مجعول. [ م َ ] ( ع ص ) کرده شده. || نهاده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). نهاده. موضوع. قرارداده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ساخته شده. ( ناظم الاطباء )( از منتهی الارب ). || جعل شده و حیله کرده شده و به ناراستی و نادرستی ساخته شده. ( ناظم الاطباء ). ساختگی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : بر فسادو عناد و شر مجبول دیده هاشان تباه و دین مجعول.
سنائی ( مثنویها چ مدرس رضوی ص 202 ).
|| برساخته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
جعل شده، قرارداده شده، ساخته شده، ساختگی ( اسم ) ۱ - ساخته شده . توضیح میان حکما اختلاف است که آیا مجعول بالذات و اثر غافل وجود است یا ماهیت و یا اتصاف ماهیت بوجود . اصالت وجودیان گویند : آنچه مجعول بالذات است وجود است و ماهیات امور عرضی اعتباری اند . ۲ - قرار داده . ۳ - جعل شده ساختگی . ۴ - دروغین : در بیان احوال سلطان حسین میرزای مجعول مجهول النسب . جمع : مجعولات .
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ساخته شده ، جعل شده .
فرهنگ عمید
۱. قرارداده شده. ۲. ساخته شده، ساختگی، جعل شده.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] امر غیر ذاتی برای یک شیء، و مشروط به جعل در صحت حمل است. مجعول، یعنی جعل شده، و در اصطلاح، عبارت است از هر آن چه که ذاتی شیء نبوده و حمل آن بر شیء، به جعل جاعل احتیاج دارد، مانند: جعل حجیت و طریقیت از سوی شارع مقدس برای امارات معتبر (از طریق تتمیم کشف)؛ به این معنا که شارع، طریقیت به واقع و حجیت را تعبداً برای آنها قرار داده است.