لطیف کریموف ( ترکی آذربایجانی: Lətif Kərimov; ۱۷ نوامبر ۱۹۰۶ – ۱ ژانویهٔ ۱۹۹۱ ) یک هنرمند، پدیدآور و طراح فرش اهل جمهوری آذربایجان بود.
شهرت او علاوه بر طراحی نقوش فرش، مشارکت در زمینه های مختلف هنری و همچنین نگارش چندین کتاب دربارهٔ قالی آذربایجانی است.
لطیف در سال ۱۹۰۶ میلادی در شهر شوشی در جمهوری قره باغ کوهستانی زاده شد. پدرش «مشهدی حسین» یک کلاهدوز و مادرش «تِـلی»، فرش باف بود. لطیف در سال ۱۹۱۰ میلادی ( ۱۲۸۹ خورشیدی ) به همراه خانواده اش به ایران آمد و در محلهٔ قره باغی شهر مشهد سکنا گزیدند. او تا سن ۱۴ سالگی در یکی از مکتب خانه های مشهد درس خواند و سپس در یک کارگاه و فروشگاه فرش بافی مشغول به کار شد و هنر فرش بافی را در آنجا آموخت. او که مصمم بود هنر مادرش را به خوبی بیاموزد، در سرتاسر ایران سفر کرد تا این هنر خود را به کمال برساند. وی علاقه مندی های گوناگونی داشت، از بوکس تا ادبیات و هنرهای نمایشی. کمی بعد کنسولگری روسیه در تهران از او دعوت کرد تا یکی از اعضای کلوپ فرهنگی روسیه باشد. در اینجا بود که او نمایش نامه هایی از عزیر حاجی بیگف را بازی و کارگردانی کرد و «گروه کر آذربایجانی» را پایه گذاری کرد. [ ۱]
او در حوالی سال های ۱۹۲۰ میلادی به یک جنبش اجتماعی - کارگری در مشهد پیوست که خواهان ارتقای شرایط کاریِ فرش بافان و ۸ ساعت کار روزانه بود. وی را، در سال ۱۹۲۹ میلادی به مأموریتی به افغانستان فرستادند تا وضعیت تئاتر در این کشور را سامان دهد؛ اما او دو ماه بعد به ایران بازگشت، چرا که قادر به تحمل شرایط دشوار زندگی در افغانستان نبود. در همان سال، او تابعیت کشور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را پذیرفت و دولت ایران که فعالیت های مدنی او مظنون شده بود، به او پیشنهاد تا ایران را ترک کند و او نیز پذیرفت. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشهرت او علاوه بر طراحی نقوش فرش، مشارکت در زمینه های مختلف هنری و همچنین نگارش چندین کتاب دربارهٔ قالی آذربایجانی است.
لطیف در سال ۱۹۰۶ میلادی در شهر شوشی در جمهوری قره باغ کوهستانی زاده شد. پدرش «مشهدی حسین» یک کلاهدوز و مادرش «تِـلی»، فرش باف بود. لطیف در سال ۱۹۱۰ میلادی ( ۱۲۸۹ خورشیدی ) به همراه خانواده اش به ایران آمد و در محلهٔ قره باغی شهر مشهد سکنا گزیدند. او تا سن ۱۴ سالگی در یکی از مکتب خانه های مشهد درس خواند و سپس در یک کارگاه و فروشگاه فرش بافی مشغول به کار شد و هنر فرش بافی را در آنجا آموخت. او که مصمم بود هنر مادرش را به خوبی بیاموزد، در سرتاسر ایران سفر کرد تا این هنر خود را به کمال برساند. وی علاقه مندی های گوناگونی داشت، از بوکس تا ادبیات و هنرهای نمایشی. کمی بعد کنسولگری روسیه در تهران از او دعوت کرد تا یکی از اعضای کلوپ فرهنگی روسیه باشد. در اینجا بود که او نمایش نامه هایی از عزیر حاجی بیگف را بازی و کارگردانی کرد و «گروه کر آذربایجانی» را پایه گذاری کرد. [ ۱]
او در حوالی سال های ۱۹۲۰ میلادی به یک جنبش اجتماعی - کارگری در مشهد پیوست که خواهان ارتقای شرایط کاریِ فرش بافان و ۸ ساعت کار روزانه بود. وی را، در سال ۱۹۲۹ میلادی به مأموریتی به افغانستان فرستادند تا وضعیت تئاتر در این کشور را سامان دهد؛ اما او دو ماه بعد به ایران بازگشت، چرا که قادر به تحمل شرایط دشوار زندگی در افغانستان نبود. در همان سال، او تابعیت کشور اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را پذیرفت و دولت ایران که فعالیت های مدنی او مظنون شده بود، به او پیشنهاد تا ایران را ترک کند و او نیز پذیرفت. [ ۱]
wiki: لطیف کریموف