مادهوماتی ( به هندی: Madhumati ) فیلمی محصول سال ۱۹۵۸ و به کارگردانی بیمال روی است. در این فیلم بازیگرانی همچون دیلیپ کومار، ویجینتی مالا، پران، جانی واکر ایفای نقش کرده اند.
در یک شب طوفانی، مهندس دیوندرا ( دیلیپ کومار ) به همراه دوستش از یک جاده سنگلاخی به طرف پایین دهکده می روند تا دیوندرا بتواند همسر و پسر نوزادشان را از ایستگاه قطار بیاورد. باران سیل آسا و رانش زمین راه آنها را می بندد و در نهایت دو مرد در عمارت قدیمی پناه می گیرند. دیوندرا در ابتدای ورودش به خانهٔ متروکه احساس می کند که خانه برای او بسیار آشناست و قبلاً در آنجا حضور داشته. در یکی از اتاق های بزرگ خانه، او یک پرتره قدیمی پیدا می کند که هویت فرد داخل پرتره را تشخیص می دهد اما نمی داند چگونه آن فرد را شناخته. دوست و سرایدار قدیمی خانه از صحبت های دیوندرا وحشت زده می شوند. دیوندرا در نهایت به این نتیجه می رسد که در زندگی قبلش آنجا حضور داشته و در حالی که دو دوست از طوفان بیرون داخل خانه پناه گرفته اند، دیوندرا داستان زندگی قبلش را برای دوستش تعریف می کند.
آناند مدیر جدید کارگاه الوار شیامناگار است. هنرمندی که در اوقات فراغت خود، به تپه ها سفر می کند و نقاشی می کشد. آناند عاشق دختری به نام مادهوماتی ( ویجینتی مالا ) ، زن بومی از قبیله کوماونی می شود، آواز مادهوماتی آناند را مجذوب کرده بود. راجا اوگرا ناراین ( پران ) ، کارفرمای آناند، مردی بی رحم و متکبر است. آناند که برخلاف دیگران حاضر به تسلیم در برابر خواسته های او نیست، در معرض خشم اوگرا ناراین قرار می گیرد. اوگرا ناراین بعد از دیدن نقاشی های آناند متوجه می شود که او عاشق دختری بومی شده است. بالاخره به هویت مادهوماتی پی برده و سعی در دزدیدن دخترک می کند اما مادهوماتی از دست اوگرا ناراین شرور فرار می کند و پیش آناند می رود. پدر مادهوماتی که یک شکارچی جنگلی است در ابتدا از آناند خوشش نمی آید اما درآخر با ازدواج آناند و مادهوماتی موافقت می کند. اوگراناراین که به عشق آناند و مادهوماتی حسادت می کند بهانه ای جور می کند و آناند را برای مأموریت به یکی از شهرهای دور می فرستد، بعد از چند روز آناند از مأموریت برمی گردد اما متوجه می شود که مادوماتی ناپدید شده است و پدرش هم از وضعیت دخترش خبری ندارد. او متوجه می شود که چند فرد ناشناس مادهوماتی را به خانه اوگراناراین برده اند. پس با آنها مقابله می کند، اما افراد ملاک شرور، آناند را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و بدن نیمه جان آناند را از خانه بیرون می اندازند. آنها در بین راه با پدر مادهوماتی روبرو می شوند که برای جلوگیری از مرگ دخترش مبارزه می کند. اگرچه او در این مبارزه برتری می یابد، اما اندکی بعد در جاده توسط خدمتکاران اوگراناراین می میرد، چارانداس پنهان می شود و آناند را به بیمارستان می برد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر یک شب طوفانی، مهندس دیوندرا ( دیلیپ کومار ) به همراه دوستش از یک جاده سنگلاخی به طرف پایین دهکده می روند تا دیوندرا بتواند همسر و پسر نوزادشان را از ایستگاه قطار بیاورد. باران سیل آسا و رانش زمین راه آنها را می بندد و در نهایت دو مرد در عمارت قدیمی پناه می گیرند. دیوندرا در ابتدای ورودش به خانهٔ متروکه احساس می کند که خانه برای او بسیار آشناست و قبلاً در آنجا حضور داشته. در یکی از اتاق های بزرگ خانه، او یک پرتره قدیمی پیدا می کند که هویت فرد داخل پرتره را تشخیص می دهد اما نمی داند چگونه آن فرد را شناخته. دوست و سرایدار قدیمی خانه از صحبت های دیوندرا وحشت زده می شوند. دیوندرا در نهایت به این نتیجه می رسد که در زندگی قبلش آنجا حضور داشته و در حالی که دو دوست از طوفان بیرون داخل خانه پناه گرفته اند، دیوندرا داستان زندگی قبلش را برای دوستش تعریف می کند.
آناند مدیر جدید کارگاه الوار شیامناگار است. هنرمندی که در اوقات فراغت خود، به تپه ها سفر می کند و نقاشی می کشد. آناند عاشق دختری به نام مادهوماتی ( ویجینتی مالا ) ، زن بومی از قبیله کوماونی می شود، آواز مادهوماتی آناند را مجذوب کرده بود. راجا اوگرا ناراین ( پران ) ، کارفرمای آناند، مردی بی رحم و متکبر است. آناند که برخلاف دیگران حاضر به تسلیم در برابر خواسته های او نیست، در معرض خشم اوگرا ناراین قرار می گیرد. اوگرا ناراین بعد از دیدن نقاشی های آناند متوجه می شود که او عاشق دختری بومی شده است. بالاخره به هویت مادهوماتی پی برده و سعی در دزدیدن دخترک می کند اما مادهوماتی از دست اوگرا ناراین شرور فرار می کند و پیش آناند می رود. پدر مادهوماتی که یک شکارچی جنگلی است در ابتدا از آناند خوشش نمی آید اما درآخر با ازدواج آناند و مادهوماتی موافقت می کند. اوگراناراین که به عشق آناند و مادهوماتی حسادت می کند بهانه ای جور می کند و آناند را برای مأموریت به یکی از شهرهای دور می فرستد، بعد از چند روز آناند از مأموریت برمی گردد اما متوجه می شود که مادوماتی ناپدید شده است و پدرش هم از وضعیت دخترش خبری ندارد. او متوجه می شود که چند فرد ناشناس مادهوماتی را به خانه اوگراناراین برده اند. پس با آنها مقابله می کند، اما افراد ملاک شرور، آناند را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و بدن نیمه جان آناند را از خانه بیرون می اندازند. آنها در بین راه با پدر مادهوماتی روبرو می شوند که برای جلوگیری از مرگ دخترش مبارزه می کند. اگرچه او در این مبارزه برتری می یابد، اما اندکی بعد در جاده توسط خدمتکاران اوگراناراین می میرد، چارانداس پنهان می شود و آناند را به بیمارستان می برد.
wiki: مادهوماتی