مازیار

/mAziyAr/

فرهنگ اسم ها

اسم: مازیار (پسر) (فارسی) (تلفظ: māzyār) (فارسی: مازيار) (انگلیسی: mazyar)
معنی: صاحب کوهستان، ( = ماه ایزدیار، مازدیار )، صاحبِ کوه ماز، ( اَعلام ) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ، وی از سال هجری قمری از جانب مأمون حاکم طبرستان، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان را به تصرف درآورد وی از سال هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمدین پیمان بست، ولی کوهیار برادر وی به امید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را به دست عمال خلیفه فراهم ساخت، مازیار به سال هجری قمری در بغداد به قتل رسید، مازدیار ) صاحبِ کوه ماز، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان را به تصرف درآورد وی از سال هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمدین پیمان بست ولی کوهیار برادر وی به امید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را به دست عمال خلیفه فراهم ساخت مازیار به سال هجری قمری در بغداد به قتل رسید، پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

مازیار. ( اِخ ) نام مردی است از حکام مازندران که در اصل از پارسیان ایران بوده و آیین زردشتی داشته و مازیار پسر قارن بوده که بعد از پدر به حمایت «بزیست ستاره شمر» فارسی پسر فیروز که خلیفه او را یحیی پسر منصور می خواند، از جانب خلیفه حکومت مازندران یافت و مولای امیرالمؤمنین از مأمون لقب یافت و بعد از تسلط در تبرستان خلع اطاعت خلیفه کرده بعد از مأمون ابراهیم معتصم در فکر استیصال او افتاده وبه عبداﷲبن طاهر والی خراسان حکمی نوشته آخرالامر اورا گرفته بند برنهادند و به بغداد بردند و معلوم شدکه مازیار با افشین که به حیدر بن کاوس معروف بوده معاهده دارند که خلیفه را خلع کنند و خلافت را به عجم باز گردانند لهذا خلیفه مازیار و افشین و بابک را در سال دویست و بیست و چهار هجری بکشت و بسوخت. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مازیار محمد قارن بن بنداد هرمز اسپهبد طبرستان پس از آنکه مملکت طبرستان به دست عمویش افتاد نزد مأمون آمد و مأمون او را بر دو شهر ازشهرهای طبرستان حکومت داد و به عمویش نوشت تا آن دورا به وی تسلیم کند مازیار رهسپار شد و چون خبر به عمویش رسید او را بخشم آورد و نگرانش ساخت و چنانکه گویی به استقبال وی می شتابد بیرون آمد تا مازیار را غافلگیر کند و بکشد اما مازیار به اشارت غلامی هوشمندکه از آن پدرش بود حربه در سینه عموی خود زد و او را بکشت و مملکت بدست وی افتاد و نامه ای به خلیفه نوشت و خود را مولای خلیفه خواند و چون کارش بالا گرفت خود را برتر از آن دانست که مولای امیرالمؤمنین گوید ونافرمانی آغاز کرد پس معتصم ، محمد بن ابراهیم را به جنگ وی فرستاد و به عبداﷲبن طاهر نوشت که او را با لشکر کمک دهد، پس محمد با وی به جنگ ایستاد و دره ها و پشته ها را بر وی گرفتند و مازیار شبانه بیرون رفت تا دست خود را در دست خویشاوندی از عبداﷲ نهاد و او را در سال 226 به بغداد آوردند پس تازیانه ها بر او زده شد تا مرد و در پهلوی بابک به دار زده شد. ( از تاریخ یعقوبی ترجمه محمد ابراهیم آیتی ج 2 ص 502 و 503 ). در سنه اربع و عشرین و مأتین ( 224 ) مازیار بن قارن سوخرائی که حاکم بعضی از جبال طبرستان بود به اغوای افشین آغاز مخالفت نمود سبب این قضیه آنکه افشین می خواست که امارت ولایت خراسان متعلق به او شود و می دانست که تا عبداﷲبن طاهر به فراغت در آن مملکت باشد این مدعا به حصول نپیوندد بنابراین ملک طبرستان را بفریفت تا با عبداﷲ اظهار مخالفت کرده مال مقرر را که در آن زمان تعلق به حکام خراسان می داشت بازگرفت و عبداﷲ، عم خود حسن بن حسین را به پیکار مازیار نامزد گردانید و حسن بعد از کشش و کوشش بسیار بر مازیار ظفریافت و او را اسیر کرده و به سامره فرستاد... و معتصم حاکم طبرستان را به ضرب تازیانه کشت. ( حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 266-1267 ). مازیاربن قارن یکی از اسپهبدان طبرستان است که تعلق خاصی به کیش زردشت و آداب ایرانی داشت و بر معتصم عصیان کرد و معتصم عبداﷲ بن طاهر را از خراسان به دفع او فرستاد. عبداﷲ مازیار را بگرفت و به بغداد روانه داشت خلیفه او را به ضرب تازیانه کشت و جسدش را در مقابل جسد بابک آویخت. سپس معتصم افشین را متهم نمود که با مازیار دست یکی داشته و در توطئه احیای دین مزدکی و خرمی با او شریک بوده است و به همین تهمت او را هم بسال 227 به حبس انداخت تا در زندان مرد. ( تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال ص 100 ). و رجوع به مازیار تألیف مجتبی مینوی و صادق هدایت و تاریخ اسلام تألیف فیاض ص 198 و 199 و تاریخ علوم عقلی و تاریخ طبرستان و تاریخ گزیده ص 320 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پسر و نداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ . مازیار از سال ۲٠۸ ه. ق . از جانب مامون حاکم طبرستان رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان را بتصرف در آورد . وی از سال ۲۲۴ ه.ق . بدستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمی پیمان بست . ولی کوهیار برادر وی بامید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را بسال ۲۲۵ ه.ق. در بغداد بقتل رسید.
از آبادیهای گرگان است

گویش مازنی

/maaziyaar/ پسر قارن آخرین اسپهبد قارنوندیان و از سلسله ی خاندان سوخرا استقارنوندیان به گرشاه(جرشاه) ملقب بودندمازیار از نام آورترین شاهان این سلسله و سیاستمداران چیره دست بودهمه ی تبرستان را یک کاسه نمود و با احداث دژها و قلعه های فراوان و کاستن از نفوذ اعراب خشم خلیفه معتصم را برانگیختمرکز فرمان روایی مازیار در مرصی دره مازندران میانه ی آمل و ساری بوده استسرانجام با نیرنگ و خیانت برادرش کوهیار اسیر گردیده و به دستور معتصم کشته شد

دانشنامه آزاد فارسی

مازیار ( ـ۲۲۴ق)
والی طبرستان ، پسر قارن و نوادۀ ونداد هرمز، آخرین امیر از سلسلۀ قارن وندان طبرستان. از ۲۰۱ق به عنوان گروگان در دربار مأمون عباسی به سر می برد و پس از هفت سال به همراه موسی بن حفص به طبرستان آمد و بر سر تصاحب املاک خود با شهریار بن شروین به منازعه برخاست و برای شکایت از او، نزد خلیفه آمد و اعلام مسلمانی کرد و پس از فوت شهریار (۲۱۰ق) به طبرستان بازگشت و توانست بر بخش هایی از طبرستان چیره شود. مأمون در ۲۱۸ق فرمان حکومت تمام طبرستان را برای او فرستاد. مازیار، با وجود این که اسلام آورده بود، چندان تمایل به اسلام نداشت و با افزایش قدرتش در طبرستان به اذیت و آزار مسلمانان پرداخت وجمع کثیری از آنان را به زندان انداخت . دستور تخریب مساجد را صادر کرد و دوباره آیین زردشت را رواج داد و با این رفتار عملاً از فرمان معتصم خلیفۀ عباسی سرپیچی کرد، اما مغلوب سپاهیان خلیفه و قوای عبدالله بن طاهر شد. مازیار را به اسارت به سامرا آوردند و در ضمن راه نامه هایی را که به افشین نوشته بود از او گرفتند. معتصم دستور داد او را با ضربات تازیانه کشتند و در کنار جسد بابک به دار آویختند.

پیشنهاد کاربران

مازیار: واژه اوستایی - نام پسرانه
ماز: مَز ( maz، مِه )
واژه انگلیسی major هم از این واژه وام گرفته است!
اَبَر - آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه، ارجمند،
...
[مشاهده متن کامل]

سالار، خان، خواجه، شخیص، عالیقدر، عالی مقام، عالیجناب
مانند: مازندران - اهورامَزدا!
.
یار:
اَپَ: در اوستا بسیار آمده است که در هات33، بند5 به آن بر می خوریم: کوتاه شده سِتاک ( مصدر ) اَپَنَ ( apana )
در پهلوی از آن ستاک ها ( مصدر ) های گوناگون ساخته شده است، مانند: اَیافتن ( یافتن ) ، اَیاواریَه ( یاوری ) ، اَیاری ( یاری، عَیاری! ) و. . .
.
معنی: یارِ بزرگ و دانا، هم پیاله، تو رگی، رفیق شفیق، دوستِ جون جونی، بهترین دوست ( best friend ) -
هوادار بزرگی ما، هواخواه منش ما، دوستدار پیشروی ما -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ مرد، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن )

مازیار
سلام دوستان من مازیار هستم
مازیار یک اسم مازندرانی است که مخفف شده
ماز: ماه ایزد - ماه ایزدی . مازیار هم به معنای ماه ایز د یار است
و از اونجایی گفته میشه مازندرانی که یکی از شاهان مازندرانی اسمش مازیار بوده
مازیار: این نام در اوستایی به صورت یک جا نیامده است؛ ولی مزیر mazyar بوده است که مَز یعنی بزرگ؛ همچنان که مزدا یعنی دانای بزرگ؛ و یَر یعنی برخاستن، دمیدن، طلوع کردن؛ و مزیر یعنی بزرگ زاده؛ که رفته رفته مازیار شده است.
اسم من هم مازیار هست ، همیشه در زندگیم به مویی نازکی رسیده ولی پاره نشده . زندگی من و از خطر هست و از اینکه الان زنده هستم متعجب کار خدا بودم ، الان که کامنت شما بزرگان را خواندم و به معنی اسمم پی بردم ، جواب سوالم را گرفتم ، راستی تو خونه منو مازی صدا میزنند : ) ) ) )
...
[مشاهده متن کامل]

parspiricas@outlook. com
Telegram: bitpol
Instagram: bitpols

مازیار
سلام دوستان من مازیارم، مازیار اسم اصیل فارسی هست که در قومیت های مختلف ایران بزرگ و وسیع با معنی های مختلفی باب شده اما اگه بخوایم به زبان آمیانه این اسم و معنی کنیم مازیار یعنی یار مازندران و این اسم درواقع اسم یک سردار مازندرانی بود که سالهای زیادی مازندران را دور از اعراب و بیگانه ها نگه داشته بود
...
[مشاهده متن کامل]

مازیار شاهپوری

Mazyar از سه هجا به شکل زیر ساخته شده است:
Ma با تلفظ ما ضمیر اول شخص جمع.
z با تلفظ ز مخفف از.
yar با تلفظ یار یعنی دوست؛ رفیق ؛ همراه.
لذا نام مازیار در اصل و ریشه به معنای زیر بوده است: یار ما ؛ دوست ما ؛ رفیق ما ؛ همراه ما.
...
[مشاهده متن کامل]

این نام از چپ به راست به شکل Yarzma با تلفظ یار زِ ما. یعنی این دوست یا رفیق و یا این یار از ما می باشد، یعنی خودی ست و نه بیگانه.

مازیار ادغام شده مه ایزد یار اگر باشد معنای دقیقش میشود
بزرگ یاور خدا
یار بزرگ خدا
شبیه الله یار در پاکستان
در اوستا مازا یعنی بزرگ
در کردی مازن یا مزن یعنی بزرگ
مازیار یعنی دوست بزرگ
مازندران تحریف شده ی مازنتران بوده یعنی سرز مین بزرگان
مازیار یک نام کردی میباشد
ماز یعنی بزرگ
یار هم دوست یا همان یار
مازیار یعنی دوست بزرگ
ایزد یار ( یار و یاور خدا ، کسی که خدا همیشه همراهش هست )
ماه ایزد یار ( یار و یاور ماه ، محافظ و نگهبان ماه )
چون اهل مازندران ام اگه خداوند بهم پسر داد اسمش رو میزارم مازیار به معنی یار و یاور مازندرانِ پرافتخار. . .
مازیار عشق منِ نوه ی کوچولوی منِ
مازیار به معنی creator یعنی خالق روح مازندران خالق خوزستان شاه ایران شاه خوزستان بوده است
بهترین و تک ترین و باکلاس ترین اسم مازیار هستش
افتخار میکنم که اسمم مازیارِ
مازیار حاکم طبرستان در زمان های قدیم، فرمانده ای قدرتمند و تنومند و خوش هیکل بود
همراه و یاور خداوند
در گویش باستان مازیار " مه ایزد یار " تلفظ میشد و به معنی ماه محبوب خدا هست
مازیار یعنی یاور و نگهباک کوه و ابرو باران
مازیار یعنی یارو یاور همیشگی
چاکرتونم سلامتی همه مازیار ها اول خودم خوندید
صلوات ختم کنید
یکی از فرماندهان کوروش که اهل ماد بود، نام یونانی او مازارس است.
رجوع به مازارس شود.
شنیدم که ماز به معنی کوه گفته شده و مثلا مازندران یعنی ماز اندر آن، یعنی جایی که کوه در آن وجود دارد، پس مازیار یعنی یار و یاور کوه، جالبه که اسم برادر مازیار در تاریخ کوهیار گفته شده که این معنی را قوی تر میکند.
مازیار به معنای نگهبان صخرها واژه ای زرتشتی وامیخته از زبان مازندرانی وکردی است والبته باعث افتخار خودم
یکی از بهتر ین پادشاه، های است که دنیا بخود دیده.

یار باران و ابر
مازیار : ( ماز آر ) در گویش مازنی یعنی مرد زنبور دار ، ولی این نام از آیین زرتشتی وارد گویش مازنی شده، در آیین زرتشتی زنبور نماد حیات و طبیعت است .
مازیار =یار زنبور ، آورنده ی حیات ، نگهبان طبیعت
ماه ایزدیار، یک سردار ایرانی
مازیار : ( = ماه ایزدیار، مازدیار ) 1 - صاحبِ کوه ماز؛ 2 - ( اَعلام ) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ، وی از سال 208 هجری قمری از جانب مأمون حاکم طبرستان، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان
...
[مشاهده متن کامل]
را به تصرف درآورد وی از سال 224 هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمدین پیمان بست. ولی کوهیار برادر وی به امید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را به دست عمال خلیفه فراهم ساخت. مازیار به سال 255 هجری قمری در بغداد به قتل رسید.

یاور همه، یار مازندران، پادشاه مازندران، پسر کارن دوم
مازیار یعنی بزرگ این اسم برگرفته از ایران قدیمه
مازیار یعنی مرد قوی، مردی که حاکم طبرستان بود و هست
مز در زبان کردی به معنای بزرگ است وکلمه ی مازیار به معنای یار بزرگ
مازیار یعنى ماه و ایزد یار، شخصى که در گرفتارى ماه و خداوند به یاریش میشتابند
شاید مزدایار بوده به مازیار تبدیل شده شاید هم مادیار بوده که به معنی یاورقوم ماد بوده به مازیار تبدیل شده
رستاخیزگر و رهبر پایداری ایرانیان در برابر تازیان در تپورستان ( مازندران ) کهن پسر کارن و از خاندان بلند آوازه کارنوندیان.
مازیار در معنی لغوی یعنی صخره
مازیار به معنای ماه ایزدیار یهنی نگهبان و یاور ماه است. . . این اسم ریشه در اسامی زرتشتی دارد
مازیار به معنی نگه دارنده ماز یا بعبارتی یار و یاور ماز که در زبان مازنی ماز به معنای زنبور است پس مازیار یعنی مرد زنبوردار
در روایتی دیگر در زمان قدیم دیواری در سرحدات شمالی جهت نفوذ دشمن کشیده شده بود که این دیوار ماز نامیده میشد که نام مازندران نیز گفته میشود از همینجاست ماز اندر آن و نگهبان دیوار مازیار نامیده میشد.
...
[مشاهده متن کامل]

مازیار = ماه یزد یار به معنی کسی که ایزد ماه نگهبان و نگهدار اوست . ( رجوع شود به نوشته های زرتشتی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس