مایندر

لغت نامه دهخدا

مایندر. [ ی َ دَ ] ( اِ مرکب ) به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
دشمن ار مهر طمع دارد از او بیهدگی ست
که جهان مادر او نیست که مایندر اوست.
فرخی.
فاطمه را عایشه مایندر است
پس تو مرا شیعت مایندری.
ناصرخسرو.
شیعت مایندری ای بدنشان
شاید اگر دشمن دختندری.
ناصرخسرو.
و رجوع به مادراندر و مادندر شود.

فرهنگ معین

(یَ دِ ) (اِ. ) نک مادر اندر.

فرهنگ عمید

= نامادر ی

پیشنهاد کاربران

بپرس