مبدا حرکت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مبدأ حرکت. مبدا به معنای محل شروع و در اصطلاح فلسفی نقطه ای است که حرکت از آن شروع می شود و حرکت عبارتست از خروج تدریجی شی ء از قوه به فعل.
در حرکات جوهری که حرکت در ذات شی ء روی می دهد، آغاز حرکت، قوه ای است به نام ماده اولی و هیولی که حقیقتا هیچ فعلیتی ندارد و تنها فعلیت آن این است که قوه ای است بدون فعلیت. در حرکاتی که در مقولات عرضی (مثل کم و کیف و...) روی می دهد، مبدا حرکت، قوه ای است که اگر چه به حسب حقیقت فعلیت دارد (چون در این امور، حرکت از ماده آغاز می شود و این ماده هم همیشه مقارن با فعلیت است) اما چون حرکت، چیزی نیست جز خروج تدریجی از قوه به فعل، و فعلیت هم هیچ مدخلیتی در حقیقت حرکت ندارد؛ لذا عقل ، مبدا را در اینگونه موارد، قوه بدون فعلیت لحاظ می کند. البته به نظر می رسد که مبدا داشتن قوه، برای حرکت، خالی از مسامحه نیست چون عنوان مبدا از اطراف (در طرف شروع) حرکت انتزاع می گردد و رابطه آن با حرکت مانند رابطه نقطه نسبت به خط است. پس حیثیت مبدا، حیثیتی عدمی است در حالی که قوه را نمی توان رابطه آن با حرکت امری عدمی به حساب آورد پس نمی تواند مبدا قرار بگیرد.

[ویکی فقه] مبدا به معنای محل شروع و در اصطلاح فلسفی نقطه ای است که حرکت از آن شروع می شود و حرکت عبارتست از خروج تدریجی شی ء از قوه به فعل.
در حرکات جوهری که حرکت در ذات شی ء روی می دهد، آغاز حرکت، قوه ای است به نام ماده اولی و هیولی که حقیقتا هیچ فعلیتی ندارد و تنها فعلیت آن این است که قوه ای است بدون فعلیت. در حرکاتی که در مقولات عرضی (مثل کم و کیف و...) روی می دهد، مبدا حرکت، قوه ای است که اگر چه به حسب حقیقت فعلیت دارد (چون در این امور، حرکت از ماده آغاز می شود و این ماده هم همیشه مقارن با فعلیت است) اما چون حرکت، چیزی نیست جز خروج تدریجی از قوه به فعل، و فعلیت هم هیچ مدخلیتی در حقیقت حرکت ندارد؛ لذا عقل ، مبدا را در اینگونه موارد، قوه بدون فعلیت لحاظ می کند. البته به نظر می رسد که مبدا داشتن قوه، برای حرکت، خالی از مسامحه نیست چون عنوان مبدا از اطراف (در طرف شروع) حرکت انتزاع می گردد و رابطه آن با حرکت مانند رابطه نقطه نسبت به خط است. پس حیثیت مبدا، حیثیتی عدمی است در حالی که قوه را نمی توان رابطه آن با حرکت امری عدمی به حساب آورد پس نمی تواند مبدا قرار بگیرد.
لزوم مبدا برای حرکت
مبحث مبدا حرکت، هیچ گاه در طول تاریخ فلسفه ، به صورت یک بحث مستقل فلسفی مطرح نبوده است و همیشه به صورت امری تابع بحث حرکت طرح می شده است. البته گاهی هم در ضمن این بحث که آیا حرکت نیازی به وجود مبدا مشخص دارد یا نه تبیین می شده و اگر چه در کتب فلسفی علامه طباطبائی و شاگردان ایشان، این بحث به صورت مستقل، تبیین و مطرح شده است.
← دیدگاه فلاسفه
۱. ↑ سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ج۱، ص۱۹۵، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.۲. ↑ شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایة الحکمة، ج۲، ص۲۷۰، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ ش، هفتم.۳. ↑ شیخ الرئیس، بوعلی سینا، الشفاء قسم الالهیات، ص۲۱، تصحیح سعید رائد والاب قنواتی، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ ق، فصل سوم از مقاله اول.۴. ↑ طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۵۶، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ ق، شانزدهم.۵. ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۰۰، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۸۲ ش، سوم.۶. ↑ علامه طباطباطی، نهایة الحکمة، ص۲۵۶.۷. ↑ شیروانی، شرح نهایة الحکمه، ج۲، ص۲۶۹_ ۲۷۰.۸. ↑ مطهری، مرتضی، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۳۶۷، تهران، نشر حکمت، ۱۳۶۹ ش، سوم.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس