ماهیت فقه سیاسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فقه سیاسی را به معنای کلیه مباحث سیاسی فقه یا تمامی پاسخ هایی که فقه به سوال های سیاسی عصر و زمان می دهد تعریف کرده اند.فقه سیاسی به مثابه گرایشی تخصّصی در کنار سایر گرایش های علمی فقه، در زمان گذشته به تناسب موقعیّت و شرایط و به خاطر اموری چون محدودبودن جامعه شیعی، رسمیّت نداشتن مذهب شیعه و فراگیربودن اقتضای تقیه در برابر سلاطین جائر از حجم مسائل و کیفیّت اندکی برخوردار بود، و امروزه به سبب اموری چون حجم وسیعی از مسائل مستحدثه سیاسی، اقتدار اجتماعی سیاسی فقیهان و توسعه فقه سیاسی به گستره امور اجتماعی و حکومتی، از کیفیّت و کمیّت بسیاری برخوردار شده است. اموری چون اختلاف در معنای فقه سیاسی، تمایز آن با فقه حکومتی، سطح انتظار از فقه سیاسی و حکومتی و گونه شناسی متفاوت در عرصه استنباط مسائل سیاسی، موجب ارائه قرائت های متفاوتی از فقه سیاسی با محوریّت فرد، اجتماع یا حکومت شده است. هویّت فقه سیاسی مطلوب در عصر حاضر در گرو شاخص ها و ملاک هایی است که در این تحقیق مورد عنایت قرار می گیرد.
اصطلاح «فقه سیاسی» که در سال های اخیر و در سایه اموری چون تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت فقه بر نظام سیاسی، ورود گستره ای فراگیر از مسائل عرصه سیاست به علم فقه و پرسش از فقیهان در خصوص این موارد، بسیار مورد استفاده قرار گرفت، مرکب واژه ای است که به مباحث سیاسی در علم فقه پرداخته و تدبیر امور جامعه اسلامی را برعهده دارد و درصدد است روابط جامعه اسلامی را در حوزه داخلی و خارجی تنظیم نماید.فقه سیاسی که فهمِ آن در گرو گونه ارتباط میان دو مفهوم اساسی «فقه» و «سیاست» است، در راستای تخصصّی شدن مباحث خاص در حوزه فقه قرار داشته، به رفتارها و موضوعات سیاسی و حکومتی در کنار رشته های دیگر فقهی می پردازد.
مفهوم فقه سیاسی
اصطلاح «فقه سیاسی» به عنوان واژه ای نوپدید در عرصه فقه، مشتمل بر مجموعه ای از مباحث فقهی است که با رفتار سیاسی و دانش سیاست مرتبط بوده و تکالیف شرعی زندگی سیاسی مؤمنان بلکه شهروندان را تعیین کرده و آیین اداره مطلوب را بر اساس منابع و ادله معتبر شرعی، تبیین و توصیه می کند. این گرایش فقهی که جایگاه ویژه ای در بین دانش های سیاسی در گستره تمدن اسلامی دارد. جایگاه خویش را مدیون سلطه، قداست و محوریّت نصوص دینی است و بر این پیش فرض مبتنی است که فقه سیاسی، برترین دانش در گستره سیاسی اسلام است که به خاطر تبیین تکالیف مردم، در زندگی فردی، سیاسی ـ اجتماعی شان، می تواند سعادت مادّی و معنوی آنان را تضمین نماید.این مرکّب واژه، در چارچوب گفتمان اسلام سیاسی، فقاهتی بازتولید شده و مرادف واژه هایی چون «فقه الدولة الاسلامیة»،
منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، ج۱، ص۱، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۰۹ق.
گرچه اصطلاح فقه سیاسی عمدتاً در عصر حاضر مورد استفاده قرار گرفته است، لکن فقه شیعه هیچ گاه فارغ از ماهیّت فقه سیاسی نبوده است؛ زیرا از آغاز تدوین دانش فقه، بخش قابل توجّهی از مباحث آن به مباحث سیاسی اختصاص داشته و پاسخ گویی به این مسائل را مدِّ نظر قرار می داده است. هرچند این مباحث به علّت حساسیّت حاکمان جائر، جایگاه گسترده ای در فقه شیعه نیافته و تنها مشتمل بر احکام مختلف و پراکنده در گستره امور فردی در ابواب مخلتف فقه بود.همزمان با ضعف قدرت های سیاسی سنّی مذهب و تحقّق حاکمیت سلاطین شیعه بر جامعه و رخت بربستن نسبی فضای تقیه در خصوص طرح مسائل سیاسی، به تدریج زمزمه اختصاص بخش خاصی از فقه به مسائل سیاسی آغاز شد، به گونه ای که پس از آن که شهید اوّل و شهید ثانی ابواب فقه را به چهار قسم «عبادات، عقود، ایقاعات و سیاسات» تقسیم کردند.
مکی عاملی (شهید اوّل)، محمد، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱، ص۶۳۶۱، چ۱، قم:مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۹ق.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس