ماده و صورت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ماده و صورت (ابهام زدایی). واژه ماده و صورت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ماده و صورت (فلسفه)، از مفاهیم اساسی فلسفه، ابداء شده توسط ارسطو• ماده و صورت (ادبیات عرب)، از مفاهیم اساسی در مباحث ادبی، مخصوصا ادبیات عرب
...

[ویکی فقه] ماده و صورت (ادبیات عرب). هر کدام از الفاظ عربی دارای مادّه، صورت و شکلی هستند؛ اولین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای «ماده اصلی» لفظ است، که علم لغت به این بحث می پردازد. دومین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای صورت آن است؛ زیرا یک کلمه می تواند به صورت های مختلفی درآید که هر کدام معنای خاصی را به آن می افزاید. صورت و شکل الفاظ مانند علائم رانندگی اند که خود افراد بشر هر کدام آنها را برای معنای خاصی قرار داده اند. از میان علوم عربی، علمی که صورت و شکل الفاظ را برای ما مشخص می کند «علم صرف» است.
هر کدام از الفاظ عربی دارای مادّه و صورت و شکلی هستند. مثلاً مادّه ای که در الفاظ «عَلِم»، «عالِم» و «یَعلَمُ»، بکار رفته عبارت است از «ع ل م ا ی»، و صورت آن عبارت است از شکل ظاهری آن که شامل حرکات و سکنات و ترتیب حروف می شود. باید توجه داشت که در میان حروف کلمات، برخی اصلی و برخی زائد هستند. مثلاً در مثال قبل حروف «ع ل م» اصلی و بقیه زائد است. اولین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای «ماده اصلی» لفظ است. از میان علوم عربی، علم لغت به این بحث می پردازد. از این رو برای پی بردن به معنای ماده یا حروف اصلی الفاظ باید به علم لغت رجوع کرد. به مثال زیر توجه کنید: در کتاب «معجم مقائیس اللغة» در معنای ماده «کفر» آمده است: «الکاف و الفاء و الراء اصلٌ یدلُّ علی معنًی واحد، و هو السَّتْر و التَّغطیة»
ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۱۹۱.
چنانچه گفته شد شناخت معنای یک کلمه متوقف بر آن است که ابتداء معنای حروف اصلی کلمه را از علم لغت پیدا کنیم. برای این کار باید حروف اصلی از زائد را تشخیص داد، که در ذیل به بیان طریقه تشخیص آن می پردازیم.«حروف اصلی» عبارتند از حروفی که در تمام کلمات اشتقاقی آن تکرار شده، و «حروف زائد» به حروفی گفته می شود که در بعضی از کلمات وارد شده است. مثلاً حروف اصلی در الفاظ «عَلِم»، «عالِم»، «مَعلُوم» و «یَعلَمُ»، «ع ل م»، و حروف زائد آن «ا، و، ی» است.
← کاربرد فقهی
دومین قدم در شناخت معنای کلمه، شناخت معنای صورت آن است؛ زیرا یک کلمه می تواند به صورت های مختلفی درآید که هر کدام معنای خاصی را به آن می افزاید. صورت و شکل الفاظ مانند علائم رانندگی اند که خود افراد بشر هر کدام آنها را برای معنای خاصی قرار داده اند و با دیدن آن علامت و تشخیص نوع آن، به مقصود آن علامت پی برده می شود. در زبان عربی نیز علمای این زبان، علائمی را برای پی بردن به مقصود متکلم قرار داده اند، که همان صورت و شکل الفاظ است. از میان علوم عربی، علمی که این بخش از زبان عربی را عهده می گیرد «علم صرف» است ... فراگیری علم صرف مقدمه برای شناخت بخش قیاسی لغت عرب است، زیرا لغت عرب را می توان بر دو قسم دانست: ۱- قسمی از لغت عرب قیاسی است یعنی می توان برای آن ضابطه آورد؛ این قسم را تنها باید از علم صرف آموخت، مانند اینکه گفته می شود: مضارع فَعُلَ فقط بر وزن یَفعُلُ می آید، و بنابراین قاعده صرفی هرگاه فَعُلَ به صورت مضموم العین شنیده شد می توان حکم به مضموم العین بودن مضارع آن یعنی یَفعُلُ نمود بدون آن که نیازی به شنیدن آن از عرب باشد، اگرچه سماع آن از عرب نیز شاهد صحیح بودن چنین قیاسی خواهد بود. و مانند اینکه گفته می شود مصدر افعَلَ بر وزن اِفعال می آید، مانند: اکرَمَ - اکرام.۲- قسمی از لغت عرب که اکثر موارد آن را شامل می شود، از سماع گرفته شده و به قیاس و ضابطه در آن اعتنا نمی شود، مانند لفظ رجُل و حَجَر، حرکت این الفاظ را باید از عرب شنید. در این موارد نیاز به علم صرف نیست.
ابن جنی، عثمان بن جنی، المنصف، ج۱، ص۲-۳.
...

[ویکی فقه] ماده و صورت (فلسفه). ماده و صورت از مفاهیم اساسی فلسفه هستند که اول بار توسط ارسطو وضع شدند و در طول تاریخ حیات فلسفه، همواره مفهومی بنیادین بوده و جای خاص خود را حفظ کرده اند. ما در هر چیزی می توانیم ماده و صورت را بیابیم. به همین دلیل گفته می شود که: وجود و حرکت عالم هستی، بر اساس ماده و صورت است. در آغاز، آنچه ارسطو را برای اولین بار، به این دو اصل راهنمایی کرد، تفاوتی بود که میان مواد سازنده شئ و ساختار شئ، مشاهده می کرد.
ماده ی هر چیز یعنی مواد، عناصر و در واقع خمیره ای که شئ از آن تشکیل شده است. مثلا ماده ی لباس، پارچه، ماده ی میز، چوب و ماده ی نمک طعام، سدیم و کلر است.بنابراین وقتی از ماده شئ صحبت می کنیم، منظورمان این است که شئ از چه موادی ساخته شده است. آن موادی را که شئ را تشکیل داده اند، روی هم رفته، ماده شئ می خوانیم.
جمیل صلیبا و منوچهر صانعی دره بیدی ، فرهنگ فلسفی، ص۵۶۲.
منظور از صورت، قالب و ساختار شئ است؛ نوعی نظم و ساختار که شئ را شکل و تعین می بخشد. به عنوان مثال، خیاط، پارچه را که ماده لباس است شکل داده و به صورت لباس در می آورد؛ به عبارت دیگر، خیاط، به پارچه صورت می بخشد. در اینجا، صورتِ لباس است که آن را لباس می کند، نه پارچه (ماده آن).باید توجه داشت که منظور از صورت فقط شکل و قیافه و ریخت ظاهری شیء نیست؛ بلکه همچنین مقصود از آن این است که شیء برای اینکه به وجود آمده و کارکرد داشته باشد، به چه نحو تشکل یا سازمان پیدا کرده است.مثلا، صورت مرغ در واقع، آن چیزی است که همه مرغ ها به طور مشترک دارند؛ یعنی مجموعه ویژگی های خاصی که در هر مرغ وجود دارد و آن را مرغ می کند؛ مانند بال، پر، تخم گذاری ... و از همه اساسی تر سازمان و ساختار مرغ یا صورت مرغ است که به آن این اجازه را می دهد که فعالیت ها و ویژگی های خاص یک مرغ را داشته باشد.به این ترتیب، به نحوه خاص تشکل اجزاء مادی به منظور ایجاد کارکرد، صورت می گوییم. صورت مانند ظرف و ماده مانند آب است؛ آب را در هر ظرفی بریزیم، به شکل همان ظرف در می آید. صورت ماده را که هیچ گونه تعینی ندارد، شکل می دهد.
رابطه ماده با صورت
صورت و ماده همیشه با هم وجود دارند و امکان ندارد یکی بدون دیگری تحقق پیدا کند. صورت، همان ساختار شیء است؛ همان ویژگی های شئ است و به همین علت، چیزی نیست که بتواند از شئ جدا باشد، زیرا ویژگی شیئ از آن جدا نیست. امکان ندارد ماده ای بدون صورت موجود شود؛ زیرا هر ماده ای ظرف و قالبی می خواهد تا در آن جای بگیرد و متعین گردد.البته می توانیم چنین چیزی را، یعنی ماده صرف را که هیچ تعینی ندارد، فرض کنیم. فلاسفه، این ماده نامتعین و بی صورت را هیولای اولی می نامند و همان طور که گفته شد، هیولای اولی فقط فرض ذهنی ماست و ممکن نیست تحقق خارجی داشته باشد.
صورت و حقیقت شیء
...

پیشنهاد کاربران

بپرس