[ویکی فقه] مخلد بن یزید از خاندان بزرگ و با نفوذی بر خوردار بود. پدرش یزید بن مهلب بن ابی صفرۀ ظالم بن سراق بن صبح ابن کندی بن عمرو بن عدی بن وائل و مادرش ام الفضل بنت غلیان بن خرشۀ الضبی بود. وی فردی حیر و فاضل بود، و در بسیاری از موارد با مردم به نرمی و ملایمت رفتار می کرد. عمر بن عبدالعزیز نیز مخلد بن یزید را انسان وارسته و خوبی می دانست و در مورد می گفت: «مخلد بن یزید از پدرش بسیار بهتر است.»
مخلد بن یزید در بسیاری از فعالیت های سیاسی همراه و همکار پدرش، یزید بن مهلب بود، و از جانب یزید والی برخی از مناطق بود و هم چنین در بسیاری از مواقع مانند لشکرکشی به اطراف خراسان و... که در خراسان نبود، مخلد را جانشین خویش در امور حکومتداری و امور سیاسی در خراسان می کرد. و هم چنین برای مخلد ارزش و احترام فراوانی قائل بود، به گونه ای که، یزید بن مهلب بر عبدالرحمن بن حیان دویست هزار غرامت قرار داد و علت غرامت یزید بر حیان در روایت خالد بن صبیح آمده، که نقل می کند: من ادب آموز فرزند حیان بودم. حیان به من گفت: «نامه ای به مخلد بن یزید بنویس»، در آن وقت مخلد در بلخ بود و یزید بن مهلب در مرو. خالد بن صبیح گوید: من کاغذ را گرفتم و او گفت: «بنویس از حیان وابسته مصقله به مخلد بن یزید»؛ ولی مقاتل پسر حیان به من اشاره کرد که ننویس و رو به پدر خویش کرد و گفت: «پدر جان به مخلد نامه می نویسی و بنام خویش آغاز می کنی؟» گفت: «بله پسرکم، و اگر خشنود نباشد همان بیند که قتیبه دید» گوید: آن گاه به من گفت: «بنویس» و من نوشتم و مخلد نامۀ حیان را پیش پدرش فرستاد و یزید نیز بر حیان دویست هزار غرامت به علت این بی احترامی اش قرار داد.
همراهی در حکومت بر خراسان
در زمان سلیمان بن عبدالملک، حجاج بن یوسف والی عراق بود؛ اما به دلیل نارضایتی مردم از رفتار بد او، سلیمان، یزید بن مهلب را جانشین او بر عراق کرد. زمانی که یزید بن مهلب در عراق بود، خبر قتل قتیبه بن مسلم -که عامل حجاج در خراسان بود- و هم چنین خبر جانشینی وکیع بن حسان بن قیس را در کوفه شنید، چشم به طمع حکومت خراسان بست. به همین علت ابن اهتم را به نزد سلیمان فرستاد، تا او سلیمان بن عبدالملک را متقاعد کند، که حکومت خراسان را به یزید بن مهلب دهد. زمانی که ابن اهتم با سلیمان بن عبدالملک ملاقات کرد، او را راضی کرد که حکومت را به یزید دهد. از این رو سلیمان فرمان امارت خراسان را به نام یزید بن مهلب نوشت و آن را همراه با ابن اهتم به عراق فرستاد. یزید بن مهلب در سال ۹۷ زمانی که فرمان سلیمان را دریافت کرد، سریعاً پسر خود «مخلد» را پیشاپیش به خراسان فرستاد و خود از پی او روان شد. کرمانی گوید: یزید پسر خویش مخلد را به خراسان فرستاد، مخلد وقتی نزدیک مرو رسید عمرو بن عبدالله عتکی صنابحی را جلوتر فرستاد و زمانی که او به آن جا رسید فردی را پیش وکیع بن ابی سود فرستاد و از او خواست که به دیدنش برود. اما وکیع این دستور را نپذیرفت، عمرو بن عبدالله فردی را پیش او فرستاد و به او پیغام داد که: «ای بدوی احمق جلف خشن، به سوی امیر خویش رو و از او پیشواز کن.» بزرگان شهر و مردم مرو به پیشواز مخلد بیرون شدند. اما وکیع به پیشواز نرفت، عمرو بن عبدالله ازدی به هر طریقی توانست وکیع را راضی کند که به پیشواز مخلد برود. زمانی که وکیع پیش مخلد رسید. مخلد بن یزید دید که همه مردم به او ادای احترام کردند؛ بجز وکیع و محمد بن حمران سغدی و عباد بن لقیط که از مردم بنی قیس بن ثعلبه بود. مخلد نیز زمانی که به مرو مستقر شد، پیش از آمدن پدرش وکیع را دستگیر کرد و به وکیع گفت: مال خداوند را بده و او در جوابش گفت: مگر تو خزانه دار خدائی؟ زمانی که مخلد این رفتار وکیع را دید او را به زندان انداخت و یاران وی را نیزگرفت و شکنجه کرد.
لشکرکشی به بَتم
زمانی که یزید بن ملهب به خراسان رسید و در آن جا مستقر شد، مخد بن یزید را به سوی بَتم فرستاد تا آن شهر را فتح کند. مخلد نیز به سوی بَتم لشکرکشی کرد و توانست آن جا را فتح کند و اهالی آن جا را بدون هیچ گونه آزار و اذیتی رها کرد و تنها با آنان پیمان بست که تحت فرمان حکومت باشد. زمانی که اهالی بتم رفتن مخلد بن یزید و جنگ نکردن او را دیدن به خودشان مغرور شدند و علم مخالفت را بلند کردند که با این کار خود خواسته یا ناخواسته نقض عهد کردند. زمانی که مخلد بن یزید این شرایط را دید دوباره همراه جهم بن زحر به شهر بتم باز گشت و اهالی آن جا را سرکوب کرد و غنائم بسیاری از اموال و بتهای زرین به دست آورد. بعد از این جنگ، دوباره اهالی بَتم با مخلد بن یزید پیمان بستند و ریشۀ دوستی را محکم کردند.
حکومت بر سمرقند
...
مخلد بن یزید در بسیاری از فعالیت های سیاسی همراه و همکار پدرش، یزید بن مهلب بود، و از جانب یزید والی برخی از مناطق بود و هم چنین در بسیاری از مواقع مانند لشکرکشی به اطراف خراسان و... که در خراسان نبود، مخلد را جانشین خویش در امور حکومتداری و امور سیاسی در خراسان می کرد. و هم چنین برای مخلد ارزش و احترام فراوانی قائل بود، به گونه ای که، یزید بن مهلب بر عبدالرحمن بن حیان دویست هزار غرامت قرار داد و علت غرامت یزید بر حیان در روایت خالد بن صبیح آمده، که نقل می کند: من ادب آموز فرزند حیان بودم. حیان به من گفت: «نامه ای به مخلد بن یزید بنویس»، در آن وقت مخلد در بلخ بود و یزید بن مهلب در مرو. خالد بن صبیح گوید: من کاغذ را گرفتم و او گفت: «بنویس از حیان وابسته مصقله به مخلد بن یزید»؛ ولی مقاتل پسر حیان به من اشاره کرد که ننویس و رو به پدر خویش کرد و گفت: «پدر جان به مخلد نامه می نویسی و بنام خویش آغاز می کنی؟» گفت: «بله پسرکم، و اگر خشنود نباشد همان بیند که قتیبه دید» گوید: آن گاه به من گفت: «بنویس» و من نوشتم و مخلد نامۀ حیان را پیش پدرش فرستاد و یزید نیز بر حیان دویست هزار غرامت به علت این بی احترامی اش قرار داد.
همراهی در حکومت بر خراسان
در زمان سلیمان بن عبدالملک، حجاج بن یوسف والی عراق بود؛ اما به دلیل نارضایتی مردم از رفتار بد او، سلیمان، یزید بن مهلب را جانشین او بر عراق کرد. زمانی که یزید بن مهلب در عراق بود، خبر قتل قتیبه بن مسلم -که عامل حجاج در خراسان بود- و هم چنین خبر جانشینی وکیع بن حسان بن قیس را در کوفه شنید، چشم به طمع حکومت خراسان بست. به همین علت ابن اهتم را به نزد سلیمان فرستاد، تا او سلیمان بن عبدالملک را متقاعد کند، که حکومت خراسان را به یزید بن مهلب دهد. زمانی که ابن اهتم با سلیمان بن عبدالملک ملاقات کرد، او را راضی کرد که حکومت را به یزید دهد. از این رو سلیمان فرمان امارت خراسان را به نام یزید بن مهلب نوشت و آن را همراه با ابن اهتم به عراق فرستاد. یزید بن مهلب در سال ۹۷ زمانی که فرمان سلیمان را دریافت کرد، سریعاً پسر خود «مخلد» را پیشاپیش به خراسان فرستاد و خود از پی او روان شد. کرمانی گوید: یزید پسر خویش مخلد را به خراسان فرستاد، مخلد وقتی نزدیک مرو رسید عمرو بن عبدالله عتکی صنابحی را جلوتر فرستاد و زمانی که او به آن جا رسید فردی را پیش وکیع بن ابی سود فرستاد و از او خواست که به دیدنش برود. اما وکیع این دستور را نپذیرفت، عمرو بن عبدالله فردی را پیش او فرستاد و به او پیغام داد که: «ای بدوی احمق جلف خشن، به سوی امیر خویش رو و از او پیشواز کن.» بزرگان شهر و مردم مرو به پیشواز مخلد بیرون شدند. اما وکیع به پیشواز نرفت، عمرو بن عبدالله ازدی به هر طریقی توانست وکیع را راضی کند که به پیشواز مخلد برود. زمانی که وکیع پیش مخلد رسید. مخلد بن یزید دید که همه مردم به او ادای احترام کردند؛ بجز وکیع و محمد بن حمران سغدی و عباد بن لقیط که از مردم بنی قیس بن ثعلبه بود. مخلد نیز زمانی که به مرو مستقر شد، پیش از آمدن پدرش وکیع را دستگیر کرد و به وکیع گفت: مال خداوند را بده و او در جوابش گفت: مگر تو خزانه دار خدائی؟ زمانی که مخلد این رفتار وکیع را دید او را به زندان انداخت و یاران وی را نیزگرفت و شکنجه کرد.
لشکرکشی به بَتم
زمانی که یزید بن ملهب به خراسان رسید و در آن جا مستقر شد، مخد بن یزید را به سوی بَتم فرستاد تا آن شهر را فتح کند. مخلد نیز به سوی بَتم لشکرکشی کرد و توانست آن جا را فتح کند و اهالی آن جا را بدون هیچ گونه آزار و اذیتی رها کرد و تنها با آنان پیمان بست که تحت فرمان حکومت باشد. زمانی که اهالی بتم رفتن مخلد بن یزید و جنگ نکردن او را دیدن به خودشان مغرور شدند و علم مخالفت را بلند کردند که با این کار خود خواسته یا ناخواسته نقض عهد کردند. زمانی که مخلد بن یزید این شرایط را دید دوباره همراه جهم بن زحر به شهر بتم باز گشت و اهالی آن جا را سرکوب کرد و غنائم بسیاری از اموال و بتهای زرین به دست آورد. بعد از این جنگ، دوباره اهالی بَتم با مخلد بن یزید پیمان بستند و ریشۀ دوستی را محکم کردند.
حکومت بر سمرقند
...
wikifeqh: مخلد_بن_یزید