لطیفه

/latife/

مترادف لطیفه: جوک، شوخی، لودگی، مزاح، هزل، دقیقه، نادره، نکته

برابر پارسی: نَغز، لاغ، کَپراس، شوخی، سخن نغز، سخن شیرین

معنی انگلیسی:
wit, humour, jest, joke, bon mot, epigram, mots, one-liner, pleasantry, quip, story, witticism, crack, maxim

فرهنگ اسم ها

اسم: لطیفه (دختر) (عربی) (تلفظ: latife) (فارسی: لَطيفه) (انگلیسی: latife)
معنی: مؤنث لطیف، گفتار نغز، نکته، شوخی، ( به مجاز ) حکایت یا عبارت کوتاه و خنده آور که برای شادی و خنداندن دیگران گفته می شودا، ( به مجاز ) نوعی شیرینی نرم و لطیف که خمیر آن را از شکر و کره یا روغن، آب و تخم مرغ تهیه می کنند و در وسط آن هم خامه می ریزند، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سخن کوتاه حاوی نکته ای بدیع، نکته ی سنجیده و جالب، ( در قدیم ) ( به مجاز ) امر بسیار دقیق و ظریف که قابل درک است ولی قابل تعریف نیست، ( به مجاز ) ( در فلسفه ی قدیم ) چیز غیر مادی چنان که روح، ( در قدیم ) لطف، رحمت، ( در قدیم ) ( به مجاز ) زبده، برگزیده، ( در فلسفه ی قدیم ) لطیف
برچسب ها: اسم، اسم با ل، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

( لطیفة ) لطیفة. [ ل َ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) لطیفه. تأنیث لطیف. هر چیز نکو. ( آنندراج ). چیزی نیک. ( غیاث ). || گفتاری نرم. کلامی مختصر در غایت حسن و خوبی. فارسیان به معنی سخن نیکو استعمال کنند. ( آنندراج ). سخن باریک و خوش. چربک. خرده. نکته. دقیقه : بذله . ج ، لطائف. کل اشارة دقیقة المعنی تلوح للفهم لاتسعها العبارة کعلوم الاذواق. ( تعریفات ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لطیفه عبارت است از نکته ای که مر آن را در نفوس تأثیری باشد به نحوی که موجب انشراح صدر و انبساط قلب گردد. || ( اصطلاح عرفان ) در کشف اللغات گوید: لطیفه ، نزد سالکان اشارتی که دقیق بود اما روشن شود از آن اشارت معنیی در فهم که در عبارت نگنجد. || ( اصطلاح تصوف ) در لطائف اللغات آمده است : لطیفه در اصطلاح صوفیه عبارت است از اشارت دقیقی که مرتسم نبود در فهم از وی معنی و عبارت گنجایش آن نداشته باشد. و لطیفه انسانیه ، حکمای نفس ناطقه را گویند. و درویشان دل را نامند و در حقیقت روح است. کذا فی کشف اللغات :
لطیفه ای است در آن لب که هیچ نتوان گفت
اگر دلم دهدی خلق را نمایم آن.
فرخی.
این چند لطیفه از نظم و نثر او ثبت می افتد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
ای رهیده جان تو از یاد من
ای لطیفه ی روح اندر مرد و زن.
مولوی.
گفت : این لطیفه بدیع آوردی و این نکته غریب گفتی. ( سعدی ). درویشی به مقامی درآمد که صاحب آن بقعه کریم النفس بود طایفه اهل فضل و بلاغت در صحبت او هر یک بذله و لطیفه ای همی گفتند. ( سعدی ). ملک را این لطیفه پسند آمد و گفت : اکنون سیاه را به تو بخشیدم کنیزک را چه کنم. ( سعدی ). شبهای دراز نخفتی و لطیفه ها گفتی. ( سعدی ). و هر یک بذله و لطیفه ای چنانکه رسم ظریفان باشد می گفتند. ( سعدی ). این لطیفه بر تاج کیخسرو نبشته بود. ( سعدی ).
ای سرو حدیقه معانی
جانی و لطیفه جهانی.
سعدی.
لطیفه ای است نهانی که عشق از آن خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است.
حافظ.
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقت شناس !
به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد
لطیفه ای به میان آر و خوش بخندانش
به نکته ای که دلش را بدان رضا باشد.
حافظ.
که میخورد و لطیفه می پندارد. ( از جامعالتمثیل ). لطیفة الانسانیه ، هی النفس الناطقة المسماة عندهم بالقب و هی الحقیقة تنزل الروح الی رتبة قریبة من النفس مناسبة لها بوجه و مناسبة للروح بوجه و یسمی الوجه الاول الصدر و الثانی الفؤاد. ( تعریفات ). || نکویی. ( غیاث ). || نیکی. || نرمی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مونث لطیف، نکته مغز، سخن نیکو، پسندیده، لطائف
۱- ( صفت ) مونث لطیف : اقوال لطیفه اشارات لطیفه . ۲- ( اسم ) گفتاری نغز مطلبی باریک و نیکو نکته : وشیث علیه السلام آن صحیفه را که متضمن سی لطیفه بود نگاه میداشت . ۳- بذله شوخی : سبک بدر. زر در پیش روح افزا نهادند و بلطیفه سمک گفت که در خان. مطربان زربحساب خرج کنیم . ۴- نکت. باریک دقیقه : لطیفه ایست در آن لب که هیچ نتوان گفت اگر دلم دهدی خلق را نمایم آن . ( فرخی . عبد .۵ ) ۳٠۱- اشارت دقیقی که از آن معنیی در ذهن خطور کند که آنرا نتوان تعبیر کرد جمع : لطائف ( لطایف ) . یا لطیف. انسانی ( انسانیه ) . ۱- نفس ناطقه . ۲- دل روح .
لاخشه . هر چیز نیکو

فرهنگ معین

(لَ فَ یا فِ ) [ ع . لطیفة ] (اِ. ) ۱ - هر چیز نیکو. ۲ - حکایت نغز و معنی دار. ۳ - بذله ، شوخی .

فرهنگ عمید

۱. سخن نیکو و پسندیده که باعث شادی و انبساط می شود.
۲. (صفت ) (فلسفه ) [قدیمی] = لطیف
۳. [قدیمی، مجاز] نکتۀ نغز.
۴. [قدیمی، مجاز] امر بسیاردقیق که قابل درک است و قابل بیان نیست.

دانشنامه عمومی

لطیفه یا جوک در واقع نمایشی از شوخی است که در آن واژگان در یک ساختار روایی خاص و مشخص به گونه ای استفاده می شوند که مردم را به خنده وامی دارد و جدی گرفته نمی شود. لطیفه به صورت یک داستان و معمولاً همراه با گفتگو است و با شاه بیت به پایان می رسد. در شاه بیت مخاطب آگاه می شود که داستان حاوی معنی دوم و متناقض است.
به لطیفه، جوک نیز که دارای ریشه ای انگلیسی است، گفته می شود. لطیفه را خوشمزگی نیز گفته اند. [ ۱] لطیفه هدفی جز خنداندن ندارد و از این رو با «طنز» که در آن خنداندن وسیله است و نه هدف، متفاوت است. [ ۲]
عکس لطیفه

لطیفه (خواننده). لطیفه بنت علیه العرفاوی با نام هنری لطیفه ( زادهٔ ۱۴ فوریه ۱۹۶۱ ) خواننده زن تونسی است.
مجموعه آهنگ لطیفه با عنوان «فی الکام یوم اللی فاتوا» در ماه ژوئن سال ۲۰۰۸ منتشر شده بود.
نماهنگ لطیفه با عنوان «سبنی شویه» در سال ۲۰۰۹ از شبکه های شرکت روتانا در حال پخش است.
این ترانه از سروده های نادر عبدالله می باشد و آهنگ آن نیز از ولید سعد است. همچنین تمیم کار تنظیم آن را انجام داده است. لطیفه این نماهنگ را با کارگردانی نهله الفیصل، بانوی کارگردان اماراتی، تصویربرداری نموده است.
در این کار، لطیفه شکوه و بزرگواری زن را در کنار ناکامی و شکنندگی او به تصویر کشیده است. از زندگی خصوصی و ازدواج ایشان اطلاعاتی در دسترس نیست
عکس لطیفه (خواننده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: جوک) متن نسبتاً کوتاهی که یک راوی برای سرگرمی و خندۀ مخاطب (شنونده یا خواننده) نقل کند. لطیفه غالباً نوعی درگیری ذهنی است که از تضاد یا اختلاط دیدگاه ها ناشی می شود. لطیفه ها را از نظر شیوۀ ارائه می توان به لطیفه های نوشتاری و لطیفه های گفتاری تقسیم کرد. لطیفه های نوشتاری در قیاس با لطیفه های گفتاری، اغلب زبانی پرداخته تر و فخیم تر دارند و گاه دارای عنوان اند که این عناوین بیان کنندۀ مضمون اصلی لطیفه، خلاصه ای از آن یا نام یا توصیف شخصیت های آن است. اما لطیفه های گفتاری به نسبتِ لطیفه های نوشتاری از تنوع و گستردگی بیشتری برخوردارند. ساخت لطیفه های فارسی عموماً یا روایت گونه است یا چیستان گونه. در لطیفه های روایی، داستان یا ماجرایی مطرح می شود که سرگرم کننده و خنده آور است، و لطیفه های چیستان گونه لطیفه هایی هستند که به شکل پرسش و پاسخ اند و چون پاسخ نامتجانس و دور از ذهن است باعث خنده و سرگرمی می شوند. لطیفه ها از نظر موضوع انواع مختلفی دارند که برخی از آن ها بدین قرار است: لطیفه های سیاسی، دربارۀ موضوعات و شخصیت های سیاسی؛ لطیفه های جنسی؛ لطیفه های هجوآمیز، که به هجو تیپ خاصی از مردم و عادات و اخلاقیات خاص آن ها می پردازند؛ لطیفه های مذهبی که دربارۀ موضوع ها و شخصیت های مذهبی گفته می شود؛ لطیفه های زبان پردازانه که براساس بازی های زبانی است؛ لطیفه های مهمل که دربارۀ موضوعات بی سروته و مهمل و برای دست انداختن، و در اصطلاح عامیانه سرکار گذاشتن مخاطب، گفته می شوند؛ لطیفه های عقیدتی؛ لطیفه های اجتماعی، مثلاً دربارۀ قوم یا نژاد یا زبانی خاص. هرچند امروزه بیشتر لطیفه های فارسی به صورت گفتاری اند نه نوشتاری، نمونه هایی از صورت مکتوب آن در متون ادبی قدیم به شکل حکایت های بهلول، جُحی، ملانصرالدین و نیز در برخی حکایت های منظوم یا منثور سعدی و عُبید زاکانی، و در دورۀ معاصر در برخی نشریات فکاهی، به چشم می خورد.

لطیفه (عرفان).
اصطلاحی عرفانی با دو کاربرد گوناگون: 1) گاه کلمة لطیفه به معنیِ نفسِ ناطقه به کار می رود. در این معنی، لطیفه نشانگر لطافتِ نفس است در مقابل کثافتِ جسم. معمولاَ هرگاه این کلمه در این معنی استعمال شود، آن را در ترکیب اضافیِ «لطیفة انسانی» به کار می برند، هرچند این حکم، حکمی کلّی نیست. 2) گاه نیز لطیفه، نشانگرِ نازکی و لطافت معنایی است که متکلّم نمی تواند آن را در قالب عبارتی خاص بیان کند. در این مورد نیز، معمولاً کلمة لطیف و لطیفه، صفت برای موصوفاتی، همچون نکته و یا سرّ یا معانی ای مشابه این دو واقع می شود.
58010400

مترادف ها

quip (اسم)
کنایه، گوشه، بذله، لطیفه، طعنه، طنز

jape (اسم)
گول، شوخی، لطیفه، طعنه

sarcasm (اسم)
سرزنش، ریشخند، لطیفه، طعنه، زهر خنده، سخن طعنه امیز

joke (اسم)
شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، مزاح، طنز

jest (اسم)
کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی

bon mot (اسم)
شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی

epigram (اسم)
لطیفه، سخن نیشدار، قطعه هجایی، هجا

causticity (اسم)
لطیفه

witty remark (اسم)
لطیفه

witticism (اسم)
مسخره، شوخی، لطیفه، بذله گویی، لطیفه گویی

فارسی به عربی

حکمة , دعابة , نکتة

پیشنهاد کاربران

واژه لطیفه
معادل ابجد 134
تعداد حروف 5
تلفظ latife
ترکیب ( اسم ) [عربی: لطیفَة، جمع: لطائف]
مختصات ( لَ فَ یا فِ ) [ ع . لطیفة ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
Double uentendre
گفتار نغز - مطلب نیکو
جوک، شوخی، لودگی، مزاح، هزل، دقیقه، نادره، نکته
پاک لطیف نر م نرم رو

بپرس