لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
امر نسبت داده شده
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] محکومٌ به به فعل متعلق حکم شارع اطلاق می شود.
محکومٌ به، از ارکان حکم بوده و عبارت است از فعل مکلف که حکم شارع به آن تعلق گرفته است؛به بیان دیگر، محکوم به، همان فعل مکلف است که مورد امر و نهی قرار گرفته است، مانند: نماز و یا شرب خمر برای مکلف.درکتاب « اصول الفقه الاسلامی » آمده است: «المحکوم به: هو فعل المکلف الذی تعلق به حکم الشارع اقتضاء او تخییرا او وضعا. فقوله تعالی: «اقیمو الصلوة» فیه ایجاب تعلق بفعل هو اقامة الصلاة، فجعله واجبا. و قوله تعالی: «یا ایهاالذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه» فیه ندب تعلق بفعل هو کتابة الدَین فجعله مندوبا».
نکته
در کتاب های اصولی در این باره که آیا تکلیف به فعلی که انجام آن محال است جایز می باشد یا نه، و این که آیا کفار مکلف به فروع هستند یا نه، بحث و گفت وگو شده است.
محکومٌ به، از ارکان حکم بوده و عبارت است از فعل مکلف که حکم شارع به آن تعلق گرفته است؛به بیان دیگر، محکوم به، همان فعل مکلف است که مورد امر و نهی قرار گرفته است، مانند: نماز و یا شرب خمر برای مکلف.درکتاب « اصول الفقه الاسلامی » آمده است: «المحکوم به: هو فعل المکلف الذی تعلق به حکم الشارع اقتضاء او تخییرا او وضعا. فقوله تعالی: «اقیمو الصلوة» فیه ایجاب تعلق بفعل هو اقامة الصلاة، فجعله واجبا. و قوله تعالی: «یا ایهاالذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه» فیه ندب تعلق بفعل هو کتابة الدَین فجعله مندوبا».
نکته
در کتاب های اصولی در این باره که آیا تکلیف به فعلی که انجام آن محال است جایز می باشد یا نه، و این که آیا کفار مکلف به فروع هستند یا نه، بحث و گفت وگو شده است.
wikifeqh: محکوم_فیه
پیشنهاد کاربران
محکوم به، آن چیزی است که در مورد آن حکم صادر شده
[حقوق] اصطلاحات عربی در متون حقوقی در ایران بسیار است و استفاده از اِعراب درست، برای خواندن و درست فهمیدن �رأی� یا �حکم� یا �دادنامه� ضروری است. بنابراین اگر در این اصطلاح �محکوم� میم آخر تنوین رفع ( ـٌ ) داشته باشد یک معنی می دهد ( معنی ۱ ) و اگر میم آخر ساکن باشد معنی دیگر ( معنی ۲ ) . برای تعداد زیادی از این اصطلاحات معادل فارسی پیش نهاد و رایج شده است اما هنوز در متون حقوقی از اصطلاحات عربی استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
۱ - محکومٌ به: موضوع رأی دادگاه؛ مال یا نقدی که محکومٌ علیه به اعاده ی آن محکوم شده است. ۲ - محکوم به . . . :شایسته ی مجازات شناخته شده به تحملِ . . .
... [مشاهده متن کامل]
۱ - محکومٌ به: موضوع رأی دادگاه؛ مال یا نقدی که محکومٌ علیه به اعاده ی آن محکوم شده است. ۲ - محکوم به . . . :شایسته ی مجازات شناخته شده به تحملِ . . .
مَحکوم به . . . :
١. مشمولِ سزایِ . . . ، دستورِ / فرمانِ چیزی برایِ کسی بریده شدن
٢. دچارِ ( سرنوشتِ ) . . . ، سرنوشت کسی / چیزی . . . بودن
١. مشمولِ سزایِ . . . ، دستورِ / فرمانِ چیزی برایِ کسی بریده شدن
٢. دچارِ ( سرنوشتِ ) . . . ، سرنوشت کسی / چیزی . . . بودن
موضوع مورد حکم وقضاوت
چیزی که بین محکوم علیه و محکوم له به آن حکم شده است.
محکوم به : داد شده
محکوم له: داده برده
محکوم له: داده برده