مازیار
/mAziyAr/
فرهنگ اسم ها
معنی: صاحب کوهستان، ( = ماه ایزدیار، مازدیار )، صاحبِ کوه ماز، ( اَعلام ) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ، وی از سال هجری قمری از جانب مأمون حاکم طبرستان، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان را به تصرف درآورد وی از سال هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمدین پیمان بست، ولی کوهیار برادر وی به امید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را به دست عمال خلیفه فراهم ساخت، مازیار به سال هجری قمری در بغداد به قتل رسید، مازدیار ) صاحبِ کوه ماز، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان را به تصرف درآورد وی از سال هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمدین پیمان بست ولی کوهیار برادر وی به امید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را به دست عمال خلیفه فراهم ساخت مازیار به سال هجری قمری در بغداد به قتل رسید، پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
از آبادیهای گرگان است
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
مازیار ( ـ۲۲۴ق)
والی طبرستان ، پسر قارن و نوادۀ ونداد هرمز، آخرین امیر از سلسلۀ قارن وندان طبرستان. از ۲۰۱ق به عنوان گروگان در دربار مأمون عباسی به سر می برد و پس از هفت سال به همراه موسی بن حفص به طبرستان آمد و بر سر تصاحب املاک خود با شهریار بن شروین به منازعه برخاست و برای شکایت از او، نزد خلیفه آمد و اعلام مسلمانی کرد و پس از فوت شهریار (۲۱۰ق) به طبرستان بازگشت و توانست بر بخش هایی از طبرستان چیره شود. مأمون در ۲۱۸ق فرمان حکومت تمام طبرستان را برای او فرستاد. مازیار، با وجود این که اسلام آورده بود، چندان تمایل به اسلام نداشت و با افزایش قدرتش در طبرستان به اذیت و آزار مسلمانان پرداخت وجمع کثیری از آنان را به زندان انداخت . دستور تخریب مساجد را صادر کرد و دوباره آیین زردشت را رواج داد و با این رفتار عملاً از فرمان معتصم خلیفۀ عباسی سرپیچی کرد، اما مغلوب سپاهیان خلیفه و قوای عبدالله بن طاهر شد. مازیار را به اسارت به سامرا آوردند و در ضمن راه نامه هایی را که به افشین نوشته بود از او گرفتند. معتصم دستور داد او را با ضربات تازیانه کشتند و در کنار جسد بابک به دار آویختند.
والی طبرستان ، پسر قارن و نوادۀ ونداد هرمز، آخرین امیر از سلسلۀ قارن وندان طبرستان. از ۲۰۱ق به عنوان گروگان در دربار مأمون عباسی به سر می برد و پس از هفت سال به همراه موسی بن حفص به طبرستان آمد و بر سر تصاحب املاک خود با شهریار بن شروین به منازعه برخاست و برای شکایت از او، نزد خلیفه آمد و اعلام مسلمانی کرد و پس از فوت شهریار (۲۱۰ق) به طبرستان بازگشت و توانست بر بخش هایی از طبرستان چیره شود. مأمون در ۲۱۸ق فرمان حکومت تمام طبرستان را برای او فرستاد. مازیار، با وجود این که اسلام آورده بود، چندان تمایل به اسلام نداشت و با افزایش قدرتش در طبرستان به اذیت و آزار مسلمانان پرداخت وجمع کثیری از آنان را به زندان انداخت . دستور تخریب مساجد را صادر کرد و دوباره آیین زردشت را رواج داد و با این رفتار عملاً از فرمان معتصم خلیفۀ عباسی سرپیچی کرد، اما مغلوب سپاهیان خلیفه و قوای عبدالله بن طاهر شد. مازیار را به اسارت به سامرا آوردند و در ضمن راه نامه هایی را که به افشین نوشته بود از او گرفتند. معتصم دستور داد او را با ضربات تازیانه کشتند و در کنار جسد بابک به دار آویختند.
wikijoo: مازیار_(_ـ۲۲۴ق)
پیشنهاد کاربران
مازیار: واژه اوستایی - نام پسرانه
ماز: مَز ( maz، مِه )
واژه انگلیسی major هم از این واژه وام گرفته است!
اَبَر - آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه، ارجمند،
... [مشاهده متن کامل]
سالار، خان، خواجه، شخیص، عالیقدر، عالی مقام، عالیجناب
مانند: مازندران - اهورامَزدا!
.
یار:
اَپَ: در اوستا بسیار آمده است که در هات33، بند5 به آن بر می خوریم: کوتاه شده سِتاک ( مصدر ) اَپَنَ ( apana )
در پهلوی از آن ستاک ها ( مصدر ) های گوناگون ساخته شده است، مانند: اَیافتن ( یافتن ) ، اَیاواریَه ( یاوری ) ، اَیاری ( یاری، عَیاری! ) و. . .
.
معنی: یارِ بزرگ و دانا، هم پیاله، تو رگی، رفیق شفیق، دوستِ جون جونی، بهترین دوست ( best friend ) -
هوادار بزرگی ما، هواخواه منش ما، دوستدار پیشروی ما -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ مرد، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن )
ماز: مَز ( maz، مِه )
واژه انگلیسی major هم از این واژه وام گرفته است!
اَبَر - آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه، ارجمند،
... [مشاهده متن کامل]
سالار، خان، خواجه، شخیص، عالیقدر، عالی مقام، عالیجناب
مانند: مازندران - اهورامَزدا!
.
یار:
اَپَ: در اوستا بسیار آمده است که در هات33، بند5 به آن بر می خوریم: کوتاه شده سِتاک ( مصدر ) اَپَنَ ( apana )
در پهلوی از آن ستاک ها ( مصدر ) های گوناگون ساخته شده است، مانند: اَیافتن ( یافتن ) ، اَیاواریَه ( یاوری ) ، اَیاری ( یاری، عَیاری! ) و. . .
.
معنی: یارِ بزرگ و دانا، هم پیاله، تو رگی، رفیق شفیق، دوستِ جون جونی، بهترین دوست ( best friend ) -
هوادار بزرگی ما، هواخواه منش ما، دوستدار پیشروی ما -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ مرد، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن )
سلام دوستان من مازیار هستم
مازیار یک اسم مازندرانی است که مخفف شده
ماز: ماه ایزد - ماه ایزدی . مازیار هم به معنای ماه ایز د یار است
و از اونجایی گفته میشه مازندرانی که یکی از شاهان مازندرانی اسمش مازیار بوده
مازیار یک اسم مازندرانی است که مخفف شده
ماز: ماه ایزد - ماه ایزدی . مازیار هم به معنای ماه ایز د یار است
و از اونجایی گفته میشه مازندرانی که یکی از شاهان مازندرانی اسمش مازیار بوده
مازیار: این نام در اوستایی به صورت یک جا نیامده است؛ ولی مزیر mazyar بوده است که مَز یعنی بزرگ؛ همچنان که مزدا یعنی دانای بزرگ؛ و یَر یعنی برخاستن، دمیدن، طلوع کردن؛ و مزیر یعنی بزرگ زاده؛ که رفته رفته مازیار شده است.
اسم من هم مازیار هست ، همیشه در زندگیم به مویی نازکی رسیده ولی پاره نشده . زندگی من و از خطر هست و از اینکه الان زنده هستم متعجب کار خدا بودم ، الان که کامنت شما بزرگان را خواندم و به معنی اسمم پی بردم ، جواب سوالم را گرفتم ، راستی تو خونه منو مازی صدا میزنند : ) ) ) )
... [مشاهده متن کامل]
parspiricas@outlook. com
Telegram: bitpol
Instagram: bitpols
... [مشاهده متن کامل]
سلام دوستان من مازیارم، مازیار اسم اصیل فارسی هست که در قومیت های مختلف ایران بزرگ و وسیع با معنی های مختلفی باب شده اما اگه بخوایم به زبان آمیانه این اسم و معنی کنیم مازیار یعنی یار مازندران و این اسم درواقع اسم یک سردار مازندرانی بود که سالهای زیادی مازندران را دور از اعراب و بیگانه ها نگه داشته بود
... [مشاهده متن کامل]
مازیار شاهپوری
... [مشاهده متن کامل]
مازیار شاهپوری
Mazyar از سه هجا به شکل زیر ساخته شده است:
Ma با تلفظ ما ضمیر اول شخص جمع.
z با تلفظ ز مخفف از.
yar با تلفظ یار یعنی دوست؛ رفیق ؛ همراه.
لذا نام مازیار در اصل و ریشه به معنای زیر بوده است: یار ما ؛ دوست ما ؛ رفیق ما ؛ همراه ما.
... [مشاهده متن کامل]
این نام از چپ به راست به شکل Yarzma با تلفظ یار زِ ما. یعنی این دوست یا رفیق و یا این یار از ما می باشد، یعنی خودی ست و نه بیگانه.
Ma با تلفظ ما ضمیر اول شخص جمع.
z با تلفظ ز مخفف از.
yar با تلفظ یار یعنی دوست؛ رفیق ؛ همراه.
لذا نام مازیار در اصل و ریشه به معنای زیر بوده است: یار ما ؛ دوست ما ؛ رفیق ما ؛ همراه ما.
... [مشاهده متن کامل]
این نام از چپ به راست به شکل Yarzma با تلفظ یار زِ ما. یعنی این دوست یا رفیق و یا این یار از ما می باشد، یعنی خودی ست و نه بیگانه.
مازیار ادغام شده مه ایزد یار اگر باشد معنای دقیقش میشود
بزرگ یاور خدا
یار بزرگ خدا
شبیه الله یار در پاکستان
بزرگ یاور خدا
یار بزرگ خدا
شبیه الله یار در پاکستان
در اوستا مازا یعنی بزرگ
در کردی مازن یا مزن یعنی بزرگ
مازیار یعنی دوست بزرگ
مازندران تحریف شده ی مازنتران بوده یعنی سرز مین بزرگان
در کردی مازن یا مزن یعنی بزرگ
مازیار یعنی دوست بزرگ
مازندران تحریف شده ی مازنتران بوده یعنی سرز مین بزرگان
مازیار یک نام کردی میباشد
ماز یعنی بزرگ
یار هم دوست یا همان یار
مازیار یعنی دوست بزرگ
ماز یعنی بزرگ
یار هم دوست یا همان یار
مازیار یعنی دوست بزرگ
ایزد یار ( یار و یاور خدا ، کسی که خدا همیشه همراهش هست )
ماه ایزد یار ( یار و یاور ماه ، محافظ و نگهبان ماه )
ماه ایزد یار ( یار و یاور ماه ، محافظ و نگهبان ماه )
چون اهل مازندران ام اگه خداوند بهم پسر داد اسمش رو میزارم مازیار به معنی یار و یاور مازندرانِ پرافتخار. . .
مازیار عشق منِ نوه ی کوچولوی منِ
مازیار به معنی creator یعنی خالق روح مازندران خالق خوزستان شاه ایران شاه خوزستان بوده است
بهترین و تک ترین و باکلاس ترین اسم مازیار هستش
افتخار میکنم که اسمم مازیارِ
مازیار حاکم طبرستان در زمان های قدیم، فرمانده ای قدرتمند و تنومند و خوش هیکل بود
افتخار میکنم که اسمم مازیارِ
مازیار حاکم طبرستان در زمان های قدیم، فرمانده ای قدرتمند و تنومند و خوش هیکل بود
همراه و یاور خداوند
در گویش باستان مازیار " مه ایزد یار " تلفظ میشد و به معنی ماه محبوب خدا هست
مازیار یعنی یاور و نگهباک کوه و ابرو باران
مازیار یعنی یارو یاور همیشگی
چاکرتونم سلامتی همه مازیار ها اول خودم خوندید
صلوات ختم کنید
مازیار یعنی یارو یاور همیشگی
چاکرتونم سلامتی همه مازیار ها اول خودم خوندید
صلوات ختم کنید
یکی از فرماندهان کوروش که اهل ماد بود، نام یونانی او مازارس است.
رجوع به مازارس شود.
رجوع به مازارس شود.
شنیدم که ماز به معنی کوه گفته شده و مثلا مازندران یعنی ماز اندر آن، یعنی جایی که کوه در آن وجود دارد، پس مازیار یعنی یار و یاور کوه، جالبه که اسم برادر مازیار در تاریخ کوهیار گفته شده که این معنی را قوی تر میکند.
مازیار به معنای نگهبان صخرها واژه ای زرتشتی وامیخته از زبان مازندرانی وکردی است والبته باعث افتخار خودم
یکی از بهتر ین پادشاه، های است که دنیا بخود دیده.
یار باران و ابر
مازیار : ( ماز آر ) در گویش مازنی یعنی مرد زنبور دار ، ولی این نام از آیین زرتشتی وارد گویش مازنی شده، در آیین زرتشتی زنبور نماد حیات و طبیعت است .
مازیار =یار زنبور ، آورنده ی حیات ، نگهبان طبیعت
مازیار =یار زنبور ، آورنده ی حیات ، نگهبان طبیعت
ماه ایزدیار، یک سردار ایرانی
مازیار : ( = ماه ایزدیار، مازدیار ) 1 - صاحبِ کوه ماز؛ 2 - ( اَعلام ) پسر ونداد هرمز از فرزندان سوخرای بزرگ، وی از سال 208 هجری قمری از جانب مأمون حاکم طبرستان، رویان و دماوند شد و در اندک مدتی سراسر طبرستان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
را به تصرف درآورد وی از سال 224 هجری قمری به دستیاری افشین از فرمان خلیفه سرپیچید و با بابک خرمدین پیمان بست. ولی کوهیار برادر وی به امید اینکه خود بر طبرستان حکومت کند وسایل دستگیری مازیار را به دست عمال خلیفه فراهم ساخت. مازیار به سال 255 هجری قمری در بغداد به قتل رسید.
یاور همه، یار مازندران، پادشاه مازندران، پسر کارن دوم
مازیار یعنی بزرگ این اسم برگرفته از ایران قدیمه
مازیار یعنی مرد قوی، مردی که حاکم طبرستان بود و هست
مز در زبان کردی به معنای بزرگ است وکلمه ی مازیار به معنای یار بزرگ
مازیار یعنى ماه و ایزد یار، شخصى که در گرفتارى ماه و خداوند به یاریش میشتابند
شاید مزدایار بوده به مازیار تبدیل شده شاید هم مادیار بوده که به معنی یاورقوم ماد بوده به مازیار تبدیل شده
رستاخیزگر و رهبر پایداری ایرانیان در برابر تازیان در تپورستان ( مازندران ) کهن پسر کارن و از خاندان بلند آوازه کارنوندیان.
مازیار در معنی لغوی یعنی صخره
مازیار به معنای ماه ایزدیار یهنی نگهبان و یاور ماه است. . . این اسم ریشه در اسامی زرتشتی دارد
مازیار به معنی نگه دارنده ماز یا بعبارتی یار و یاور ماز که در زبان مازنی ماز به معنای زنبور است پس مازیار یعنی مرد زنبوردار
در روایتی دیگر در زمان قدیم دیواری در سرحدات شمالی جهت نفوذ دشمن کشیده شده بود که این دیوار ماز نامیده میشد که نام مازندران نیز گفته میشود از همینجاست ماز اندر آن و نگهبان دیوار مازیار نامیده میشد.
... [مشاهده متن کامل]
در روایتی دیگر در زمان قدیم دیواری در سرحدات شمالی جهت نفوذ دشمن کشیده شده بود که این دیوار ماز نامیده میشد که نام مازندران نیز گفته میشود از همینجاست ماز اندر آن و نگهبان دیوار مازیار نامیده میشد.
... [مشاهده متن کامل]
مازیار = ماه یزد یار به معنی کسی که ایزد ماه نگهبان و نگهدار اوست . ( رجوع شود به نوشته های زرتشتی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)