه زیر را دربارهٔ حرکت سیارات در مدار را بیان کرد:
۱. مدار حرکت سیارات به گِرد خورشید یک بیضی است که خورشید در یکی از دو کانون آن قرار دارد.
۲. خط وصل کنندۀ هر سیاره به خورشید در زمان های مساوی مساحات مساوی جاروب می کند.
۳. مکعب فاصلهٔ متوسط هر سیاره تا خورشید با مربع زمان یک دور کامل گردش سیاره تناسب مستقیم دارد.
قانون دوم کپلر می گوید: زمانی که سیاره در نقاط دورتر بیضی در حرکت است، فاصله تا خورشید زیادتر و سرعت حرکت کمتر است. به تدریج که سیاره به نقاط نزدیک تر بیضی می رسد فاصله تا خورشید کمتر و سرعت سیاره زیادتر می شود. این تغییر در سرعت سبب می شود که سیاره چه به خورشید نزدیک و چه از آن دور باشد، مساحت درنوردیده اش در فضا در فواصل زمانی ثابت، ثابت بماند. قانون سوم کپلر هم این گونه بیان می کند که، هرگاه فاصلهٔ متوسط هر سیاره تا خورشید به توان سه، و زمان کامل شدن یک دور سیاره به توان دو رسانیده، و نسبت اعداد حاصل تشکیل شود؛ این نسبت همواره ثابت و برای تمام سیارات یکی است.
عکس مدار (سیاره)عکس مدار (سیاره)عکس مدار (سیاره)عکس مدار (سیاره)عکس مدار (سیاره)عکس مدار (سیاره)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مدار (اخترشناسی). مَدار (اخترشناسی)(orbit)
مَدار
مسیر یک جسم بر گرد جسم دیگر در فضا، مانند مدار زمینبه دور خورشید، یا مدار ماه به دور زمین. وقتی که دو جسم جرم مشابه دارند، مثل ستارۀ دوتایی، هر دو بر گرد مرکز جرم مشترکشان می گردند. حرکت اجسام در مدار از قوانین کپلرپیروی می کند و این قوانین هم برای ماهواره های مصنوعی، و هم برای اجسام طبیعی کاربرد دارند. براساس این قوانین، مدار یک جسم بر گرد جسمی دیگر به شکل بیضی است. این بیضی ممکن است مثل مدار دنباله دارهابر گرد خورشید بسیار کشیده، یا مانند مدار برخی از سیاره هاتقریباً دایره ای باشد. نزدیک ترین نقطۀ مدار هر سیاره به خورشید را حضیض خورشیدی، و دورترین نقطۀ آن را اوج خورشیدیمی گویند. در مورد جسمی که بر گرد زمین مدار می پیماید، نزدیک ترین و دورترین نقاط مدار به ترتیب حضیض زمینیو اوج زمینیخوانده می شوند.

مدار (فیزیک). مَدار (فیزیک)(circuit)
در فیزیک یا مهندسی برق، آرایشی از اجزای الکتریکی. این اجزا در مدار با ماده ای از جنس رسانای انتقال دهندۀ جریان برق، به یکدیگر متصل می شوند. در مدار متوالی، اجزای مدار سربه سر به یکدیگر وصل می شوند، به طوری که جریان، یکی بعد از دیگری، از همۀ آن ها عبور می کند. در مدار موازی، اجزای مدار طوری کنار هم قرار می گیرند که فقط بخشی از جریان از هر یک از آن ها عبور کند. طرز اتصال اجزای مدار را با نمادهای استانداردی که برای هر یک از اجزا مشخص شده است، در نمودار مدار ترسیم می کنند. اگر مدار شکستگی و انقطاع نداشته باشد، بسته است و جریان از آن عبور می کند. اگر مدار شکستگی و انقطاع داشته باشد، باز است و هیچ جریانی از آن عبور نمی کند.

مترادف ها

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

circle (اسم)
محفل، دور، حوزه، طوق، چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر

hinge (اسم)
مفصل، بند، لولا، مدار

pivot (اسم)
محور، میله، محور چرخ، لولا، مدار، نقطه اتکاء، پاشنه، عضو موثر، محور اصلی کار

parallel (اسم)
مدار، خط موازی، خط متوازی

center (اسم)
میان، مرکز، میانه، مدار، وسط و نقطه مرکزی

orbit (اسم)
دور، قلمرو، مدار، مسیر، حدقه، مسیر دوران، حدود فعالیت

tropic (اسم)
مدار، مدار راس السرطان، مدارراس الجدی حاره

فارسی به عربی

دائرة , مفصلة , منطقة , موضوع

پیشنهاد کاربران

مادر
نوواژه برای جایگزینیِ #to_circuit به معنای دورِ چیزی گشتن؛ دور زدن؛ مسیرِ قوسی ( منحنی ) پیمودن؛ مدار ساختن؛ و جُزین
ا↙️
#گردشتن ( gard. eš. t. an )
یا:
#گردیسیدن ( gard. is. id. an ) 👈 گَردی ( ستاکِ بر گرفته از ریشه ی نیاایرانیِ gart به معنای چرخیدن یا گردیدن ) - - س ( افزایه ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ گَردِشتن می شود: گَردیس . ( بسنجید با: نوشتن —� نویس . )
▪️مثال:
۱ - قطارِ تهران - مشهد نخست شهرِ سمنان را گَردِشت ( گردیسید، دور زد، کمربندیِ دورِ شهر را پیمود، ) و سپس به سوی مشهد راهش را ادامه داد.
۲ - وقتی زمین هشت بار خورشید را بگردیسَد ( دور بزند ) ناهید سیزده بار خورشید را گردِشته است ( دور زده است. )
🔺توجه:
🔹 #circuit مدار
🔹 #گردیس ( gardis )
▪️مثال:
۱ - بیشترین چراغی را که در این گَردیس ( مدارِ الکتریسیته ) می توان کار گذاشت هفت چراغ است.
۲ - زمین با چرخشِ خود پیرامونِ خورشید یک گَردیسِ ( مدارِ ) ۹٤۰ میلیون کیلومتری را ایجاد می کند.
۳ - آن ها در گَردیسِ ( مسیرِ مداری شکلِ ) مسابقه جایی را هم برای عوض کردنِ چرخ های خودروها در نظر گرفته اند.
🔸 #circuitry مداربندی
🔸 #گردیس بندی
یا: #گردیسش
یا: #گردیسه
▪️مثال:
۱ - کلِّ گردیسه ی ( مداربندیِ ) این رایانه روی یک تخته ی ده سانتی ساخته شده بود.
۲ - با این آزمایش ها، پژوهش گران دانشِ خود را درباره ی گردیسه ی ( مداربندیِ ) مغزِ پستانداران افزایش می دهند.
🔹 #circuitous مداری شکل، پرپیچ وخم
🔹 #گردیسان
▪️مثال:
۱ - زاینده رود در مسیرِ خود راهی گَردیسان ( پرپیچ وخم ) را می پیماید.
۲ - او بحثی گَردیسان ( پیچیده ) ولی منطقی درباره ی عدالتِ اجتماعی ارائه کرد.
🔸 #circuitously
🔸 #گردیسانه
▪️مثال:
او از ترسِ برخورد با لات ها راهِ خود را در جنگل گردیسانه ( به گونه ی پرپیچ وخم ) می پیمود.
🔹 #circuitousness پیچ وخم داشتگی، مدارگونگی، نامستفیم بودگی
🔹 #گردیسانگی
▪️مثال:
همیشه از گَردیسانگیِ ( پرپیچ وخم بودنِ ) راهروهای دانشگاه گله داشتم، و گاهی با استادها نیز درباره ی آن بحث می کردم.
🔸 #circuity پیچ داری، ناراست بودگی
🔸 #گردیسگی
▪️مثال:
گردیسگی ِ ( انحنای ) و سخت شدنِ سرخرگِ آئورت بر روی مری فشار می ورد و باعثِ تُرشا ( تُرش کردن ) می شود.
🔹 هم ریشه های #گردشتن ، #گردیس ، #گردیسان و #گردیسگی در زبان های ایرانی:
فارسی میانه 👈 چرخیدن، گردیدن ➖ - gard
فارسی میانه ترفانی 👈 گشتن، چرخیدن ➖ - grd
ختنی 👈 چرخاندن ➖ - ggei�ls
خوارزمی 👈 غلتاندن، پیچاندن ➖ - ġrcy
فارسی 👈 گشتن، گردیدن، گِرد
خراسانی و تاجیکی 👈 غلتیدن ➖ ğelidan
ورزنه ای 👈 چرخیدن ➖ - gart
اورامانی 👈 سرگردان شدن، پرسه زدن ➖ - gelāy
پشتو 👈 پیچیدن، گردیدن ➖ - ġar
اشکاشمی 👈 چرخیدن ➖ - ġurs
🔺 نکته:
برای دیدنِ فعلی دیگر از همین ریشه بروید به: #to_pivot .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

واژه مدار ، از ریشه ( دور ) می باشد یعنی محل گردش
مَدار/مَتار ( madār/matār ) :
از ستاک ( مصدر ) � مَدَن/مَتَن madan/matan به چم های آمدن، رسیدن، . . �
مَت/مَد: آمد، رسید
مَدار/مَتار که هم سنگ است با واژه ی لاتین mittere به چم های : �آینده، � آمده، رسنده در جریان، در گردش، فرارسیده، نزدیک شونده � می باشد، که امروزه به ریخت �مَدار� در همکردهایی ( ترکیب هایی ) � چون � زور مَدار، دین مَدار، فرمَدار� باز مانده است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیرس ها:
واژه نامه ی پازند برگ 298
فرهنگ ریشه شناختی افعال فارسی میانه ( زبان پهلوی ) برگ 374
فرهنگ زبان پهلوی برگ 371

تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

واکاویِ واژه یِ ( فشار، افشردن، افشاردن ) :
1. بررسی تکواژها:
1. 1 - پیشوندِ ( اف ) :پیشوندِ ( اف ) پیشوندِ جدایی ناپذیر در زبانِ پارسی است؛:بمانندِ واژه ( افزودن ) .
1. 2 - شُر/شار: بُن کنونیِ کارواژه یِ ( شُردن/شاردن ) است. اگر برایتان جای بسی شگفتی است که چرا این کارواژه دوریخت دارد، آن را با کارواژه یِ ( شمُردن/شماردن ) همسنجی کنید، که در آن ( شِ ) پیشوند است و آنچه می ماند: ( مُردن/ماردن ) هست. ( بهتر و سزاوارتر است که از کارواژه " ماردن" بهره بگیریم تا "مُردن"؛چراکه ما در زبان پارسی کارواژه "مُردن" با بُن کنونیِ "میر" داریم که نباید با کارواژه بالا با بُن کنونیِ "مار" یکی پنداشته شود. )
...
[مشاهده متن کامل]

1. 3 - دَن:نشانه یِ مصدری
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2. کارواژه ( شُردن/شاردن ) با واژگانِ ( شار، شاره، شارِش ) خویشاوندی دارد. واژه "افشاردَن یا افشُردن"، " بالا بُردنِ جریان یا شار " را بازنمایی می کند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3. پیشنهادِ واژه:
در زبانِ آلمانی به مدارهای برقی/الکتریکی، schaltkreis و در زبانِ انگلیسی circuit می گویند. ( Kreis ) در زبانِ آلمانی به چمِ ( دایره ) و پیشوندِ ( cir ) در واژه ( circuit ) نیز نشاندهنده یِ دوری بودن است ؛چنانکه در واژه ( circle ) به چمِ ( دایره ) نیز دیده می شود. ( Kreis ) در ( schaltkreis ) و ( cir ) در ( circuit ) به "دوری بودن" یا "بسته بودن" مدارهای الکتریکی اشاره دارد.
پیشوندِ ( دوری، گِردی ) در زبانِ پارسی ( پَر ) هست بمانندِ واژه یِ ( پَرهون =دایره ) .
واژه ( schalt ) در زبانِ آلمانی از کارواژه یِ ( schalten ) به چمِ ( =معنایِ )
1 - to go or push against the stream, direct, regulate
2 - to push, impel ( espec. a ship ) , set a - going, drive
3 - to direct, rule
گرفته شده است ( در زبانِ آلمانیِ کنونی schalten به چمِ "روشن کردن ( لامپ ) " نیز می باشد ) .
از دیدِ من به دو دلیلِ چمارشناختی ( =معناشناختی ) و ریختشناسی دو کارواژه یِ ( schalten شالتِن ) در زبانِ آلمانی و ( شاردَن ) در زبانِ پارسی از یک بُن و ریشه می باشند ( دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ آریایی - اروپایی رواگمند ( =رایج ) بوده است ) .
بنابراین واژه پیشنهادیِ من به جایِ واژه ( مدار ) ، ( پَرشار یا پَرشاره ) است. واژگانِ دیگر همچون ( شارگرد و. . . ) را نیز می توان در این زمینه بکاربرد. فراموش نکنید که ( شارگرد ) صفت است و نَه نام.
افزون بر این، ما می توانیم کارواژه یِ ( پَرشاردن یا پَرشُردن ) را به چمِ ( مداربندی کردن ) بکار ببریم. فراموش نکنید ( پَر ) پیشوندِ جدایی ناپذیرِ زبان پارسی است بمانندِ ( پراکندن ) .

Circuit مدار الکتریکی یا مدار چاپی
گرا
خریدار مدار باشین
خریدار گرا باشین
پایک ( payək )
از واژه یاب
وسیله ، سبب
مدار: به خط استوا و خط های فرضی که به موازات خط استوا رسم شده اند مدار می گویند
مسیر
زیبنده ترین واژه برای مدار واژگان پرگاره و خم راه و چرخه میباشد
ندار
نشمار
Orbit
این واژه اربی است و پارسی آن این است:
پاریم pãrim ( سنسکریت: پَریمَنیدَلَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس