مازندرانی

/mAzandarAni/

لغت نامه دهخدا

مازندرانی. [ زَ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به مازندران. و رجوع به مازندران شود. || از مردم مازندران.

مازندرانی. [ زَ دَ ] ( اِخ ) حاج شیخ عبداﷲبن آقا شیخ نصیربن آقا شیخ محمدبن آقا شیخ محمود مجتهد آزاده و آزادیخواه و مرجع تقلید شیعیان ایران و عراق وهند در اوان مشروطیت بود. در قریه طالش محله دیوشل متولد شد و تحصیلات مقدماتی را در محضر آقاشیخ جعفردیوشلی ( برادر بزرگش ) فرا گرفت. آنگاه به معیت دو برادرش آقا شیخ علی و آقا شیخ محمود ( شمس العلماء هندوستان ) به رشت رفت و پس از مدتی تحصیل از آنجا به مازندران عزیمت نمود و از شاگردان مبرز حاجی اشرفی بشمار آمد و در آنجا به درجه اجتهاد رسید. سپس به نجف رفت و مدت دو سال در محضر درس شیخ مرتضی انصاری و بعد در محضر درس آقا سید حسن کوه کمری ( معروف به ترک )و در اواخر کار با آنکه خود درس خارج داشت ، در محضردرس آقا میرزا حبیب اﷲ رشتی بعنوان تیمن و تبرک حاضر می شد. در سالهای 1324-1329 حاج شیخ مازندرانی و مرحوم ملاکاظم خراسانی مشترکاً مسائل مهم ایران و هند وعراق را حل وفصل می نمودند و غالب فتاوی و تلگرافها را هر دو نفر امضاء می کردند. از این روی در تمام مبارزاتی که مردم بضد محمد علیشاه و دیگر مستبدان معمول می داشتند مرحوم مازندرانی و آخوند خراسانی از آزادی خواهان حمایت می کردند و مردم را به مقاومت در برابر آنان تحریض و تشویق می نمودند از آنجمله تشویق مردم به پایداری در مقابل تشکیل نیروی جنوب بدست انگلیسها و تحریم کالای روس و فتوای جهاد بر ضد دولت روس است که به ایران اولتیماتوم داده و نیروی نظامیش در خاک ایران به پیشروی پرداخته بود. در ذی حجه 1329 مجاهدان به عزم جهاد از نجف بیرون می آیند، پیشوای مجاهدان به علت بیماری مرحوم مازندرانی ، مرحوم ملاکاظم خراسانی بود ولی او در مسجد سهله به سکته درمی گذرد و چون مرحوم مازندرانی گرفتار بیماری سل ریوی بود حرکت مجاهدان به تأخیر می افتد. آخرالامر در یازدهم دیماه 1290 هجری شمسی مجاهدان به پیشوایی حاج شیخ عبداﷲ مازندرانی بطرف کاظمین حرکت می کنند ( مرحوم حاج شیخ را با تخت روان حرکت می دادند ) و روسها چون چنین دیدند از ایران عقب نشینی کرده و قضیه منتفی می گردد. حاج شیخ در سال 1330 هَق. در نجف درگذشت و در این سال در حدود هشتاد سال از عمرش می گذشت و او را در مقبره شیخ جعفر شوشتری بخاک سپردند. او راست : رساله عملیه اهبة العباد فی یوم المعاد، آداب الحج ، شرح رهن شرایع، شرح تجارة، کتاب الطلاق. و رجوع به تاریخ مشروطیت کسروی و انقلاب مشروطیت ایران ملک زاده و مجله یادگار سال پنجم شماره 8 و 9 و تاریخ هیجده ساله آذربایجان و ریحانة الادب و الذریعه شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به مازندران : ۱- از مردم مازندران .
هادی فرزند ملاصالح از علمای شیعه و ادیبی فقیه بوده است

فرهنگ عمید

۱. از مردم مازندران.
۲. مربوط به مازندران.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مازندرانی (ابهام زدایی). مازندرانی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابن شهر آشوب مازندرانی، دانشمند بلند آوازه شیعه• اسماعیل صالحی مازندرانی ، از علمای شیعه قرن چهاردهم• اشرف مازندرانی، اَشْرَف ِ مازَنْدَرانی ، محمد سعید (د ۱۱۱۶ق /۱۷۰۴م )، ادیب ، خطاط، نقاش ، فقیه و شاعر دربار اورنگ زیب و عظیم الشأن گورکانی • حسین حائری مازندرانی، از علما و مراجع تقلید مجاهد ایرن در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری• محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری، معروف به ابوعلی (م ۱۲۱۵ یا ۱۲۱۶ ه.ق). یکی از اندیشمندان نام آور و از مدافعان مکتب تشیع• محمدصالح حائری مازندرانی، متبحر در فلسفه مشاء، فقه و اصول، کلام و تفسیر و شعر و ادب در قرن چهاردهم
...

[ویکی شیعه] مازندرانی (ابهام زدایی). مازندرانی، ممکن است به یکی از این افراد اشاره داشته باشد:

جدول کلمات

مازنی

پیشنهاد کاربران

قوم مازندرانی مظهر و ابهت قدرت است چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام
فقط یک کلام قوم مازندرانازقبل ازاسلام تاالان المثنی ندارند از
مازندرانی به بخشی از قوم تبری گفته میشود که در شمال ایران سکونت دارند.
مازندرانی نام طایفه ای در منطقه غرب استان گلستان در سه شهرستان گرگان و کردکوی و بندرگز میباشد.
مازنی نام طایفه ای در منطقه غرب استان گلستان در سه شهرستان گرگان و کردکوی و بندرگز میباشد.
مازندرانی نام دسته ای از قوم طبری است که ساکن استان مازندران هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

مازندرانی نام گویشی از زبان طبری میباشد.
مازنی و مازندی مخفف مازندرانی و مازندرونی و مازرونی میباشد.

مازندرانی نام بخشی از قوم تبری می باشد که در استان مازندران سکونت دارند. به تبری های سمنان الیکایی و به تبری های گلستان کتول و به تبری های البرز طالقونی گفته میشود.
مازندران = طبرستان = تپورستان
مازندرانی = طبری = تپوری
مازندرانی ها تا پیش از اسلام تپوری نامیده میشدند و پس از اسلام طبری نامیده شدند و از قرن هفتم هم مازندرانی و هم طبری نامیده شدند و در زبان مازندرانی به خود مازرونی و تَوَری میگویند.
طبری . . . .

بپرس