مبرک

لغت نامه دهخدا

مبرک. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) جای خواب شتران. ج ، مبارک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). معطن. مناخ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). یقال : «فلان لیس له ُ مبرک جمل »؛ ای لاشی له. ( اقرب الموارد ). || نشستنگاه. ج ، مبارک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مبرک. [ م َ رَ ] ( اِخ ) موضعی است به تهامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جایگاهی است در تهامه به نزدیکی مکه و سوره فیل در این مکان فرود آمده است. ( از معجم البلدان ).

مبرک. [ م َ رَ ] ( اِخ ) خانه ای است در مدینه که هرگاه رسول اﷲ( ص ) به هجرت آمده ناقه اش در آنجا فروخفت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آن جای از مدینه منوره که شتر آن حضرت صلی اﷲعلیه و اله در هجرت در آنجای خفت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جای خواب شتران جمع : مبارک .
خانه ایست در مدینه

فرهنگ معین

(مَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) جای خواب شتران ، ج . مبارک .

پیشنهاد کاربران

بپرس