محاضرات فی اصول الفقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محاضرات فی أصول الفقه (طبع دار الهادی). «محاضرات فی اصول الفقه، تالیف آیت الله شیخ محمد اسحاق فیاض است.»اثر حاضر تقریرات درس اصول آیت الله خویی است که توسط آیت الله فیاض، نوشته شده و مشتمل بر مباحث الفاظ است.
کتاب در چهار جلد تدوین شده است که جلد اول آن از ابتدای قواعد اصولی تا صیغه امر ، جلد دوم از دوران واجب بین نفسی و غیری تا بحث ضد ، جلد سوم از بیان تزاحم و تعارض تا اجتماع امر و نهی و جلد چهارم از تتممه اجتماع امر و نهی تا آخر بحث مجمل و مبین می باشد.

[ویکی نور] «محاضرات فی اصول الفقه»، اثر عربی آیة الله، شیخ محمد اسحاق فیاض، تقریرات درس خارج اصول فقه آیة الله، ابو القاسم خویی می باشد.
کتاب، با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در چهار جلد و هر جلد در چندین امر یا مبحث، ارائه شده است.
تنها چهار جلد از کتاب(شامل مباحث الفاظ)، منتشر شده است و مسائل عقلی و اصول عملیه علم اصول، به صورت مخطوط باقی مانده است.
جلد اول، مباحث را در یازده امر و یک مبحث، مطرح کرده است:
امر اول، اقسام قواعد و مبادی علم اصول را بیان کرده و امر دوم، به تعریف علم اصول اختصاص یافته است.

[ویکی نور] محاضرات فی اصول الفقه (خوئی). «محاضراتٌ فی اصول الفقه، تألیف آیه الله شیخ محمد اسحاق فیّاض است.»
اثر حاضر تقریرات درس اصول آیه الله خویی است که توسط آیه الله فیاض، نوشته شده و مشتمل بر مباحث الفاظ است.
کتاب در چهار جلد تدوین شده است که جلد اول آن از ابتدای قواعد اصولی تا صیغه امر، جلد دوم از دوران واجب بین نفسی و غیری تا بحث ضدّ، جلد سوّم از بیان تزاحم و تعارض تا اجتماع امر و نهی و جلد چهارم از تتمّمه اجتماع امر و نهی تا آخر بحث مجمل و مبیّن می باشد.
1- به نظر استاد یکی از فرق های میان قواعد اصولی و قواعد فقهی آنست که مسائل اصولی مجرایش شبهات حکمیه است؛ یعنی در تمام مسائل اصولی تلاش ما درک احکام حکمیّه است و میزان هم در شبهات حکمیه عبارتند از: فقدان نص، اجمال نص و تعارض نصین. پس قواعد اصولی شبهات حکمیه را حل می کند، اگر ابتداءً حل کرد، ادلّه اجتهادی اما اگر ابتداءً حل نکرد، اصول عملیه می شود؛ امّا قواعد فقهی فقط در شبهات موضوعیه جاری است، میزان هم در شبهه موضوعیه اختلاط امور خارجی است و هیچ ربطی به شرع ندارد، بلکه تشخیص آنها مخصوص مکلف است. فرق دوّم، این که از قواعد اصولی جعل دیگری را استنباط می کنیم، برخلاف قواعد فقهی که کارش استنباط حکم نیست، بلکه تطبیق حکم کلی بر مصداق است و ناگفته پیداست که میان این دو فرق بسیار است. به عبارت دیگر معیار اصولی بودن مساله در گرو وجود نظریات مختلف است و اگر مساله ای بیّن باشد و در آنها نظریات مختلف ارائه نشود، از مساله اصولی خارج است. دلیل مطلب آن است که علم اصول برای بررسی دیدگاه های کلی و قواعد مشترک است که در استنباط احکام شرعی بکار می رود، از اینجاست که اصول، نظریه پردازی و فقه انطباق دادن است.
2- نظریّه تعهد: حقیقت وضع آن نیست که به زبان می آید و واضح چنین اظهار می دارد که فلان لفظ را برای فلان معنی قرار دادم، بلکه پیش از این مرحله در ذهن خویش معنای خاصّی را تصوّر می کند، سپس بنا به سلیقه لفظ و اسم خاصی را هم تصوّر می کند و به دنبال این دو تصوّر در نفس و جان، ملتزم و متعهد می شود و بنا را بر این می گذارد که از این پس هر گاه در صدد تفهیم فلان معنی برآمد از فلان لفظ استفاده کند و این یک تعهّد تعلیقی و به صورت قضیّه شرطیه است و از آنجا که این تعهّد را هم واضعِ نخستین دارد و هم گروهی که از او پیروی می کنند دارند، پس در حقیقت همه استعمال کنندگان واضع هستند و تعهد فعل اختیاری هر یک از آنهاست و قائم به خود آنهاست و از دیگری مقدور نیست تا تعهّد او را به ذمّه بگیرد و به جای او متعهّد شود. با این تفاوت که تعهّد واضع اولی یک تعهّد کلّی است که بین طبیعی لفظ و طبیعی معنی تحقق می یابد؛ ولی تعهّدات مستعملین تعهدهای جزئی و شخصی است و قائم به هر مستعملی است و بین معنی و لفظ موجود یا فردی از طبیعی لفظ است و به صورت قضیّه خارجی عنوان می شود؛ ولی در این که همگان این تعهّد را دارند و بر همه حقیقً واضع اطلاق می شود، بحثی نیست. استاد در میان سخن هم حال الفاظ را به حال اشارات تشبیه کرده و فرموده: همان طوری که گاهی شخص به واسطه اشاره قصد ابراز معنای مورد نظرش را دارد. همین طور بواسطه الفاظ هم معانی مورد نظر را ابراز می کند و از این ناحیه فرقی میان الفاظ و اشارات نیست، جز این که اشارات در همه لغات به یک منوال است؛ ولی الفاظ در هر لغتی با زبان دیگر متفاوت است. در مجموع از کلمات مرحوم خویی سه دلیل استفاده می شود. دلیل اوّل: اثبات مدّعا به ابطال دلیل خصم: پس از آن که نظریّه ملازمه واقعی و نظریه اتحاد و این همانی و نظریه علامت بودن ابطال شد خود به خود قول به تعهد و التزام نفسانی اثبات می گردد و نیازی به استدلال جداگانه ندارد. دلیل دوم: رجوع به وجدان: در باب علائم شخصیّه که فردی می خواهد نامی برای فرزندش اختیار کند وجداناً جریان نام گذاری از چه قرار است و این چه می کند؟ وقتی کار او را تحلیل می کنیم، می بینیم نخست ذات فرزند را تصوّر می کند و سپس بنا به سلیقه شخصی یا خانوادگی، لفظ مناسبی را هم تصور می کند. سپس در نفس خویش بنا می گذارد و خود را مستلزم می کند به این که: هر گاه خواست آن معنی را به کسی بفماند از این لفظ استفاده کند و وجداناً امر دیگری در نفس او پدید نمی آید و بعد هم این تعهد نفسانی را با جمله «سمّیت ولدی هذا علیّاً» ابراز و اظهار می کند. دلیل سوم: حکمت وضع: انسان موجودی اجتماعی است و برای تداوم حیات نیاز به تعامل و همیاری و همکاری با دیگران دارد و تعامل بدون تفاهم میسّر نیست و بشر برای تنظیم حیات مادّی و معنوی خود نیاز به آلات و ابزاری دارد که مقاصد و اغراض خویش را با آنها ابراز نماید و از همین غرض وضع استفاده می شود که وضع چیزی جز تعهد و تبانی نفسانی نیست، زیرا قصد تفهیم لازم ذاتی به معنای تعهد است.

[ویکی فقه] محاضرات فی اصول الفقه (خویی). «محاضرات فی اصول الفقه»، اثر عربی آیة الله، شیخ محمد اسحاق فیاض ، تقریرات درس خارج اصول فقه آیة الله، ابو القاسم خویی می باشد.
کتاب، با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در چهار جلد و هر جلد در چندین امر یا مبحث، ارائه شده است.تنها چهار جلد از کتاب (شامل مباحث الفاظ)، منتشر شده است و مسائل عقلی و اصول عملیه علم اصول، به صورت مخطوط باقی مانده است.
جلد اول
امر اول، اقسام قواعد و مبادی علم اصول را بیان کرده و امر دوم، به تعریف علم اصول اختصاص یافته است. در امر سوم، پس از بیان موضوع علم و عوارض ذاتی آن، به نحوه تمایز علوم از یک دیگر اشاره شده است.در امر چهارم، پس از بررسی منشا وضع و تعیین واضع، حقیقت وضع مورد بحث قرار گرفته و ضمن بیان اقسام آن، معنای حرفی و اسمی بررسی شده است.امر پنجم، به بررسی استعمال لفظ در معنای مجازی اختصاص یافته و در امر ششم، اطلاق لفظ و اراده شخص و نوع آن بحث شده است.در امر هفتم، اقسام دلالت و وضع مرکبات از لحاظ اجزاء، هیئت و ماده مرکب، بررسی شده و در امر هشتم، علامات حقیقت و مجاز که عبارتند از تبادر، عدم صحت سلب و اطراد، بیان گردیده و در امر نهم، حقیقت شرعیه بحث شده است.در امر دهم، مبحث صحیح و اعم مطرح شده است. نویسنده، ضمن بحث از جریان این مسئله بنا بر قول به عدم وجود حقیقت شرعیه، به بررسی معنای واژه «صحیح»، دخول اجزاء و شرایط در محل نزاع و لزوم تصور معنای جامع بنا بر نظر هر یک از قائلین به صحیح و اعم، پرداخته است.
← ادامه مطالب
...

[ویکی فقه] محاضرات فی اصول الفقه (طبع دار الهادی). «محاضرات فی اصول الفقه، تالیف آیت الله شیخ محمد اسحاق فیاض است.»اثر حاضر تقریرات درس اصول آیت الله خویی است که توسط آیت الله فیاض، نوشته شده و مشتمل بر مباحث الفاظ است.
کتاب در چهار جلد تدوین شده است که جلد اول آن از ابتدای قواعد اصولی تا صیغه امر ، جلد دوم از دوران واجب بین نفسی و غیری تا بحث ضد ، جلد سوم از بیان تزاحم و تعارض تا اجتماع امر و نهی و جلد چهارم از تتممه اجتماع امر و نهی تا آخر بحث مجمل و مبین می باشد.
گزارش محتوا
← فرق قواعد اصولی و فقهی
۱. ↑ محاضرات فی أصول الفقه، خویی، ابوالقاسم، ج ۱، ص۷.
...

دانشنامه آزاد فارسی

مُحاضِرات فی اصولِ الفِقه
تألیف محمد اسحاق فیاض، کتابی به عربی، در علم اصول فقه امامی. تقریر درس های خارج ابوالقاسم خویی در نجف است که به کوشش شاگردش، محمد اسحاق فیاض، تدوین شده است. این اثر از منابع معروف پژوهش های اصولی در حوزه های علمی امامی به شمار می رود.

پیشنهاد کاربران

بپرس