لهجه اصفهانی

پیشنهاد کاربران

دلم برات تنگ شده
ببین خوب نگاهش کن مثله یه تیکه گوشت افتاده گوشه بیمارستان ، ول کن مادر من کاریش ندارم از من چی میخوای رضایت بدم، من هیچ من به درک جواب بچه ی تو شکممو چی بدم ، باباش هنوز صدای ضربان قلبشو نشنیده کی میگه
...
[مشاهده متن کامل]
میشنوه ها همون روزی که تو خیابون پروین زدی در رفتی باید فکر الانشو میکردی برو نبینمت برو حالمو بدتر نکن

پژوهش در گویش ها و لهجه های زبان فارسی از جمله بایسته ها در راستای شناخت بنیادین و دانشی ی این زبان و ارزش ها و گنجایش های آن است که در چند دهه ی گذشته، نمونه هایی از آن انجام پذیرفته و نشریافته است. امّا در این زمینه، هنوز کارهای نکرده یا نشرنیافته، بیشتر از انجام گرفته ها و چاپخش شده هاست. در میان آنچه هم تاکنون به چاپ رسیده است، به نمونه هایی بر می خوریم که چندان روشمند و دانشی نیستند و بیشتر به انگیزه ی گرایش های عاطفی نویسندگان به گویش یا لهجه ی ویژه ای نوشته شده اند تا نگرشی برخوردار از سنجه های دانشگاهی سزاوار در این راستا.
...
[مشاهده متن کامل]

درباره ی لهجه یا گونه ی اصفهانی ی زبان فارسی نیز تا پیش از نشر کتاب کنونی، به جز پاره ای گفتارها و یا رویکردهایی در میانه ی جستارهای فراگیر در زبان فارسی ( که همانا به جای خود روشنگر و سودمند است ) و برخی کارهای پراکنده ( که بیشتر جنبه ی گردآوری ماده های خام ادب و فرهنگ توده دارد و چندان هم روشمند نیست ) کتابی چاپخش نشده است و یا نگارنده ندیده - ام.
دکتر ایران کلباسی در این کتاب بر پایه ی سنجه های شناخته ی ِ دانش زبان شناسی امروز به سراغ ِ فارسی ی ِ اصفهانی رفته و آن را در پیکر ساختاری بنیادین بررسیده است. نویسنده در پیشگفتار خود براین دفتر، با جمع بندی تعریف هایی که در متن های زبان شناختی برای زبان ( language ) ، گویش ( dialect ) و لهجه ( accent ) آمده است، آنچه را که مردم اصفهان بدان سخن می گویند و درون مایه ی پژوهش اوست، لهجه ی ِ اصفهانی یا فارسی ی اصفهانی می نامد ( صص ۱۳ - ۱۴ ) که نام گذاری و بازشناختی درست است ( هرچند که نشانه های ِ ساختاری و دستوری ی گویش بودگی در زمان ِ گذشته، در آن چشم گیرست ) .
پژوهنده، در روی کرد به پیشینه ی زبان فارسی و گویش ها و لهجه های آن، آغاز دوره ی رواج و تداول زبان فارسی امروز را سده ی چهارم هجری برآوردمی کند. این برداشت جای تأمّل دارد زیرا هر گاه زبان را تنها نوشتارهای به نثر و نظم بازمانده از آن، نینگاریم و گستره ی گفتاری آن را به دیده بگیریم، نمی توانیم تنها به ره نمود ِ در دسترس داشتن ِ کهن ترین دست نوشت های ِ زبان فارسی از سده ی چهارم و برجانمانده بودن ِ چیزی از پیش از آن زمان، آن تاریخ را سر آغاز کاربرد و رواج زبان فارسی قلمداد کنیم.
آشکارست که هیچ پدیدار زبانی به گونه ای ناگهانی و در چهارچوب زمانی ی ِ محدودی شکل نمی گیرد. بر این بنیاد و بر پایه ی آگاهی هایی که داریم ، زبان فارسی ی ِ امروز، از همان روزگار ساسانیان، در کنار زبان پهلوی ی ِ ( / پارسیک ِ ) رایج، در حال ِ شدن بوده و گونه ها و گویش های آغازین ِ آن، در گوشه و کنار سرزمین پهناور ما می بالیده است و آنچه از سده ی ِ چهارم به ما رسیده، ساقه ی بررُسته و بالیده ای از جوانه ی نخستین ِ یکی از گویش های آن بوده که در پایان ِ همان سده، به فرخندگی ی ِ پدیداری ی ِ اثری بزرگ چون شاهنامه، آن را تناوردرختی سایه افکن و بَرومند می یابیم و امروز از آن با نام زبان فارسی یا فارسی ی دری یادمی کنیم.
کتاب ِ موضوع ِ این بررسی و نقد، پس از شرح نشانه های آوانویسی و پیشگفتار، سه فصل ِ «دستگاه آوایی»، «دستور» و «واژگان» را دربرمی گیرد که هر یک از آنها چندین زیربخش دارد. پژوهنده در مرحله ی نخست، دگردیسی های آوایی ی لهجه ی اصفهانی و پس از آن دیگرگونی ها و ویژگی های دستوری ی ِ این لهجه را در سنجش با فارسی ی ِ معیار برمی رسد و سرانجام، فهرست هایی از کارواژه ها و نام واژه های دارای دوگونگی ی ِ آوایی و یا یکسره دیگرگونه نسبت به فارسی ی معیار به دست می دهد.
نویسنده در پایان ِ پیشگفتار، با سادگی و فروتنی ی ِ سزاوار ِ دانشی، دریادکرد از چگونگی ی ِ کار خود، می نویسد:
«اگر چه نمی توان ادعا کرد که کار ِ حاضر، حقّ ِ مطلب را به طور کامل ادا کرده، به ویژه آن که موضوع ِ آهنگ که از ویژگی های بارز ِ لهجه ی ِ اصفهانی است در این کتاب به طور کامل مورد بحث قرارنگرفته است، با این همه، این کتاب، گامی است در جهت ِ شناساندن لهجه ی ِ اصفهانی که می تواند مبنای کارهای وسیع تر قرارگیرد».
نگارنده ی ِ این بررسی، می گوید: کتاب دکترکلباسی، گامی است سزاوار و ستودنی در راستای شناخت ویژگی های اصلی و عمده ی ِ لهجه ی اصفهانی و سویه های گوناگون ِ گفتار ِ مردم ِ این شهر کهن. امّا در گستره ی بحث ها برداشت های پژوهنده، گاه به نکته هایی در خور ِ تأمل ِ بیشتر و یا به سهوها و کم بودهایی برخورده ام که با تأکید دوباره بر ارزش ِ مجموعه ی ِ کار ِ وی، آنها را در سه بخش، در این جا می آورم؛ باشد که برای پیش برد ِ کار ِ پژوهش در این راستا و هر چه رساتر و ویراسته تر کردن ِ داده ها به کارآید.
۱ - دستگاه ِ آوایی
۲۲/ ۱۸ به پس:
دگرگونی ی ِ d به t در مرز ِ دو هجا، در نمونه ی ِ tâye / dâye ، ویژه ی اصفهانی نیست و در تهرانی و دیگرلهجه ها و گویش ها هم با تفاوت های ِ اندکی، شنیده می شود.
۲۳/ ۸:
دگرگونی ی ِ هم خوان ِ d به z در گنبد که در اصفهانی می شود gombez ، در واقع، دگرگونی نیست؛ بلکه بازمانده ی«ذ» ( dh ) در پایان همین واژه است در سده های پیشین که اکنون «ز» ( z ) خوانده می شود.
۲۷/ ۲۱ - ۲۲:
دگرگونیی ِ b به v در واژه های «بروب» و «بکوب» که نمونه آورده اند، روی نمی دهد. این دگرگونی را در ساخت های دیگر ِ این کارواژه ها مانند ِ می رووم ( می روبم ) ، می رووی ( می روبی ) ، می کووم ( می کوبم ) و می کووی ( می کوبی ) می بینیم؛ امّا در «بروب» و «بکوب»، «ب»ی ِ آخر، حذف می شود و تنها bekū و berū می ماند.
۲۸/ ۳:
دگرگونی ی b به f در «کوبیدن»، تنها ویژه ی اصفهانی نیست و در فارسی ی ِ معیار هم، ساخت های گذشته، از «کوفتن» می آید.
۳۰/ ۱۴ به پس:
دگرگونی ی n به m در کنار b یاm ویژه ی اصفهانی نیست و در فارسی ی معیار همی به همین گونه است.
۳۳/ ۳ از آخر:
نوشته اند Ĵ در مسجد به ts ( /čč ) دگرگون می شود بیان درست، این است Ĵs که حذف . . .

بپرس