مخاطب
/moxAtab/
مترادف مخاطب: شنونده، مستمع
متضاد مخاطب: متکلم، گوینده
برابر پارسی: شنونده، هم سخن، روی سخن، دوم کس
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مخاطب. [ م ُ طَ ] ( ع ص ) کسی که به وی سخن گفته شود. ( غیاث ) ( آنندراج ). خطاب کرده شده و آنکه در روی به وی سخن می گویند و آنکه به وی سخن گفته شود. ( ناظم الاطباء ). || ( در اصطلاح صرفی ) مقابل متکلم. طرف خطاب. آنکه سخن متکلم را رویاروی استماع می کند. آنکه روی سخن گوینده به سوی اوست. مقابل مغایب. آنکه گوینده بدو خطاب کند. || نام و لقب کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). نام برده شده ولقب گذاشته شده. ( ناظم الاطباء ). || خشم و عتاب کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- روبرو سخن گوینده . ۲- خشم وعتاب کننده جمع : مخاطبین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
[مهندسی مخابرات] ← مخاطب تماس
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه]
...
...
wikifeqh: مخاطب
[ویکی فقه] مخاطب (ابهام زدایی). واژه مخاطب ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • مخاطب (به فتح)؛ اطلاق شده به مورد خطاب گوینده• مخاطب (به کسره)؛ متکلّم و گوینده کلام
...
...
wikifeqh: مخاطب_(ابهام زدایی)
[ویکی فقه] مخاطب (به فتح). مخاطَب به شخص مورد خطاب گوینده اطلاق می شود.
مخاطب یا شنونده، به کسی می گویند که روی سخن گوینده به او است و متکلم با قصد خطور دادن معنا در ذهن او کلام را القا می کند. از شرایط عمومی مخاطب این است که شعور و فهم داشته و به وضع نیز عالم باشد.
مخاطب یا شنونده، به کسی می گویند که روی سخن گوینده به او است و متکلم با قصد خطور دادن معنا در ذهن او کلام را القا می کند. از شرایط عمومی مخاطب این است که شعور و فهم داشته و به وضع نیز عالم باشد.
wikifeqh: مخاطب_(به_فتح)
[ویکی فقه] مخاطب (به کسره). مخاطِب به متکلّم و گوینده کلام اطلاق می شود.
مخاطِب یا گوینده، کسی است که به قصد فهماندن مطلبی، روی سخن را متوجه شنونده می کند و قصد خطور دادن معنا در ذهن مخاطَب را دارد. از شرایط عمومی متکلم و گوینده این است که شعور داشته، عالم به وضع باشد و قصد فهماندن چیزی را به مخاطب داشته باشد.در کتاب « انوار الاصول » آمده است:«یعتبر فی الخطاب ثلاثة اشیاء: المخاطب بالکسر والمخاطب بالفتح و اداة الخطاب».
نکته
در این که عموم خطاب، خودِ مخاطب را نیز در بر می گیرد یا نه، اختلاف است؛ بیشتر علما آن را در عموم خطابش داخل می دانند.
مخاطِب یا گوینده، کسی است که به قصد فهماندن مطلبی، روی سخن را متوجه شنونده می کند و قصد خطور دادن معنا در ذهن مخاطَب را دارد. از شرایط عمومی متکلم و گوینده این است که شعور داشته، عالم به وضع باشد و قصد فهماندن چیزی را به مخاطب داشته باشد.در کتاب « انوار الاصول » آمده است:«یعتبر فی الخطاب ثلاثة اشیاء: المخاطب بالکسر والمخاطب بالفتح و اداة الخطاب».
نکته
در این که عموم خطاب، خودِ مخاطب را نیز در بر می گیرد یا نه، اختلاف است؛ بیشتر علما آن را در عموم خطابش داخل می دانند.
wikifeqh: مخاطب_(به_کسره)
دانشنامه عمومی
مخاطب به شخصی گفته می شود که اخبار رسانه ی مورد نظر را دنبال کند.
به عبارت دیگر مخاطب رپ فارسی کسی است که اخبار رپ فارسی را دنبال کند.
مخاطب رسانه ای به طور کلی به کسی گفته می شود که اخبار رسانه یا خواننده ی مورد نظر خود را دنبال کند.
مخاطب رسانه های جمعی، اغلب جز به صورت پراکنده و غیرمستقیم، قابل مشاهده نیست. [ ۱]
پژوهش ها در حوزه های گوناگون، می توانند صدا و دیدگاه مخاطبان را بازتاب دهند یا از طرف آنان سخن بگویند. با مخاطب پژوهی، می توان فعالیت های خود را تاحدودی در راستای خدمت به مخاطبان قرار داد. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبه عبارت دیگر مخاطب رپ فارسی کسی است که اخبار رپ فارسی را دنبال کند.
مخاطب رسانه ای به طور کلی به کسی گفته می شود که اخبار رسانه یا خواننده ی مورد نظر خود را دنبال کند.
مخاطب رسانه های جمعی، اغلب جز به صورت پراکنده و غیرمستقیم، قابل مشاهده نیست. [ ۱]
پژوهش ها در حوزه های گوناگون، می توانند صدا و دیدگاه مخاطبان را بازتاب دهند یا از طرف آنان سخن بگویند. با مخاطب پژوهی، می توان فعالیت های خود را تاحدودی در راستای خدمت به مخاطبان قرار داد. [ ۲]
wiki: مخاطب
مترادف ها
مخاطب، خطابی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سخنگیر
نوواژه ی "سخنگیر" بهتر از هر واژه ای، فریافت و درونمایه ای که در واژه ی مخاطب هست را نشان می دهد.
نوواژه ی "سخنگیر" بهتر از هر واژه ای، فریافت و درونمایه ای که در واژه ی مخاطب هست را نشان می دهد.
مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه
من بر سر او هوار کشیدم = او را خطاب قرار دادم
خطابش به من است = هوارش به من است
مخاطب = هواربند
خطبه = هوارِش / گفته
من بر سر او هوار کشیدم = او را خطاب قرار دادم
خطابش به من است = هوارش به من است
مخاطب = هواربند
خطبه = هوارِش / گفته
هَموَند
این پرونده مربوط من است وتمام آن مدارک ارایه شده به دادگاه جعل بود نمونه شناسنامه وکالتنامه نامه برای روز عاشورا تاریخ خورده وتمام مدارک اصل تحویل دادگاه همان تاریخ ارایه شده
🇮🇷 واژه ی برنهاده: سُخَنگیر 🇮🇷
دیگر واژگان همتا: همسخن، همگفتار، شنونده، بیننده
دیگر واژگان همتا: همسخن، همگفتار، شنونده، بیننده
هَمپِیوَند، هَمگُفتار، هَمسُخَن، بینَنده، شِنَوَنده، خوانَنده
طرف گفتگو
مثل مقلد به کسر لام ( فاعل ) کسی که تقلید می کند
و
مقلد به فتح لام ( مفعول ) کسی که از او تقلید می شود. مرجع تقلید
یا
مخلص به فتح لام ( مفعول ) خداوند او را خالص کرده ( مثل اولیا )
مخلص به کسر لام ( فاعل )
... [مشاهده متن کامل]
خودش اخلاص دارذ
مخاطب/ به کسر طا کسی که خطاب می کند
مخاطب /به فتح طا کسی که خطاب می شود
و
مقلد به فتح لام ( مفعول ) کسی که از او تقلید می شود. مرجع تقلید
یا
مخلص به فتح لام ( مفعول ) خداوند او را خالص کرده ( مثل اولیا )
مخلص به کسر لام ( فاعل )
... [مشاهده متن کامل]
خودش اخلاص دارذ
مخاطب/ به کسر طا کسی که خطاب می کند
مخاطب /به فتح طا کسی که خطاب می شود
روی سخن؛ ( شنونده/شنوندگان؛ بیننده/بینندگان )
طرف مقابل
لامخاطب
بی مخاطب
طرف دیگر
از انتخاب شده می اید
کسی که برتر از دیگران وظیفه ایی به او محول شده . انتخاب شده خاص
کسی که حضور قلب دارد و چشم دل او باز است
کسی که برتر از دیگران وظیفه ایی به او محول شده . انتخاب شده خاص
کسی که حضور قلب دارد و چشم دل او باز است
بدون مخاطب
شخصی که با او صحبت میکنیم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)