لنگان

/langAn/

معنی انگلیسی:
halting, limping, gimpy

لغت نامه دهخدا

لنگان. [ ل َ ] ( نف ، ق ) لنگنده. || در حال لنگیدن. شلان. لنگان رفتن . عرجان. تعارج. قزلان. لنگ لنگان رفتن : ختع؛ لنگان رفتن کفتار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) لنگنده . ۲- درحال لنگیدن : و بسیار خلق پیش او ( عیسی ) گرد شدند چیزی لنگان و چیزی پیسان وبعضی لال ...

فرهنگ عمید

۱. لنگنده.
۲. (قید ) در حال لنگیدن.

واژه نامه بختیاریکا

یه نَری

دانشنامه عمومی

لنگان ( به ترکی آذربایجانی: Ləngan ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان ماساللی واقع شده است. [ ۱] لنگان ۴۷۶ نفر جمعیت دارد.
عکس لنگانعکس لنگان

لنگان (اردبیل). لنگان یک روستا در ایران است که در دهستان اجارود غربی واقع شده است. [ ۱]
عکس لنگان (اردبیل)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

ما لر ها تو زبان لری به پا میگیم لِنگ، به دیدگاهم واژه ی لنگان نیز از همین واژه برگرفته شده، یک پا راه رفتن، یک لنگ راه رفتن، لنگ لنگان :یک پا یکپا رفتن

بپرس