فرهنگ اسم ها
معنی: محجوب، پوشیده، با شرم و حیا، دارای حجاب ( زن )
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
محجوبه بیت زندگانی
شه بیت قصیده جوانی.
نظامی.
- محجوبه احمد ؛ اشاره به همزه احمد است که حرف اول احمد باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) : تخته اول که الف نقش بست
بر در محجوبه احمد نشست.
نظامی.
|| ( اِ ) چوبی که در پس دروازه می نهند. ( غیاث ). چوبی که در پس در اندازند تا در گشوده نشود. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || بینی در و دماغه در. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
محجوبه : /mahjube/ محجوبه ( عربی ) 1 - ( مؤنث محجوب ) ، ( محجوب، 2 - دارای حجاب ( زن ) .
هو
با حجاب ، زنی که با حجاب می باشد. مونث محجوب.
با حجاب ، زنی که با حجاب می باشد. مونث محجوب.
محجوبه :زن پرده پوش ، مستوره . ( در لغت به معنی کلون در نیز آمده است )
باد محجوبه ی نقاب شبش
نور صبح محمدی نسبش
همسر محمدی نسب وی در روبند مشکی خود او مستور و پوشیده باد ، بالکنایه در سایه ی او محفوظ و در پرده باد.
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۱۶.
باد محجوبه ی نقاب شبش
نور صبح محمدی نسبش
همسر محمدی نسب وی در روبند مشکی خود او مستور و پوشیده باد ، بالکنایه در سایه ی او محفوظ و در پرده باد.
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۱۶.