لغت نامه دهخدا
لهر. [ل ِ هَِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان دلارستاق بخش لاریجان شهرستان آمل ، واقع در 25هزارگزی شمال رینه. دارای 20 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
فرهنگ معین
( ~ . ) (اِ. ) موج آب ، موج دریا.
فرهنگ عمید
۲. فاحشه خانه.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
( لِهِر ) حیوان ناسازگار و ناراضی؛ کسی که مدام در حال خواستن است
دانشنامه عمومی
لهر، روستایی است از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان لاریجان سفلی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۴۰۰ صورت گرفته، جمعیت آن ۲۰۰۰ نفر ( ۵۰۰خانوار ) بوده است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین روستا در دهستان لاریجان سفلی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۴۰۰ صورت گرفته، جمعیت آن ۲۰۰۰ نفر ( ۵۰۰خانوار ) بوده است. [ ۲]
wiki: لهر
پیشنهاد کاربران
اره با لار در گویش هزاره کی بمعنی قوت، بی لار یعنی کم قوت
لهر با کسر ل و ه در گویش شیرازی بمعنی شکمو هست و با پیشوند کُم ( شکم ) بصورت کُم لِهِر یا کُم لاهار به معنای آدم شکم پرست پرخور تلفظ می شود
در گویش مرودشت و توابع به معنی شکمو هست
لهر در گویش مردم حسن آباد فشافویه از توابع شهرستان ری بمعنی حشره ای که نیش زده و جای آن ورم کرده را می گویند
علیرضا سمائی هستم
لهر در گویش حسن آباد فشافویه از توابع شهرستان ری بمعنی نیش حشرات زده شده و ورم کرده میباشد
لهر در گویش حسن آباد فشافویه از توابع شهرستان ری بمعنی نیش حشرات زده شده و ورم کرده میباشد
در گویش مردم روستای اِسفاد از توابع شهرستان زیرکوه در خراسان جنوبی
لَهَر /lahar/ به معنی له شده و پوسیده می باشد و
لُهُر /lohor/ به معنی کلفت و ضخیم
لَهَر /lahar/ به معنی له شده و پوسیده می باشد و
لُهُر /lohor/ به معنی کلفت و ضخیم
در گویش برخی مردمان جنوب ، مانند بوشهر لهر یعنی ، شکم پرست، شکمو، حریص ، چشم گشنه.
در گویش قمی لَهَر به معنای شیئی بزرگ و سنگین است.
لهر در گویش و لهجه جنوب ( بندرعباس ) به معنی خانه است.
در گویش بندرعباسی یعنی خانه
کپر در زبان ملکی گالی بشکرد
در گویش زبان بختیاری واژه ( لِهِر ) باتوجه به تلفظ =به معنی شکمو، شکم پرست، حریص شکم
دانای کل - عاقل - کسی که زیاد می داند - برادر - وصی - جانشین - همفکر
لِ هِ ر. حریص در گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)