لقلقه

لغت نامه دهخدا

( لقلقة ) لقلقة. [ ل َ ل َ ق َ ] ( ع اِ ) آواز لکلک.( منتهی الارب ). || هر بانگ که به اضطراب وحرکت باشد. ( منتهی الارب ). آواز در اضطراب. بانگ به انبوهی. ( مهذب الاسماء ). سختی آواز. ( منتهی الارب ). آواز سخت. || لقلقه لسان ؛ فصاحتی بی بلاغت. || ( مص ) آواز کردن. ( دهار ). || سخت آواز کردن لقلق که او را به فارسی لکلک گویند. ( منتخب اللغات ). || پیوسته جنبانیدن مار زنخ خود را. || زبان برآوردن مار و جنبانیدن آن. || جنبانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بانگ لک لک، هربانگ و آوازی که توام باحرکت واضطراب، باشددرفارسی لقلقه زبان میگویندبه معنی بیهوده، گویی
۱- ( مصدر ) سخت آواز کردن لکلک ۲- ( اسم ) آواز لکلک . ۳- آوازی همراه با جنبش و اضطراب . ۴- فصاحت عاری از بلاغت : هست در بند لقلقه مانده از در معنی و خبر رانده . ( حدیقه . مد . ۳۳۲ ) یا لقلق. لسان ( زبان ) . ۱- گرفتگی زبان . ۲- بیهوده گویی . ۳- فصاحتی بی بلاغت .

فرهنگ معین

(لَ لَ قِ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - آواز لک لک . ۲ - هر آوازی که توأم با حرکت و اضطراب باشد.

فرهنگ عمید

۱. بانگ لک لک.
۲. هر بانگ و آوازی که توٲم با حرکت و اضطراب باشد.
* لقلقهٴ زبان: بیهوده گویی، سخن نسنجیده.

مترادف ها

spoonerism (اسم)
اشتباه در تلفظ حروف، لقلقه، تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف

پیشنهاد کاربران

بپرس