مثل قنطارها

دانشنامه عمومی

مثل قنطارها ( همچنین مثل مینا ها ) یکی از مثل های عیسی مسیح است. در دو تا از اناجیل همنوا و به تصویب رسیده عهد جدید آمده است:
انجیل متی فصل 25. . . . . 14 - 30
انجیل لوقا فصل 19. . . . . 12 - 27
اگرچه مضمون اساسی هر یک از این مثل ها اساساً یکسان است، اما تفاوت تمثیل ها در انجیل متی و انجیل لوقا به اندازه ای است که نشان می دهد این مثل ها از یک منبع مشتق نشده اند. در انجیل متی، کلمات آغازین مَثَل را به مَثَل قبلی ده باکره که به ملکوت خدا اشاره دارد، پیوند می دهد. نسخه موجود در لوقا، مثل پوند ها نیز نامیده می شود.
هم در انجیل متی و هم در انجیل لوقا، ارباب در حالی که قصد سفر دارد ، غلامان خود را مسئول اموال خود می کند. پس از بازگشت، ارباب سرپرستی غلامان خود بر اموال را ارزیابی می کند. او آنها را بر اساس میزان وفاداری هر یک در سرمایه گذاری عاقلانه از اموال خود برای به دست آوردن سود ارزیابی می کند. واضح است که ارباب از نظارت غلام ها بر اموال سودی می جوید. یک سود حاکی از وفاداری از جانب غلامان بود. ارباب به غلامان خود برحسب نحوه مدیریت هر یک از آنها پاداش می دهد. او دو غلام را «وفادار» می داند و به آنها پاداش مثبت می دهد. به یک غلام «بی وفا» که حتی از سود مطمئن سود بانکی هم دوری کرد، غرامت گرفته می شود.
در حالی که داستان اصلی در هر یک از این مثل ها اساساً یکسان است، پیش زمینه عا کاملاً متفاوت است.
• محل مثل قنطار ها در انجیل متی25، گفتار کوه زیتون است. در انجیل متی 24 - 25، موضوع کلی رویدادهای آخر الزمان، هشدار و مثل است. اخطارها و هشدارهای مستقیم ( متی 24:42، متی 24:44؛ متی 25:13 ) باید برای شاگردان ( مخاطبان او ) باشد - هشدارهایی برای بیدار بودن و آماده شدن برای آمدن مسیح.
• صحنه مثل قنطار ها در انجیل لوقا 19 در فضای باز در میان جمعیت بود. زکیوس تازه ایمان آورده بود و خداوند نجات او را تصدیق کرد. اما، جمعیت اکنون به دنبال عیسی بودند تا پادشاهی خود را برپا کند
در همان حال که آنان به این سخنان گوش فرا می دادند، عیسی در ادامۀ سخن، مَثَلی آورد، زیرا نزدیک اورشلیم بود و مردم گمان می کردند پادشاهی خدا در همان زمان ظهور خواهد کرد. 12پس گفت: «نجیب زاده ای به سرزمینی دوردست رفت تا به مقام شاهی منصوب شود و سپس بازگردد. 13پس، ده تن از خادمان خود را فرا خواند و به هر یک سکه ای طلا داد و گفت: ”تا بازگشت من با این پول تجارت کنید. “ 14امّا مردمانی که قرار بود بر ایشان حکومت کند، از وی نفرت داشتند؛ آنان از پس او قاصدانی فرستادند با این پیغام که: ”ما نمی خواهیم این شخص بر ما حکومت کند. “ 15با این همه، او به مقام شاهی منصوب شد و به ولایت خویش بازگشت. پس فرمود خادمانی را که به ایشان سرمایه داده بود، فرا خوانند تا دریابد هر یک چقدر سود کرده است. 16اوّلی آمد و گفت: ”سرورا، سکۀ تو ده سکۀ دیگر سود آورده است. “ 17به او گفت: ”آفرین، ای خادم نیکو! چون در اندک امین بودی، حکومت ده شهر را به تو می سپارم. “ 18دوّمی آمد و گفت: ”سرورا، سکۀ تو پنج سکۀ دیگر سود آورده است. “ 19به او نیز گفت: ”بر پنج شهر حکمرانی کن. “ 20سپس دیگری آمد و گفت: ”سرورا، اینک سکۀ تو! آن را در پارچه ای پیچیده، نگاه داشتم. 21زیرا از تو می ترسیدم، چون مردی سختگیری. آنچه نگذاشته ای، برمی گیری، و آنچه نکاشته ای، می دروی. “ 22به او گفت: ”ای خادم بدکاره، مطابق گفتۀ خودت بر تو حکم می کنم. تو که می دانستی مردی سختگیرم، آنچه نگذاشته ام برمی گیرم و آنچه نکاشته ام می دروم، 23چرا پول مرا به صرّافان ندادی تا چون بازگردم آن را با سود پس گیرم؟“ 24پس به حاضران گفت: ”سکه را از او بگیرید و به آن که ده سکه دارد، بدهید. “ 25به او گفتند: ”سرورا، او که خود ده سکه دارد!“ 26پاسخ داد: ”به شما می گویم که به هر که دارد، بیشتر داده خواهد شد؛ امّا آن که ندارد، همان که دارد نیز از او گرفته خواهد شد. 27و اینک آن دشمنان مرا که نمی خواستند بر ایشان حکومت کنم بدین جا بیاورید و در برابر من بکُشید. “ »
عکس مثل قنطارها
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس