محکی

لغت نامه دهخدا

محکی. [ م َ کی ی ] ( ع ص ) بیان شده. گفته شده. || بازگفته شده. نقل شده. || نوشته شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حکایت شود.

محکی. [ م ُ ح َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بشیره بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین ، واقع در 7هزارگزی خاور سرپل ذهاب کنار راه شوسه کرمانشاه با 170 تن سکنه. آب آن از رودخانه پاطاق تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی از شهرستان قصر شیرین

پیشنهاد کاربران

بپرس