لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
لکنت . شکسته
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
لَکنَتَهُ= لَهجتهُ.
لَکِنتَه ( عامیانه ) : لَک إنتَ . . . = That's You . . .
لَکِنتَه حبّاب
لَکِنتَه مو زین
لَکِنتَه مریض
لَکِنتَه مو تِتأخّر
لَکِنتَه مو هنا حتّی اتشوف شنو صار . . .
. . .
لَکِنتَه ( عامیانه ) : لَک إنتَ . . . = That's You . . .
لَکِنتَه حبّاب
لَکِنتَه مو زین
لَکِنتَه مریض
لَکِنتَه مو تِتأخّر
لَکِنتَه مو هنا حتّی اتشوف شنو صار . . .
. . .
بدردنخور
رضا گلین شریف دینی
لکنته ( lakanteh ) : گاهی اوقات به معنای وسایل بدرد نخور و غیر قابل مصرف هم به کار می رود.
لکنته ( lakanteh ) : گاهی اوقات به معنای وسایل بدرد نخور و غیر قابل مصرف هم به کار می رود.
لَکَنته - واژه فارسی
.
لَکَت: لَکَنت - واژه ای پهلوی که در سیستان ( سَجِستان، سَگِستان ) به وَشنادی ( فروانی ) کاربرد دارد!
چاچول گر، زیر و رو کش، ریو ( ریب ) ، خَُِدعه، مکر و حیله، نیرنگ، فریب، تزویر، کَلَک باز، حقّه باز، زرنگ بازی -
... [مشاهده متن کامل]
پست، لَئیم، خوار و زبون، فرومایه، مُهمَل، چرند، ژاژ، بیهوده، یاوه
.
واژه " لَکَنته" هم از آن گرفته شده است:
کُهنه، پوسیده، ژنده، فرسوده، رَمیم، اِسقاطی - خراب، داغون، زِوار ( زِهوار ) در رفته، بدرد نخور، فَکَسنی، زِپِرتی، زیقی!
.
لَکَت: لَکَنت - واژه ای پهلوی که در سیستان ( سَجِستان، سَگِستان ) به وَشنادی ( فروانی ) کاربرد دارد!
چاچول گر، زیر و رو کش، ریو ( ریب ) ، خَُِدعه، مکر و حیله، نیرنگ، فریب، تزویر، کَلَک باز، حقّه باز، زرنگ بازی -
... [مشاهده متن کامل]
پست، لَئیم، خوار و زبون، فرومایه، مُهمَل، چرند، ژاژ، بیهوده، یاوه
.
واژه " لَکَنته" هم از آن گرفته شده است:
کُهنه، پوسیده، ژنده، فرسوده، رَمیم، اِسقاطی - خراب، داغون، زِوار ( زِهوار ) در رفته، بدرد نخور، فَکَسنی، زِپِرتی، زیقی!