لر

/lor/

معنی انگلیسی:
native of luristan, native of lorestan, dupe, fool

لغت نامه دهخدا

لر. [ ل َ ] ( اِ ) جوی باشد اعم از آنکه سیلاب کنده باشد یا آدمی. ( برهان ) ( جهانگیری ) :
لری کندند ناهموار در پیش
که باد ازوی سر آید در تک خویش.
امیرخسرو ( از جهانگیری ).
|| تخته سنگ. صخره ( در لهجه بختیاری ): میرَه م توربی آردم بُن لر ( به لهجه بختیاری )؛ بگذار شوهر من شغال باشد لکن اگر آرد او زیر صخره است مرا بسنده است. || زیر بغل. بیخ بغل. بغل. ( برهان ). کش. آغوش. || ( ص ) ضعیف و لاغر. ( برهان ). || ( پسوند ) لر در کلمات : آب حاجی لر، چکش لر، حاجی لر، سه لر، شلر که اسم مکانهائی هستند نیز آمده ، در حاجی لر شاید کلمه ترکی باشد علامت جمع، ولی در دیگر کلمات معلوم نیست.

لر. [ ل ُ ] ( اِ ) کام. || توان. || مرادو مطلب. || بره و بچه گوسفند. ( برهان ).

لر. [ ل ُ ] ( اِخ ) ( ایل... ) نام قبیله ای از ایرانیان. طایفه ای از ایرانیان چادرنشین . طایفه ای از صحرانشینان و مردم قهستان. ( برهان ). نام طایفه ای است از مردم صحرانشین. ( جهانگیری ). لر و یا لور نام عشیرتی است بزرگ از عشایر کرد. رجوع به لرستان شود. ( قاموس الاعلام ترکی ). گروهی از اکراد در کوههای میان اصفهان و خوزستان و این نواحی بدیشان شناخته آید و بلاد لر خوانند و هم لرستان و لور گویند. رجوع به این دو کلمه شود. ( معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی گوید در زبدة التواریخ آمده که وقوع اسم لر بدان قوم بوجهی گویند از آنکه در ولایت مارود دیهی است آن را کرد میخوانند و درآن حدود دربندی آن را به زبان لری کوک اکر خوانند ودر آن دربند موضعی است که لر خوانند چون اصل ایشان از آن موضع خواسته هایشان را لر خوانند. وجه دوم آن است که به زبان لری کوه پردرخت را لِر گویند و بسبب ثقالت راء کسره لام با ضمه کردند و لر گفتند و وجه سوم اینکه این طایفه از نسل شخصی اند که او لر نام داشته و قول اول درست تر می نماید. و هر چیز که در آن ولایت نبوده به زبان لری نام ندارد بمجاز از نقل زبانی دیگر نام بر آن اطلاق کرده اند و سبب ظهور قوم لران بعضی گفته اند آنکه سلیمان پیغمبر علیه السلام معتمدی را به ترکستان فرستاد تا جهت او چند کنیزک بکر خوب روی بیاورد و حرزی درآموخت تا در راه از شرّ شیاطین ایمن باشند آن مرد به وقت مراجعت در مرحله کول مانرود حرز فراموش کرد و کنیزکان را شیاطین بکارت زائل کردند برصورت آن مرد چون سلیمان کنیزکان را ثیب یافت از آن مرد تفحص کرد که هرگز حرز را فراموش کردی گفت بلی درفلان موضع سلیمان دانست که این فعل شیاطین است آن کنیزکان با همان محل فرستاد و از ایشان فرزندان آمدند لران اند. و این روایت ضعیف است در حق گیلکیان همین گفته اند. وجهی دیگر آنکه جمعی از اعراب بر سلیمان عاصی شدند و بدان وقت بدان ولایت رفتند و با آن کنیزکان بتغلب دخول کردند سلیمان آن کنیزکان را هم بدان ولایت فرستاد و از ایشان فرزندان آمدند حق تعالی وبائی بر اهل آن ولایت مسلط کرد که بغیر از آن فرزندان نماندند. و این قول پیش لران هیچ است زیرا که در زبان لری الفاظ عربی بسیار است اما این ده حرف در زبان لری نمی آید: ح خ ش ص ط ظ ع غ ف ق. ( تاریخ گزیده ص 535 و536 و 537 ). رجوع به لر بزرگ و لر کوچک شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تیره ایست از شعبه جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس .
( اسم ) ۱- بغل کش . ۲- بیخ بغل زیر بغل .
نام رودی در فرانسه که به حوضه آرکاشن ریزد و درازی آن هشتاد هزار گز باشد .

فرهنگ معین

(لُ )۱ - (اِ. ) مراد، مطلب . ۲ - (ص . ) ساده دل ، سلیم .
(لَ ) (اِ. ) ۱ - جوی ، آب کند. ۲ - زیر بغل . ۳ - لاغر، ضعیف .

فرهنگ عمید

جوی، آبکند.
۱. کام، مراد، مطلب.
۲. برۀ گوسفند.
۱. از طوایف بزرگ، شیعه مذهب، و آریایی نژاد ایران که بیشتر در جنوب غربی ایران سکنی دارند.
۲. [عامیانه، مجاز] ساده دل و بی پیرایه.

گویش مازنی

/lor/ خل آدم صاف و ساده & لاغر – کوچک – باریک اندام - آدم بی ثبات & نعره – صدای بلند - صدای پلنگ & بی حس – کرخت - زیاد – فراوان

واژه نامه بختیاریکا

( لِر * ) ته گرفتن و سوختگی شیر
( لِر ) تاب؛ دور؛ میدان؛ پیچ
( لِر ) جنگل؛ بیشه
کنایه از گوسفند
( لَر ) لاغر
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( شاخه ) ( ت ) زنگنه؛ ( ط ) کیانرسی

دانشنامه عمومی

لر (ناحیه). لر ( به آلمانی: Landkreis Leer ) یک ناحیه در آلمان است که در نیدرزاکسن واقع شده است. [ ۲] لر ۱۶۳٬۸۰۰ نفر جمعیت دارد.
عکس لر (ناحیه)عکس لر (ناحیه)عکس لر (ناحیه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

لُر
قوم بزرگ ایرانی، از اقوام بومی کوهستان زاگرس، ساکن بخش بزرگی از غرب مرکزی و جنوب غربی ایران، منقسم به سه گروه اجتماعی شهری، روستایی و چادرنشین، مشتمل بر چندین ایل و صدها طایفۀ بزرگ، مرکب از گروه های ممسنی، کهکیلویه، بختیاری، لرستانی، ایلامی. به جز گروه های یادشده، گروه های بزرگی از لران در طول چند قرن گذشته به مناطقی از تهران، خراسان، خوزستان، قزوین، کرمان، گرمسار، گیلان، مازندران و کشور عراق انتقال یافته اند. گروه اخیر در میان عراقی ها به لرِ فیلی شهرت دارند. جغرافیای نواحی لرنشین، همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لر بزرگ، یعنی کهکیلویه و بختیاری، در منتهی الیه شمالی لر کوچک، یعنی استان های لرستان و ایلام، پایان می یابد. لر کوچک از دو بخش پیشکوه مطابق با استان لرستان و پشتکوه، مطابق با استان ایلام، تشکیل می شود. کبیرکوه، حد فاصل میان دو بخش لر کوچک بوده و رودخانۀ معروف دز، موسوم به آب سزار، مرز میان لر کوچک و لر بزرگ است. قوم لر از ایلات و طوایف بسیار تشکیل شده است. لرها، به خصوص، ایل بختیاری بزرگ ترین گروه چادرنشینان ایران را تشکیل می دهند. همۀ این مردم، جز گروهی که مستحیل شده اند، مسلمان و شیعه اند. جمعی از اینان در شمار پیروان اهل حق اند. یکی از وجوه مشترک قوم لر، زبان لری است که ازجمله زبان های جنوب غرب ایران به شمار می آید. دسته ای از طوایف لر، به ویژه آنان که در حدود شمالی لر کوچک و در همسایگی طوایف کرد کرمانشاه و همچنین در بخشی از استان ایلام به سر می برند، در حقیقت از طوایف لک، یعنی جنوبی ترین گروه های کرد، و یا ترکیبی از کردها و لرها هستند. لرها، فرهنگ و ادبیات و موسیقی خود را دارند. سرزمین لرها، منبع تاریخ ایران پیش از آریاییان است. آثار عیلامی در تمام نواحی لرنشین، از حوالی بوشهر تا پشتکوه لرستان (ایلام) منتشر است. بعضی از این آثار نظیر حجاری ها سنگ نگاری های کول فرح در ایذه (مالمیر) از برجسته ترین نشانه های تمدن و فرهنگ باستانی در فلات ایران به شمار می آیند. با این همه، سابقۀ باستانی قوم لر ناروشن است و آن دسته از فرضیات که این مردم را بازماندۀ عیلامی ها، یا اخلاف مستقیم مادها می داند محل تردید و گفت وگوی بسیار است. بعضی شباهت ها بین دو زبان کردی و لری، نشانه هایی پذیرفتنی از پیوندهای قدیمی میان کردان و لران به دست می دهند. همچنین عناصر ترک و عرب نیز در قوم لر دیده می شود. لران در جنگ های ساسانیان برضد اعراب شرکت داشتند. پیروزی اعراب در نهاوند سبب استقرار گروه های کثیری از آنان در میان لران شد. آل خشرم، از اعقاب مالک بن هبیره اسدی در اواخر دورۀ امویان در ناحیۀ معروف ماسبذان استقرار یافتند. آل بویه ده ها سال حاکم قسمت هایی از لرستان بودند. کردان حسنویه، چند سال قلعۀ فلک الافلاک را در اختیار داشتند. ترکان سلجوقی و اتباع آنان، نظیر حسام الدین شوملۀ افشاری و جانشینانش، تا انقراض سلاجقه بر لرستان حاکم بودند. با این وجود تا اواخر قرن ۶ق، همواره نوعی از حکومت موروثی قومی در بخش هایی از لرستان، به ویژه در لر بزرگ وجود داشته است. بعضی از مورخان دورۀ مغول آنان را امیران شول نوشته اند. انقراض دولت شولان به دست امیرعلی کرد شامی در آغاز قرن ۷ق و عزیمت امیران شول به ناحیۀ ممسنی، مقدمه تشکیل دولت اتابکان لر کوچک شد که با فراز و نشیب هایی تا ۱۰۰۶ق به طور مستقیم دوام آورد. در این سال شاهوردی خان لر، آخرین اتابک لرستان کوچک، به دستور شاه عباس صفوی کشته شد و حکومت لرستان کوچک به شعبۀ دیگری از همان خاندان واگذار شد. این حکومت نیز در ۱۳۰۸ش، مغلوب سلطنت پهلوی اول شد و برافتاد. پایتخت این دولت شهر خرم آباد بود و پس از آن که لرستان کوچک به دست آقا محمدخان قاجار، به دو بخش شد، کرسی آن به ناحیۀ پشتکوه لرستان در استان ایلام منتقل شد. در لرستان بزرگ نیز دولتی اتابکی شکل گرفت که حدود ۲۰۰ سال دوام آورد. از قرار معلوم، این دولت بعد از ۵۵۰ق/۱۱۵۵م و به دست ابوطاهر، از سرداران سنقر بن مودود سلغری، برآمد و در ۸۲۷ق/۱۴۲۴م به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد. اتابکان لر، به رغم گرایش به جنگ و کشتار، تمایل به عمران و آبادانی قلمرو خود نیز داشتند. کرسی اتابکان لر بزرگ شهر ایذه یا مالمیر بود. بعضی آثار این دو سلسله هنوز در لرستان بزرگ و کوچک باقی مانده است. بعضی از خوانین لر پس از قتل نادرشاه، مدعی سلطنت ایران شدند. علیمردان خان بختیاری در این راه کشته شد و کریم خان زند، که رقیب او بود، وکالت سلطنت شاه اسماعیل سوم و در حقیقت سلطنت ایران را به دست آورد. سلسلۀ زندیه حدود ۴۰ سال برقرار بود. پس از شکست لطفعلی خان زند از قوای آقامحمدخان قاجار در ۱۲۰۸ق و قتل او، سلسلۀ زندیه منقرض شد. طوایف لر کوچک در سال های انقلاب مشروطیت ایران، بیشتر از حامیان سالارالدوله بودند. گروهی بزرگ از طوایف لرستان در نیمۀ نخست سلطنت پهلوی اول شورش های دامنه داری را برپا کردند. بعضی از این شورش ها تا ۱۳۱۱ـ۱۳۱۲ش ادامه یافت. دولت پهلوی اول به اسکان اجباری طوایف پرداخت و از این طریق خسارات فراوانی بر آنان وارد آورد. خوانین ایل بختیاری در آغاز نهضت مشروطه خواهی ایرانیان، از مخالفان مشروطه بودند، اما در یکی دو ماه آخر عمر استبداد صغیر با انگیزه هایی متفاوت از آزادی خواهان، به مشروطه پیوستند و در فتح تهران شرکت کردند. اینان تا سلطنت پهلوی اول در زمرۀ بزرگان دولت ایران قرار داشتند، اما در این دوره بسیاری از امتیازهای موروثی آنان لغو شد و بعضی به اتهام شورش برضد دولت اعدام شدند و تعدادی نیز به زندان افتادند. سیاست اسکان اجباری چادرنشین بختیاری همانند نواحی دیگر آسیب های جدی برای ایل بختیاری به همراه داشت. این رفتار سبب شورش هایی در میان بختیاریان شد که همچون موارد دیگر به شکست انجامید. لرهای کهکیلویه و ممسنی، همانند دیگر چادرنشینان ایران در سال های سلطنت پهلوی اول، در اعتراض به سیاست های دولت سر به شورش برداشتند و به همان ترتیب مجازات شدند. بعضی از خوانین بویراحمدی و ممسنی، به انگیزۀ حفظ منافع سنتی خود به مخالفان برنامه های اصلاحی محمدرضا پهلوی پیوستند و در ۱۳۴۲ش چند ماه با قوای دولتی به جنگ و ستیز برخاستند. این شورش در خرداد همان سال خاتمه یافت و بعضی از خوانین شورشی اعدام شدند. جغرافیای اداری سرزمین های لرنشین ایران بدین صورت است: ناحیه ممسنی در استان فارس قرار دارد؛ بخشی از لیراوی دشت به استان بوشهر پیوسته است؛ کهکیلویه و بویراحمدی از استان فارس جدا و خود به یک استان تبدیل شده است. ناحیۀ بهبهان، که زمانی مرکز کهکیلویه به شمار می آمد، امروزه بخشی از استان خوزستان است. قسمت بزرگی از ناحیۀ گرمسیری بختیاری، نظیر ایذه و دشت لالی و اندیکا، به استان خوزستان پیوسته است. لر کوچک همچون دورۀ قاجاریه، به دو استان لرستان و ایلام تبدیل شده و قسمتی از آن نظیر بخش الوار گرمسیری به شهرستان اندیمشک در استان خوزستان پیوسته است.

پیشنهاد کاربران

طایفه گراوند ساکن در روستای لوران*لران*شهرستان بومهن استان تهران
این طایفه در اثر همجواری با طوایف ترک زبانشان از لری به ترکی تغییر کرده است
طایفه گراوند ایل کیانرسی ایل چهارلنگ ایل بختیاری قوم بزرگ لر
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه گراوند ایل فولادوند *هیهاوند*ایل چهارلنگ ایل بختیاری قوم بزرگ لر
ایل جلکی ایل حسنکیف *حسنکی*ایل بختیاروند *بهداروند* قوم بزرگ لر ( کتاب شرف نامه بدلیسی کرد )
ایل زلکی لر و ایل لک لر مستقل شده از ایل جلکی لر هستند
تیره کلار ایل حسنکیف *حسنکی *لر بختیاری
کوه کلار بختیاری لر
شهر حسنکیف مرکز شهر کلاردشت محل سکونت طوایفی از ایل لر بختیاری ( خواجه وند لر، ، ، ، )

واژه لر. . . اولین بار در قرن ۳ به عنوان قوم نامش آمده. . . و واژه کرد برای اولین بار در قرن ۷ نامش به عنوان قوم آمده. . . با تشکر
درکتاب سیری اجمالی درتاریخ ایران و لُرستان، صفحه 87 آمده: نام قوم لُر در آثار مورخان و جغرافیدانان قرن دو ( مثل مسعودی ) و چهارهجری، به صورت لُریه، لاریه، بلاد لُر ( سرزمین لُران ) و اللور آمده است
.
...
[مشاهده متن کامل]

مستوفی درتاریخ گزیده به نقل از زُبده التواریخ کاشانی ( قرن پنج ) آورده: وجه اول؛ در ولایت مانرود ( مادیان رود کوهدشت یا منطقه ای در شمال خوزستان ) دهی است که آنرا کرد خوانند و درآن حدود دربندی است که آن را#به_زبان_لُری کول ( درّه یا تَنگه ) خوانند و درآن بند، موضعی است که آن را#لُر خوانند، چون#اصل_ایشان از آن موضع برخاسته اند آن ها را لُر گفته اند
.
پس اولاً#نام_لُر ریشه در#زبان_خود_لُرها دارد دوماً اصل لُرها از#ولایت_مانرود لُرستان است
.
وجه دوم آنکه#به_زبان_لُری کوه پُر درخت ( منظور جنگل های بلوط است ) را لِر گویند و به جهت ثقالت ( سنگینی تلفظ ) کسره را به ضمه کرده اند
.
پس واژه لِر، باز#ریشه_در_زبان_خود_لُرها_دارد
.
وجه سوم آنکه شخصی که این طایفه از نسل اویند#لُر نام داشت#و_قول_اول_درست_می نماید
.
لُر#نام_جد_پدری_لُرهاست و مورخ نظریه اول را درست تر می داند
.
بارون دوبد، پروفسور مینورسکی و دکترایرج افشار، لُرها را از نسل#لُهراسب می دانند و برخی برگرفته از#منطقه _و_شهری_باستانی بنام لُر که بین سیماش ( خرم آباد ) و آوان ( دزفول ) که قدمتش به دوره#اشکانی می رسد و آثار خرابه های آن هنوز درشمال خوزستان موجود است
.
حسین بیرانوند درکتاب لُرستان در دوران باستان، صفحه 27 ، آورده: هومبان اینشوشیناک درقرن هفت قبل ازمیلاد، در کتیبه هایش از پیروزی بر سرزمین شَریر ( اَنشان ) و مردم#لالاریپ ( در شمال خوزستان ) یاد کرده و منظور از لالاریپ همین لُرستان امروزی است و لفظ لُر صورت اشتقاقی از کلمه ( لالاریپ_لار_لر ) است، همچنین زمان سلسله دوم سیمشک ( خرم آباد امروزی ) مناسباتی با#شاهان_لرس از شهرهای سومر ( در بین النهرین ) وجود داشته و مدتی تابع شاهان لرس بودند بنابراین این احتمال وجود دارد که لفظ لر بازمانده شاهان لرس سومری باشد
.
در منتخب التواریخ درقرن هشت، درباره حدود لُرستان آمده: بدان ولایت لُرستان به غایت ( نهایت ) وسیع و عریض افتاده و آن را به دو قسمت مُنقسم کرده اند یکی را لُربزرگ و دوم را لُرکوچک می خوانند و این لقب به واسطه آن یافتند که به تاریخ #سنه_ثلاث_مائه ( سیصدهجری ) دو برادر حاکم این دو قسمت شدند قسم اول را بنام برادر بزرگتر ( بدر ) و قسم دوم را بنام برادر کوچکتر ( منصور ) بازخوانند. بدر همان بختیاری و کهگیلویه ( لُر بزرگ ) است و منصور همان لُرستان و ایلام ( لُرکوچک ) است

دکتر ایرج افشار درکتاب پژوهش در نام شهرهای ایران صفحه ۱۱۲ در مورد وجه تسمیه #اندیمشک مینویسد: این شهر از دیرباز تا امروز به نام های #اندامش، #اندامشک، #اندیمشک، #صالح_آباد و #صالحیه خوانده شده است اوایل دوره قاجاریه زمان فتحعلی شاه قاجار، حاج صالح خان مُکری حکمران دزفول و شوشتر در کنار خرابه های شهر باستانی #لور قلعه ای بنا کرد که بنام وی صالح آباد خوانده شد. اندامش و اندامُشک نام باستانی این ناحیه بوده و در محل کنونی پایگاه نیروی هوایی شهری بنام اندامش وجود داشته و استخری درکتاب مسالک و ممالک از این شهر بنام #اندامش یاد کرده است. دکتر ایرج افشار در ادامه می نویسد: در روزگار ساسانیان در این ناحیه #آهوان زیادی به ویژه آهوی خطایی وجود داشته و به همین جهت این محل را #اندی_مشک می گفتند که به مرور زمان به اندامشک و اندیمشک تبدیل شده است. دکتر ایرج افشار در صفحه ۱۱۲ اضافه کرده: آهوی خطایی نر میان ناف و آلت تناسلی خود کیسه ای به درازای هفت و پهنای پنج و بلندی سه سانتیمتر دارد و در میانه دو سوراخ کوچک دیده می شود این کیسه هرگاه پُر شود تا پنجاه گرم مشک می دهد و علت #وجه_تسمیه اندیمُشک هم وجود همین آهوان خطایی در این منطقه بوده است. دکتر ایرج افشار به شهر باستانی لور هم اشاره می کند و می گوید استخری و مقدسی ا آن نام بردند و قدمت آن به دوره اشکانی و ساسانی می رسد و عمر آن بیش از دو هزار سال است. #توکولتی_نینورتای_اول شاه آشوری، در قرن سیزده قبل از میلاد، پس از شکست کاشتیلیاش، شاه کاسی در زاگرس، به فتح سرزمین#اِلوری اشاره دارد. الوری همان است که امروز لرستان نام دارد. در کتیبه های شلمنسر سوم شاه آشوری در قرن هشت قبل از میلاد که نقشه حمله او به سرزمین ماد دقیقاً توضیح داده شده از سرزمین شمال عیلام با نام للر یا لار یاد می کند که دقیقا صورتی تغییریافته از لُر است
...
[مشاهده متن کامل]

.
در کتیبه های تپتی هومبان اینشوشیناک شاه عیلام در قرن هفت قبل ازمیلاد، از پیروزی هایی بزرگ بر سرزمین شریر ( پارس ) و بر مردم#لالاریپ در شمال عیلام یاد کرده
.
سناخریب شاه آشور در نبرد با عیلام به قومی باستانی بنام#بروختیاری ( بختیاری ) در شمال عیلام اشاره می کند. واژه#بوکتی در متون سنگ نگاره باستانی مالمیر یا ایذه آمده که صورتی تغییریافته از بخدی یا بختیاری است
.
محمدبن جریر طبری درکتاب الرسل والملوک که درقرن سوم هجری نگاشته به تفصیل از مبارزات اردشیرساسانی با اردوان اشکانی سخن گفته و در ضمن شرح وقایع، اطلاعات جغرافیایی مفیدی در دسترس خوانندگان قرار می دهد و از#لرویر ( نام موضعی در فارس ) و لُرستان نام می برد که این مطلب دوباره درکتاب "جغرافیای تاریخی ایران زمین" اثر؛ فریدون آورزمانی، صفحه سی وهفت، آمده است
.
دکترصدیق صفی زاده درکتاب "پیران و مشاهیر اهل حق" صفحه57، می نویسد: تمام یاران بهلول ماهی از مشاهیر اهل_حق درقرن دوم هجری تماماً لُر و اهل لُرستان بودند مانند: بابا لُره لُرستانی ( زهی سعادتا که نام لُر دوبار در نامت تکرار شود ) ، بابا نجوم لُرستانی، بابا رجب لُرستانی، بابا حاتم لُرستانی و تا شاه خوشین لُرستانی که متولد کوه_یافته چگنی است. درلغت نامه دهخدا، ذیل نام بابک_خرم_دین، صفحه۳۸۴۸، از حمایت مردم لُر از قیام بابک خرمدین صحبت شده و آمده که طرفداران بابک در لرستان هم بوده اند. مِقْدَسی درکتاب اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ ( ۳۵۵ ه‍. ق ) ، صفحه۵۴، از پیروان بابک خرمدین در لُرستان بخوبی یاد می کند حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده صفحه۵۴۰، سابقه حکومت لران را به تاریخ سنه_ثلاث_مایه ( سال سیصدهجری ) می رسد یعنی لران قبل از سال سیصدهجری در قلمرو کنونی خود ساکن بوده اند
.
اصطخری جغرافیدان قرن سوم، درکتاب"مسالک الممالک" صفحه نود وسه، از لُر نام می برد و در صفحه نود ونُه، از لُردگان نام می برد در صفحه صدو سه، از#رود_مسن ( ممسنی ) که از#لورجان به سرزمین فارس می رود، نام می برد
.
درقرن سه، #مسعودی درکتاب التنبیه والاشراف صفحه هشتادو پنج و هم درکتاب مروج الذهب، صفحه چهارصدو هشتاد، گروه های ایرانی ساکن در زاگرس را نام می برد او از #لُریه ( لُریه منتسب به لُر است چنانکه ترکیه منتسب است به تُرک ) نام می برد
#لران #لرستان
.
مسعودی گروه های ایرانی ساکن در زاگرس را اینگونه معرفی می کند: بازنجان، شوهجان، شاذنجان، نشاوره، بوذیکان، #لُریه ( لُریه منتسب به لُر است چنانکه ترکیه منتسب است به تُرک ) ، جورقان ( گوران ) ، #بارسیان ( فارس ) ، جلالیه، مستکان، جابارقه، جروغان، کیکان، ماجردان و هذبانیه نام می برد که برخی از این گروهها همچون لُرها، جورقان ( گوران ) و فارسها، امروزه نیز وجود دارند و مناطق مورد سکونتشان معلوم است
.
درتاریخ الکامل ابن اثیر، صفحه پنج هزارو چهارصدو نودو هشت، از حضور قوم لُر در حوادث سال چهارصدو پنج هجری صحبت شده و در جلد سیزده الکامل، صفحه پنج هزارو هفتصدو هفتادو نُه، ذیل حوادث سال چهارصدو سی ونُه هجری از قوم لُر نام می برد
.
حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده، صفحه چهارصدو یازده، از اتحاد لُران و دیلمیان در قرن چهار صحبت کرده و گفته لران و دیلمیان در#ارجان با نیروهای یاقوت جنگیدند و ایلی بنام#لُر_دشمن_زیاری در کُهگیلویه وجود دارد که نام آن یادآور اتحاد لران با دیالمه بر ضد آل زیار است
.
ابن اسفندیار درقرن پنج، درکتاب تاریخ طبرستان، جلد دو، صفحه پنج، می نویسد: #لُرها در سپاه آل بویه بودند. میترا مهرآبادی در تاریخ سلسله زیاری، صفحه صدو نُه، می نویسد: لُرها متحد آل بویه و جزء سپاهیان آل بویه بودند. دکتر پروین ترکمنی آذر، درکتاب دیلمیان در گستره تاریخ ایران، صفحه دویست وبیست وهشت، از لُرها به عنوان حامی و سپاهیان آل بویه اسم می برد
.
درتاریخ ادبیات ایران، جلد یک، صفحه دویست وشصت وهفت، از #بختیاری شاعر دوره آل بویه اسم برده و دکتر احمدحلمی در دولت سلجوقیان، صفحه دویست وبیست، از کوشکی و #بختیاری به عنوان شاعران دوره آل بویه نام می برد. کوشکی و بختیاری دو ایل کهن قوم لُرند
.
ناصرخسرو درقرن چهار در سفرنامه اش صفحه صدو شصت وپنج، از#لُردغان یا لُردگان که درمنطقه بختیاری است و نام لُر را در ترکیب دارد اسم می برد. دکترایرج افشار درکتاب "پژوهش در نام شهرهای ایران"، ذیل نام لُردگان می نویسد: لُردگان در لغت به معنی، محل و زیست لُرها است

#توکولتی_نینورتای_اول شاه آشوری، در قرن سیزده قبل از میلاد، پس از شکست کاشتیلیاش، شاه کاسی در زاگرس، به فتح سرزمین #اِلوری اشاره دارد. الوری همان است که امروز لرستان نام دارد. در کتیبه های شلمنسر سوم شاه آشوری در قرن هشت قبل از میلاد که نقشه حمله او به سرزمین ماد دقیقاً توضیح داده شده از سرزمین شمال عیلام با نام #للر یا لار یاد می کند که دقیقا صورتی تغییریافته از لُر است
...
[مشاهده متن کامل]

در کتیبه های تپتی هومبان اینشوشیناک شاه عیلام در قرن هفت قبل ازمیلاد، از پیروزی هایی بزرگ بر سرزمین شریر ( پارس ) و بر مردم #لالاریپ ( لرستان ) در شمال عیلام یاد کرده است
سناخریب شاه آشور در نبرد با عیلام به قومی باستانی بنام #بروختیاری ( بختیاری ) در شمال عیلام اشاره می کند. واژه #بوکتی در متون سنگ نگاره باستانی مال میر یا ایذه آمده که صورتی تغییریافته از بخدی یا بختیاری است
محمدبن جریر طبری درکتاب الرسل والملوک که درقرن سوم هجری نگاشته به تفصیل از مبارزات اردشیرساسانی با اردوان اشکانی سخن گفته و در ضمن شرح وقایع، اطلاعات جغرافیایی مفیدی در دسترس خوانندگان قرار می دهد و از #لرویر ( نام سلسله محلی ) و لُرستان نام می برد که این مطلب دوباره درکتاب "جغرافیای تاریخی ایران زمین" اثر؛ فریدون آورزمانی، صفحه ۳۷ ، آمده است
دکترصدیق صفی زاده درکتاب "پیران و مشاهیر اهل حق" صفحه 57، می نویسد: تمام یاران بهلول ماهی از مشاهیر اهل_حق درقرن دوم هجری تماماً لُر و اهل لُرستان بودند مانند: بابا لُره لُرستانی ( زهی سعادتا که نام لُر دوبار در نامت تکرار شود ) ، بابا نجوم لُرستانی، بابا رجب لُرستانی، بابا حاتم لُرستانی و تا شاه خوشین لُرستانی که متولد کوه_یافته چگنی است. درلغت نامه دهخدا، ذیل نام بابک خرم دین، صفحه ۳۸۴۸، از حمایت مردم لُر از قیام بابک خرمدین صحبت شده و آمده که طرفداران بابک در لرستان هم بوده اند
مِقْدَسی درکتاب اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ ( ۳۵۵ ه‍. ق ) ، صفحه ۵۴، از پیروان بابک خرمدین در لُرستان بخوبی یاد می کند حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده صفحه ۵۴۰، سابقه حکومت لران را به تاریخ سنه ثلاث مایه ( سال ۳۰۰ هجری ) می رسد یعنی لران قبل از سال سیصدهجری در قلمرو کنونی خود ساکن بوده اند
اصطخری جغرافیدان قرن سوم، درکتاب"مسالک الممالک" صفحه ۹۳ ، از لُر نام می برد و در صفحه ۹۹ ، از لُردگان نام می برد در صفحه ۱۰۳ ، از #رود_مسن ( ممسنی ) که از#لورجان به سرزمین فارس می رود، نام می برد
.
درقرن سه، #مسعودی درکتاب التنبیه والاشراف صفحه ۸۵ و هم درکتاب مروج الذهب، صفحه ۴۸۰ ، گروه های ایرانی ساکن در زاگرس را نام می برد او از #لُریه نام می برد

هفت پیکر�یا #بهرام نامه، داستان زندگی بهرام گورساسانیه و نظامی از کتاب های تاریخی سود بُرده مثل: تاریخ�بخاری�و�طبری�و�تاریخ بلعمی�ولی هیچ اشاره ای به افسانه لوریان نمیکند و از خنیاگران به عنوان#کوسان یاد میکند که اتفاقاً کوسان در زبان پهلوی به عنوان خنیاگر ( آوازه خوان ) آمده
...
[مشاهده متن کامل]

.
سرودی گفت کوسان نوآیین
در او پوشیده حال ویس و رامین
.
#ما_نسخه_اصلی_شاهنامه_را_نداریم چون قدیمی ترین شاهنامه متعلق به 640 هجری، دوقرن بعداز مرگ فردوسیه و ایران موردنظرفردوسی درافغانستانه
درکتاب های تاریخی زمان فردوسی مثل: تاریخ طبری/بلعمی/بخاری، هیچ اشاره ای به افسانه لوریان نشده و در قدیمی ترین نسخه شاهنامه یعنی ( نسخه #فلورانس ) اصلا افسانه لوریان نیامده
.
درنسخه خطی شاهنامه ( کتابخانه مجلس ایران ) به شماره ثبت 16299 ، صفحه 456 ، نوشته: لولیان
.
درنسخه خطی شاهنامه ( کتابخانه کنگره آمریکا ) نوشته: لوزیان
.
درشاهنامه نسخه مسکو، جلد ۷ ، صفحه ۴۵۱ ، نوشته: نوریان
.
درشاهنامه جلال خالقی، جلد ۶ ، صفحه ۶۱۲ نوشته: کوریان
.
درجامع التواریخ فضل الله همدانی، قرن ۷ ، آمده: ۱۲ هزار کاولی ( کابلی ) و لولی
.
دکتر کریستَن سِن، درکتاب ایران زمان ساسانیان، صفحه ۲۹۹ ، آورده: لوریان اجداد #فیوج فعلی اند. بهرام فره وشی درکتاب کولی ها، صفحه ۲۲ آورده: فیوج ها در اصفهانند
.
درمنابع انگلیسی مثل《از اقیانوس هند تا ساحل مکران》نوشته؛ صابر بدلخان صفحه ۲۵۷ و کتاب《مردم درحرکت》اثر دیوید فیلیپ، صفحه ۲۹۵ آمده: لوری ها جماعتی خانه به دوش هستن که در بلوچستان پاکستان پیدا شوند و نباید آنها را با لرها اشتباه دانست که آنها ( لرها ) به کلی یک قوم کاملاً مجزا هستن و درایران زندگی می کنند
.
دکترابراهیم خدایی درمقاله ( کریستوف کُلمب باشیم اما کشفیات مان درحد شباهت دو کلمه نباشد ) نوشته: کاملاً اتفاقی است که اسامی شبیه زبان ما، در دیگر زبانها، یافت شود بدون اینکه کوچکترین ارتباطی بما داشته باشد مثلاً این لوری با آن لر فقط یک لام و راء بهم شبیه دارن، نه چیز دیگر
.
اگر لُرستیزان دنبال خوراک می گردند در ارمنستان یک استان با نام لوری هست که تنها شباهت لفظیه و ارتباطی با قوم لر ندارد یا درفرانسه استانی بنام لوریان است یا در ایالت نیدرزاکسن آلمان شهری بنام لر هست
.
دکترفریدون جُنیدی رئیس بنیاد نیشابور: سی هزاربیت شاهنامه الحاقی است یعنی نیمی از شاهنامه در طول زمان توسط کاتبان و منشیان به آن اضافه شده
.
دکتراسکندر امان اللهی با مقایسه واژگان زبان کولی ها با زبان های فارسی و لری آورده: هیچ ارتباطی بین این زبان ها وجود ندارد مثلاً:
.
ارباب به لری میشه ارویی ولی کولی ها میگن: مانه سیوی
.
خانه به لری میشه مال، قلا یا حونه ولی کولی ها میگن: کورم
.
انسان به لری میشه آیم ولی کولی ها میگن: مانس
گراز به لری میشه وراز، جیره و تاونه ولی کولی ها میگن نرقین
.
گاو به لری میشه گاوو ولی کولی ها میگن تیرن
.
گوسفند به لری میشه: میش یا کاوه، ولی کولی ها میگن وایگل
.
بز به لری، بز یا تیتی میشه ولی کولی ها میگن لوتاوین
.
بیمار به لری میشه مارگی ولی کولی ها میگن نیمجا
.
شهر به لری شَهر یا شِیر میشه ولی کولی ها میگن قلیتژا
.
نان به لری میشه نو ولی کولی ها میگن منا
لوری هیچ ربطی به قوم لر ندارد. چنانچه سعدی بزرگ در گلستان سعدی می فرماید که:
حکایت کنند که عربی را درمی چند گرد آمده بود و شب از تشویش لوریان در خانه تنها خوابش نمی برد.
همین طور جناب سعدی می فرمایند که:
هرچند که هست عالم از خوبان پر
شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر
مولای منست آن عربی زادهٔ حُر
کاخر به دهان حُلْو می گوید مُر
حال آیا لوریان و لر از نظر سعدی یکی بوده اند؟

واژه لُر ( LOR ) درکتاب فرهنگ فارسی دکترمحمدمعین، جلد۳، صفحه ۲۵۴۶ به معنای قومی از اقوام ایران و هم چنین پاک دل و سلیم آمده و در جلد۶، صفحه۱۸۰۷ آورده: لُر نام قومی ایرانی ساکن در جنوب غربی ایران که مسعودی
...
[مشاهده متن کامل]
مورخ قرن سه هجری در فهرست قبایل ایرانی از قبیله لُریه که به لُران ساکن بلاداللر مرتبط باشد نام می برد یاقوت حموی در قرن۶هجری از قوم لُر که بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند نام می برد و ناحیه ای که درآن سکنا دارند را بلاد اللر یا لرستان نامیده است. ابراهیم فاروقی در فرهنگ ابراهیمی ذیل واژه لُر می نویسد: لُر�بالضم لام، نوعی از اصل مردم ( منظور نام قوم لُر است ) لور: با واو فارسی نام شهری و آنرا لر نیز گویند و اصل مردم و جغرافیاست. درکتاب بستان السیاحه اثر زین العابدین شیروانی صفحه۵۵۲ آمده: لُر به ضم لام طایفه ای است معروف و اُمتی بسیار و قومی بی شمارند و مشتمل هستند بر طوایف فراوان و قبایل بی پایان، راقم لُر بسیار دیده و به صحبت ایشان رسیده است عموماً شیعی مذهب اند و شجاع و دلیر و مهمان دوست و غریب نواز و در آن شیوه ممتازند و لُرستان دو ملک است یکی لُرستان بزرگ و یکی لُرستان کوچک و هر دو محتوی است بر بلاد چند و نواحی عالم پسند و جبال سخت و جنگل های پر درخت و چشمه های خوشگوار و هوای سازگار همگی از اقلیم چهارم. در دائرةالمعارف فارسی اثر دکتر غلامحسین مصاحب، جلد دو، صفحه ۲۴۸۸ آمده: لُر lor عنوان عمومی شعبه ای از طوایف ایرانی که غالباً در بلاد غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند. در فرهنگ لغت عمید، صفحه ۸۹۱ لُر به معنای کام، مراد و مطلب و نام یکی از اقوام بزرگ ایران که بیشتر در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند اشاره شده است . درفرهنگ لغت نفیسی ( دکتر علی اکبر نفیسی ) چاپ۱۳۴۳، جلد۴، صفحه۲۹۵۸، در معنای واژه لُر آمده که نام قومی کثیر و عظیم از ایرانیان که در غرب و جنوب غربی ایران سکونت دارند و نام دو ولایت بزرگ یکی لُربزرگ و دیگری لُرکوچک که اکنون به لُرستان شهرت دارد و به معنای کام و توان و مراد و مطلوب هم آمده است. دکتر رضاشعبانی درکتاب تاریخ تحولات ایران در دوره افشاریه و زندیه درصفحه۱۱۵ درباره وجه تسمیه واژه لُر می نویسد: صرف نظر از نام قوم بزرگی از ایرانیان، معنی واژه لُر تقریباً در تمام فرهنگ های فارسی یکسان ثبت شده: کام، توان، مراد و مطلوب هم گفته شده است ( لغت نامه دهخدا؛ ذیل واژه لُر ) . نصرت شیروانی درکتاب آئینه نام های ایرانی صفحه۱۵۲، می نویسد: لُر به معنی کام، مراد و آرزو است و لُر از اقوام ایرانی است که در غرب و جنوب غربی ایران ساکن هستند و لورا نام صورتی فلکی است و لورا نام محلی در دامنه کوه البرز است. دکترحسن انوری در فرهنگ نوجوان صفحه۸۳۱ می نویسد: لُر به ضم لام، قومی است که در جنوب غربی ایران زندگی می کند و لُر ( اسم، صفت ) به هر یک از افراد این قوم می گویند. در فرهنگ جعفری اثر محمدمقیم تویسرکانی صفحه۴۰۸ آمده: لُر به وزن پُر طایفه ای اند مشهور و به معنی توان، کام، مراد و نام ایالت و شهری کهن نیز آمده است. در فرهنگ نامه فارسی اثر غلامحسین صدری، جلد سوم، صفحه۲۳۷۳، آمده: لُر ( lor ) از قوم های بومی ایران که در غرب و جنوب غربی سکونت دارند و نیز به معنی مراد و مقصود است. در فرهنگ روز سخن اثر دکترحسن انوری صفحه۱۰۵۶ آمده: لُر نام قومی از اقوام ایرانی که در جنوب غربی ایران ساکن هستند. در فرهنگ لغت دهخدا، بخش حرف لام، لُر نام قبیله ای از ایرانیان و نیز به معنای بی آلایش و سلیم نفس نیز آمده است. در دانشنامه عمومی، لُر را از جماعت بزرگ ایران، شیعه مذهب و آریایی نژاد که بیشتر در جنوب غربی ایران سکنی دارند و به معنی سلیم نفس و بی پیرایه است. در دانشنامه آزاد فارسی، لُر قوم بزرگ ایرانی که بومی زاگرس است و جغرافیای نواحی لُرنگین همانند قوس عریضی از سواحل خلیج فارس در حوالی بوشهر شروع شده و پس از عبور از لُربزرگ یعنی کهگیلویه و بختیاری در منتهی الیه شمالی لُرکوچک یعنی استانهای لُرستان وایلام پایان می یابد. دکتریعقوب احمدی درکتاب جامعه شناسی ایلات صفحه۱۲۶ می نویسد: لُرها از اقوام باستانی و بسیار قدیمی در ایران هستند شهر تاریخی لور که جغرافیدانان اسلامی درباره آن بحث کردند و صحرای لور در شمال خوزستان و محل های دیگری مثل لیر در جندی شاپور و لیراوی در کهگیلویه یا لردگان که یاقوت حموی از آن نام می برد در سیمره نیز محلی بنام لورت وجود دارد و به جنوب ایلام دهلُران می گویند و لُرده نام منطقه ای در بوشهر است یاقوت حموی درباره لران می گوید در بین اصفهان و اهواز زندگی می کنند و محل این قبایل را بلاد اللور یا لُرستان می نامد. در زرقام فارس محله ای بنام لُرا ( لرها ) وجود دارد. در خلجستان تفرش منطقه ای بنام لُرمله ( لر محله ) هست. در سیرجان کرمان ایل بزرگ و لُرتباری بنام لُری، سکنا دارد. دکتر ایرج افشار درکتاب مقدمه ای بر شناخت ایلها، صفحه۳۷۲ می نویسد: لران قدیمی ترین قبایل آریایی ایران هستند که از روزگاران کهن در غرب و جنوب غرب ایران ساکن بودند. محبوبه طهرانی درکتاب کریم خان زند صفحه۳۹ می نویسد: مناطقی که ایلات لُر ساکن بودند از زمان های قدیم یعنی قبل از مهاجرت آریایی ها مسکونی بوده و با ورود آریایی ها و مهاجرت به این مناطق جایگزین آنان شده اند لُرستان به دو بخش لُربزرگ و لُرکوچک تقسیم می شود بخش لُرکوچک در زمان صفویه از اهمیت ویژه ای برخوردار بود که شامل نواحی بین همدان و شوش از یکطرف و اصفهان و خوزستان از طرف دیگر می شد در واقع می توان لُران را یکی از طوایف بزرگ ایرانی به حساب آورد که در بخش وسیعی از فلات ایران استقرار دارند واژه لُر نیز در فرهنگ های فارسی به معنای کام، مراد و مطلوب آمده که البته منظور ما از این کلمه اشاره به نام طایفه ای بزرگ از ایرانیان است. درکتاب تفصیل عساکر فیروزی که زمان صفویه نوشته شده آمده: لرها ۱۱۸جماعت اند و در چهار شاخه بزرگ فیلی، بختیاری، ممسنی، لک و زند با یکدیگر درآمیخته اند. سعیدشادابی درکتاب فرهنگ مردم لرستان، صفحه۱۷ می نویسد: لُر ( Lor ) در زبان فرانسه به معنی فرهنگ است و در انگلیسی ( Lore ) یعنی علم، دانش و دانستنی ها که در گذشته های دور دانشمندان و علمای اروپا را به نام لُرد خطاب می کردند. در زبان آلمانی لُرن ( Lorn ) یعنی یادگیری. مهدی وزین افضل درتاریخ جهان باستان، صفحه۹۴ می نویسد: لُرد کلمه ای آلمانی است که به زمینداران بزرگ و اشراف اطلاق می شده است. در اروپا واژه Valorous یعنی دلیر و Valour یعنی دلیری. در فرهنگ انگلیسی آذین و فرهنگ حَییم صفحه۳۵۸ نیز lore به معنی علم و دانستنی است. در فرهنگ انگلیسی استاندارد صفحه۴۱۱ نیز lore به معنای علم و دانستنی است. در فارسی نیز لُر lor به ضم لام را به معنی مراد، مقصود و مطلوب معنی کردند که هر انسانی نیز آرزویی جزء دانش و فرهنگ نمی تواند داشته باشد. برخی پژوهشگران لر را یک واژه عیلامی می دانند و لور یک شهر باستانی مربوط به سلسله سیماشکی عیلام در چهارهزار سال پیش بوده و جورج کامرون درکتاب سرزمینی که چندان دور نیست می نویسد: لور شهری بین سیمشک در لرستان و آوان درخوزستان بوده و دکترایرج افشار درکتاب پژوهش در نام شهرهای ایران صفحه۱۱۲ می نویسد: شهر لور قدمتش به دوره اشکانی می رسد و اصطخری و مقدسی در آثار خود از آن به آبادانی یاد کردند. مسعودی مورخ قرن۳ هجری هم درکتاب مروج الذهب، صفحه۴۸۰ و هم در التنبیه والاشراف صفحه۸۵، از قوم لُر نام می برد و گروه های ایرانی را اینگونه معرفی می کند: بازنجان، شوهجان، شاذنجان، نشاوره، بوذیکان، لُریه ( لُر ) ، جورقان، بارسیان، جلالیه، مستکان، جابارقه، جروغان، کیکان، ماجردان و هذبانیه نام می برد که برخی از این گروهها همچون لُرها، جورقان ( گوران ) و فارسها، امروزه نیز وجود دارند و مناطق مورد سکونتشان معلوم است. ابن فضل الله درکتاب مسالک الابصار ساکنان جبال ( زاگرس ) را چهار گروه: کُرد، لُر، شول و شبانکاره تقسیم کرده و مینویسد: لُرها دارای طوایف بسیار و جمعیت زیادی اند و در سرزمین های مختلف پراکنده اند آنان دارای حکومتند و مردمی قدرتمند و صادقند. ابوسعد سمعانی درکتاب الانساب، اصطلاح لرستان را برای نواحی بین اصفهان و اشتر ( الشتر ) و خوزستان بکار برده است. درکتاب منتقلة الطالبیة اثر ابراهیم بن طباطبای اصفهانی از لُرستان بنام بلاد_لر یاد کرده است . یاقوت حموی درکتاب مُعجم البُلدان می نویسد: لُرها مردمانی اند که میان اصفهان و خوزستان زندگی می کنند و به سرزمین شان بلاد لُر یا لُرستان می گویند. ابن بطوطه مراکشی از مناطق لُرنشین از جمله ایذه مرکز اتابک لُربزرگ دیدار کرده و از آن با عنوان بلاد اللُر نام برده است . احمد مَقریزی درکتاب درر العقود هنگام ذکر بروجرد، آنرا جزء بلاد لُر خوانده است. احمد مَقریزی درکتاب خطط، جلد۲، ولایات لُر یا لُرستان را که شامل مجموعه ای از ولایتها و نواحی گسترده بوده را ذکر کرده است . ابن تغری بردی در المنهل الصافی، جلد۴، بلاد لُر یا سرزمین لرستان را ناحیه ای وسیع، آباد و پرثمر دانسته است . حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، صفحه۵۳۸، قدمت حضور لُرها و حکومت آنها را به قرن سوم ( سنه ثلاث مائه=سیصد هجری ) می رساند. تاریخ وَصّاف قدیم ترین منبع دربارهٔ ایلخانان در صفحه۲۰۰، لُربزرگ و لُرکوچک را سرزمین های می داند که طوایف لُر در آن می زیستند. رشیدالدین فضل الله همدانی درکتاب جامع التواریخ که قرن۶ نوشته در جلد۲، صفحه۷۰۰، دقیقاً عبارت بلاد لرستان را ذکر می کند. درتاریخ جهانگشای جوینی که قرن۶ نوشته شده صفحه۱۸۹، از ایالات معتبر: خراسان، عراق، لرستان و آذربایجان نام می برد. عربشاه درکتاب عجائب المقدور، صفحه۶۰، می نویسد: لُرستان ناحیتی آبادست که مجاور همدان و نزدیک عراق عرب و آذربایجان است ( به گستردگی لُرستان و همسایگی با همدان و عراق و آذربایجان توجه کنید که آن زمان حدود و ثغور لرستان چه بود و نامی از استانها و اقوام من درآوردی امروزی نبوده است ) در صفحه۶۱، اصطلاح ولایات لرستان و بلاد لرستان را ذکر می کند. کلمه بلاد در ترکیب اسماء امکنه برای افاده مفهوم مملکت و کشور بکار می رود، مثلاً بلادالعرب به عربستان و بلادالروم به مملکت رومیان اطلاق می شود. مولوی در قرن۷ در کلیات شمس تبریزی صفحه۱۴۴۸ به مملکت لُرستان اشاره می کند: گر شام و گر عراق و گر لُرستان _ روشن شده زان چهره چون نورستان. آنچنان که در بیت ذکر شده مولانا آمده لُرستان در این سده ایالتی پر رونق و پر آوازه و هم مرتبه با شام و عراق بوده است. در کلیات سعدی صفحه۵۸۶ در رباعی شماره۷۷ پاکی قوم لُر را ستوده: هرچند که هست عالم از خوبان پُر _ شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر. مجدخوافی نویسنده روضه خلد در قرن۸ در اشاره به قوم لُر می گوید: گر شکم خویش کنی نیم پُر _ قحط بر آری ز نواحی لُر. محمدبن جریر طبری درکتاب الرسل والملوک جلد۲، صفحه۵۸۱ که در قرن سوم هجری نگاشته ، به تفصیل از مبارزات اردشیر ساسانی با اردوان اشکانی و سقوط اشکانیان سخن گفته و در ضمن شرح وقایع، اطلاعات جغرافیایی مفیدی نیز در دسترس خوانندگان قرار می دهد و از لرویر ( نام موضعی در فارس ) و لُرستان نام می برد که این مطلب دوباره درکتاب "جغرافیای تاریخی ایران زمین" اثر؛ فریدون آورزمانی، صفحه۳۷، آمده است. دکتر آرتور کریستَنسِن درکتاب "ایران در زمان ساسانیان" صفحه۱۰۹، از لورویر نام می برد. علیرضا شاپور شهبازی درکتاب "تاریخ ساسانیان" صفحه۹۶، از لُرویر نام می برد. ملک الشعرای بهار درکتاب "سبک شناسی" صفحه۱۶۴، از محلی بنام لُرویر در فارس نام می برد. در لغت نامه دهخدا《حرف لام》صفحه۱۷۸، از لُرویر بنام موضعی در فارس در عهد اردشیر بابکان نام می برد. درکتاب قصه حمزه یا حمزه نامه که در مورد شخصیت حمزه بن عبدالله است که در قرن دوم هجری در سیستان می زیسته و قیامهایی علیه هارون الرشید خلیفه عباسی داشته است نام لرستان و لر درصفحه۱۸۸ آمده است. دکترصدیق صفی زاده درکتاب "پیران و مشاهیر اهل حق" صفحه۵۷، می نویسد: تمام یاران بهلول ماهی از مشاهیر اهل حق درقرن دوم هجری تماماً لُر و اهل لُرستان بودند مانند: بابا لُره لُرستانی ( زهی سعادتا که نام لُر دوبار در نامت تکرار شود ) بابانجوم لُرستانی، بابارجب لُرستانی، باباحاتم لُرستانی و تا شاه خوشین لُرستانی، تا خان الماس لُرستانی، تا طاهره لُره و فاطمه لُره و. . . در لغت نامه دهخدا، ذیل نام بابک خرمدین، صفحه۳۸۴۸، از حمایت مردم لُر ( لُره ) از قیام بابک خرمدین صحبت شده است و آمده که طرفداران بابک در لرستان هم بوده اند. مطهربن طاهر مِقْدَسی درکتاب اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ ( نوشته ۳۵۵ ه‍. ق ) ، صفحه۵۴، از پیروان بابک خرمدین درلُرستان بخوبی یاد می کند: از آنان کسانی را در سرزمین شان ماسبذان و مهرجان قذق ( در لُرستان ) دیدیم آنان را در کمال پاکیزگی و طهارت و مردمداری و نرم خویی یافتیم و اهل نیکی. در اَلْبَدْءُ وَالتّاریخ، جلد۳، صفحه۱۲۲، آمده: ماسبذان و مهرجان قذق، بخشی از ولایت لُرستان است. ابواسحاق ابراهیم بن محمد اصطخری جغرافیدان قرن سوم، درکتاب "مسالک الممالک" صفحه۹۳، از لُر نام می برد و در صفحه۹۹، از لُردگان نام می برد در صفحه۱۰۳، از رود_مسن ( ممسنی ) که از لورجان به سرزمین فارس می رود، نام می برد. این مطلب دوباره در جغرافیای تاریخی فارس، اثر؛ پاول شوارتس صفحه۵۶، آمده است. یاقوت حموی ( متولد ۵۷۴قمری ) در مُعجم البُلدان صفحه۱۶، می نویسد: لُرها در سرزمین حدفاصل اصفهان تا اهواز سکونت دارند و به سرزمین آنان بلاد لُر یا لُرستان می گویند. یاقوت حموی در برگزیده مشترک، صفحه۱۰۹، می نویسد: شاپورخواست ( خرم آباد ) شهر و دژ بنامی است در کوه های لُر. در تاریخ الکامل ابن اثیر، صفحه۵۴۹۸، از حضور قوم لُر در حوادث سال ۴۰۵هجری صحبت شده است. در جلد۱۳ الکامل، صفحه۵۷۷۹، ذیل حوادث سال ۴۳۹هجری از قوم لُر نام می برد. حمدالله مستوفی درتاریخ گزیده، صفحه۴۱۰، از اتحاد لُران و دیلمیان درقرن چهار صحبت کرده و گفته لران و دیلمیان در ارجان با نیروهای یاقوت جنگیدند و ایلی بنام لُر دشمن زیاری در کُهگیلویه وجود دارد که نام آن یادآور اتحاد لُران با دیالمه بر ضد آل زیار است. ابن اسفندیار درقرن پنج، درکتاب تاریخ طبرستان، جلد دو، صفحه۵، می نویسد: لُرها در سپاه آل بویه بودند. میترا مهرآبادی درتاریخ سلسله زیاری، صفحه۱۰۹، می نویسد: لُرها متحد آل بویه و جزء سپاهیان آل بویه بودند. دکترپروین ترکمنی آذر، درکتاب دیلمیان در گستره تاریخ ایران، صفحه۲۲۸، از لُرها به عنوان حامی و سپاهیان آل بویه اسم می برد. در تاریخ ادبیات ایران، جلد یک، صفحه۲۶۷، از بختیاری شاعر دوره آل بویه اسم برده است. دکتراحمدحلمی در دولت سلجوقیان، صفحه۲۲۰، از کوشکی و بختیاری به عنوان شاعران دوره آل بویه نام می برد. ناصرخسرو در قرن چهار در سفرنامه اش صفحه۱۶۵، از لُردغان یا لُردگان که درمنطقه بختیاری است و نام لُر را در ترکیب دارد اسم می برد. دکتر ایرج افشار درکتاب "پژوهش در نام شهرهای ایران"، ذیل نام لُردگان می نویسد: لُردگان در لغت به معنی، محل و زیست لُرها است. در رساله اخوان الصفا در قرن چهار، از فردی بنام ابی نصر محمدبن منصور ممسنی نام برده است . در مجمع الانساب شبانکاره صفحه۱۵۱، از کی قباد بن لورجاه به عنوان ملوک قدیمی شبانکاره نام می برد. همچنین در صفحه۲۰۷، از فردی بنام ابوالحسن که تا سال ۵۰۴هجری، حاکم منطقه لُربزرگ بوده اسم می برد و از پدرش ابرک به عنوان امیر لُر که امارت منطقه لُربزرگ را داشته نام برده است. درتاریخ الکامل ابن اثیر آمده که فردی بنام هزاراسپ ( با اتابک هزاراسپ اشتباه نشود ) نام برده که تا حوادث سال ۴۶۵هجری نام وی ذکر شده و فردی با نفوذ و قدرتمند که داماد سلطان طغرل موسس سلسله سلجوقی بوده است. وی فرزند بنگیر بوده که آغاز حکومتش از سال ۴۰۵هجری بوده، بنگیر فرزند ابوالحسن و ابوالحسن فرزند عیاض بوده است. بر این اساس شروع خلافت این خاندان را میتوان نیمه دوم قرن چهار حدس زد. درکتاب مسالک الابصار فی ممالک الامصار اثر؛ ابن فضل الله العمری که خود اهل شام است در جلد سوم و در ذکر مملکت جبال ( زاگرس ) آمده که ساکنان جبال چهار قوم اند: اول کُرد، دوم لُر، سوم شول و چهارم شبانکاره. در صفحه۲۰۷، در ذکر مردم لُر آمده که طوایفی از لُرها در شام و مصر پراکنده اند بنابراین چون مردمان کُرد و لُر از متحدان آل بویه بودند می توان گفت گروه های از اقوام کُرد و لُر در معیت یکدیگر به شام و مصر رفته اند کمااینکه صلاح الدین ایوبی متولد تکریت عراق است ولی مقر حکومتش در مصر بود. جابجایی های جمعیتی توسط حکومت های وقت امری طبیعی بود چنانکه درفارسنامه ابن بلخی در صفحه۱۶۸ آمده: عضدالدوله دیلمی، کُردها را از حدود اصفهان به فارس آورد یا عضدالدوله دیلمی، قومی از عرب را از شام بیاورد و در توج ( میان کازرون و گناوه ) اسکان داد. پس جابجایی ایلات و طوایف در دوره آل بویه مسبوق به سابقه قبلی بوده و چیز شاذ و عجیبی نیست. طبیعی است که متحدان آل بویه که حامی حکومتشان بودند در قلمروی تحت کنترل جابجا شوند. درمسالک الابصار فی ممالک الامصار صفحات۲۰۷ تا۲۰۹ آمده که صلاح الدین ایوبی بەدلیل ترس و وحشتی که از چابکی و چالاکی لُرها داشت دستور داد آنان را قتل عام کنند. در صفحه۲۱۰ نکته ای آمده که به طورکلی اهل شام بودن لُرها را به کلی رد می کند. العمری که خود اهل شام است ابتدا می گوید آنان ( لُرها ) در سرزمین خود نیرومند هستند و در ادامه می گوید لُرها عادات خود را《در سرزمین ما》ترک نکرده اند. العمری سرزمین اصلی لُرها را همان جبال ( زاگرس ) دانسته و آنان را غیربومی در شام معرفی می کند. قاضی احمدغفاری در تاریخ جهان آرا، صفحه۱۶۹، می نویسد: فتح الدین فضلویه که جد پانزدهم اتابک یوسف شاه است از نسل کیخسرو بود و میان پسرش یعنی علی با سلاطین شام نزاع بود ( مورخ فضلویه را ایرانی ذکر کرده و با واو_تمایز بین آنها و شامیان فرق گذاشته و نزاع آنان با شامیان، بخاطر ایرانی بودنشان بوده است ) .

زمانیکه وفات ارغون شاه در اصفهان فاش شد
قزل و سلغرشاه پسران حسام الدین دلاوری نمودند و اصفهان را بدست آوردند�و بنام افراسیاب سکه ضرب کردند که افراسیاب لُر پادشاه است.
افراسیاب لُر از این موقعیت استفاده کرد و درصدد از میان بردن مغولان برآمد.
...
[مشاهده متن کامل]

اﺗﺎﺑﻚ اﻓﺮاﺳﻴﺎب درﭼﻨﻴﻦ وﻗﺘﻰ، اﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﻏﻨﻴﻤﺖ ﭘﻨﺪاﺷﺖ و ﺳﺒﺐ دوﻟﺖ ﺧﻮد اﻧﮕﺎﺷﺖ. اﻗﺮﺑﺎى ﺧﻮد را به اﻣﺎرت، وﻻﻳﺎت، از ﺣﺪود ﻫﻤﺪان ﺗﺎ ﻛﻨﺎر درﻳﺎى ﻓﺎرس ﻧﺎﻣﺰد ﻛﺮد و ﻋﺰم اﺳﺘﺨﻼص داراﻟﻤﻠﻚ ﻣﻐﻮل ﺟﺰم ﮔﺮداﻧﻴﺪ.
ﺟﻼل اﻟﺪﻳﻦ ﭘﺴﺮ اﺗﺎﺑﻚ ﺗﻜﻠﻪ را ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﻳﺰک ﺑﺎ ﻟﺸﻜﺮ ﺑﺪرﺑﻨﺪ ﻛﺮﻩ رود ﻓﺮﺳﺘﺎد.
ﺑﺎ ﭼﻬﺎر ﺻﺪﻩ از ﻫﺰارﻩ اﻣﻴﺮ ﺗﻮراک ﺑﺮﺧﻮردﻧﺪ و ﺟﻨﮓ درﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ.
ﺷﻜﺴﺖ ﺑﺮ ﻣﻐﻮل آﻣﺪ. ﻟُﺮان ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ.
منبع: تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی
قوم لُر به سرداری افراسیاب لُر مقابل مغولان ایستادگی کرد و در نبرد با مغولان کشته شد.
درکتاب ریاض الفردوس خانی، صفحه ۲۴۴ ، آمده: باشقاقان شیراز به کمک مغولان رفتند و با افراسیاب لُر جنگیدند!
دکتر برتولد اشپولر درکتاب تاریخ مغول در ایران صفحه ۱۶۷ می نویسد: باشقاق های شیرازی به کمک مغولان رفتند تا با لرها بجنگند!
حتی آبش خاتون حاکم فارس ( شیراز ) بجای مقاومت برابر مغولان، با فرمانده مغول ازدواج کرد.
مورخین رسمی کشور درکتاب تاریخ دوره راهنمایی، فصل دوازده، آمده: با تدبیر والی فارس ( آبش خاتون ) و اتابکان لُر، مغول ها نتوانستند وارد قسمت جنوب و جنوب غربی ایران ( بختیاری، لُرستان و فارس ) شوند
پناهی سمنانی درکتاب چنگیز چهره خونریز تاریخ، به نقل از دیترامون و ابن بطوطه نوشته: آثار خرابی در لُربزرگ ندیدم.
اتابک هزاراسپ با سلطان محمدخوارزمشاه دارای روابط حسنه بود. سلطان محمد خوارزمشاه به دنبال روابط نزدیکی که با اتابک افراسیاب لُر داشت، دختر او را برای پسرش غیاث الدین پیرشاه گرفت.
بعدها وقتی سلطان محمد خوارزم شاه از برابر حمله مغولان به سوی غرب عقب نشینی می کرد، اُمرای عراق عجم را احظار کرد تا با آنان مشورت نماید و برای مقابله با مغولان راه حلی مناسب بیابد.
اتابک نصرةالدین هزاراسپ نیز که در این ایام از جمله مهم ترین حکام منطقه لُربزرگ، محسوب میشد در شمار اینان بود. وقتی اتابک هزاراسپ به حضور سلطان رسید، سلطان محمد خوارزمشاه نسبت به وی نهایت احترام را مرعی داشت و با وی مشورت کرد
قاضی احمد تتوی در تاریخ اَلفی، جلد پنج، صفحه ۳۶۸۲ می نویسد: ملک نصرةالدین هزاراسپ لُر، چون برسید سلطان محمد خوارزمشاه او را به اعزاز و اکرام تمام پیش طلبیده، دراین واقعه از وی مشورت طلبید.
ملک هزاراسپ گفت که: صلاح در آن است که کوچ کنیم و میانه لُر و فارس کوهی است به غایت منیع و حصین که آنرا تنگ تکو گویند، ولایتی است پر نعمت و علف، آن را پناه خود سازیم و از لُر و فارس و شبانکاره صدهزار مرد پیاده جمع کنیم و چون مغول برسد دل قوی در برابر ایشان رویم و کارزار مردانه کنیم.
نظر نصرةالدین هزاراسپ درست بود زیرا سپاه مغولان بیشتر سواره بودند و در دشت قدرتشان چند برابر بود ولی در گذرگاه های تنگ کوهستان، مجالی برای مانور جنگی و شیوه نبرد مورد قبول مغولان نبود.
در واقع هدف نصرةالدین هزاراسپ لُر، این بود که با سنگربندی در تمام مداخل کوه، سپاه مغول را مستأصل کند با چنین شرایطی سلطان قادر میشد تا از روی فرصت و تأمل کار جنگ با مغول را پیش ببرد و درصورت اضطرار، سپاهیان سلطان می توانستند از چند جهت به ولایت فارس، خوزستان و درون لُرستان که بهترین موقعیت طبیعی را برای مستأصل کردن نیروهای دشت آشنای مغول داشت، عقب نشینی و فرار نمایند.
داوود بن محمد مولف تاریخ بناکتی درصفحه ۳۶۸ ، رای و نظر نصرةالدین هزاراسپ لُر، را درست می داند و آن را می پسندند. سلطان خوارزمشاه این نقشه جنگی را بەدلیل نامعلومی نپذیرفت گویا رقبای سیاسی اتابک هزاراسپ مانند اتابک سعد سلغری که در سلطان خوارزمشاه نفوذ رای داشت به وی چنین بیان داشت که نصرةالدین هزاراسپ براساس رقابتی که با سلغریان دارد، قصد دارد با کشاندن سلطان به آن منطقه، از پیروزی احتمالی بر مغولان درجهت تحقق نیات خود بهره برداری نماید
اما واقعیت چیز دیگری بود. سلطان محمد خوارزمشاه در شرایطی قرار داشت که از قدرت و امکانات محدودتری نسبت به گذشته برخوردار بود و درصورتی که پیشنهاد هر یک از اُمرا را می پذیرفت، در واقع به نوعی پناه جویی و توسل به یک امیر تن در داده بود، امری که رنجش یا مخالفت سایر اُمرای قدرتمند را بەدنبال داشت.
از این رو سلطان محمدخوارزمشاه در شرایطی که امکان انتخاب دیگری نداشت، اعلام کرد برنامه وی آن است که در همان منطقه باقی بماند و با جمع آوری سپاهیان به گرد خود، مقاومت در برابر مغولان را در آن منطقه سازمان دهد. اما اندکی بعد که هنوز سلطان کاری صورت نداده بود، پیروزی های سریع مغولان و پیش روی آنان به سوی ری، جبهه مقاومت درحال شکل گیری بر گرد سلطان خوارزمشاه را تضعیف و از هم پاشید.
اتابک_نصرةالدین_هزاراسپ روابط دوستانه خود با خوارزمشاهیان را حفظ کرد درتاریخ جهانگشای جوینی، جلد ۲ ، صفحه ۱۵۳ آمده: وقتی جلال الدین خوارزمشاه از هند به ایران فرار کرد در لُربزرگ مورد استقبال اتابک نصرةالدین هزاراسپ قرار گرفت.
وقتی که غیاث الدین برادر جلال الدین در جریان نبرد با مغولان در ری شکست خورد به نزد اتابک هزاراسپ فرار کرد. اتابک لُر هم بنا به ملاحظاتی که از جلال الدین داشت وی را اندکی بعد به بغداد فرستاد.
ادموند باسورث درتاریخ کمبریج، جلدپنج، صفحه ۳۱۲ ، می نویسد: در سال ۶۲۵ ، هنگامی که جلال الدین و غیاث الدین برای نبرد مهمی در نزدیک اصفهان با مغولان آماده شدند، مغولان دو هزار سوار را جهت تهیه آذوقه و علیق به کوههای لُرستان فرستادند، سلطان جلال الدین و نصرةالدین هزاراسپ نیز با گماردن سه هزار سوار، آنها را ( مغولان ) در بازگشت اسیر کرد

کفت مغول کشته اردل
بنده لینک ویدئو پایین قرار این ویدئو مال شبکه استانی چهارمحال بختیاری هست عکس کتاب که گفته لر های بختیاری مغول هاشکست دادند بالا زده هست
منابع• https://www.aparat.com/v/NT5wj
قوم بزرگ لر شاخه ای از قوم پارس آریایی از نسل کاسی نوادگان قوم هلتمتی *عیلاامی*
سرزمین لرستانات ( لرستان پشتکوه*ایلام*، لرستان پیشکوه، خوزستان*هلتمتی*، چهارمال بختیاری، کی گیلویه و بویر احمد، شولستان، لارستان، هرمزگان، بوشهر، کرمانشاه*کرمانجاه*، جنوب همدان، جنوب مرکزی، غرب و مرکز اصفهان )
...
[مشاهده متن کامل]

نام قدیم لرستان، مهرگان بود
سردار محمد پسر سردار حسن سردار کی گیلویه پسر مهرگان پسر روزبه ساسانی ( لر ممسنی*محمد حسنی*، لر کی گیلویه، ، ، ، )
سردار سیف الدین پسر ماکان پسر روزبه ساسانی
( لر شول، ، ، ، )
محل تولد مهرگان شهر دره شهر لرستان پشتکوه بود
ایل لر ملکشاهی
ایل لر شوهان
ایل لر لک
ایل لر بختیاری
ایل لر ثلاثی
ایل لر بالاگریوه
ایل لر شول
ایل لر شبانکاره
ایل لر اچمی
ایل لر کمزاری
ایل مینجایی
ایل لر کی گیلویه و بویر احمد
ایل لر ممسنی *محمد حسنی*
ایل لر سنجابی ممسنی
ایل لر شهرکی ممسنی
ایل لر سربندی ممسنی
ایل لر اردلان
ایل لر کی لر*کی لهراسب، کلهر*
ایل لر گورانی*شبانکاره*
ایل لر اسفندقه
ایل لر کرمنج
ایل لری
ایل لر کوه پنجی
ایل لر براهویی ممسنی
ایل لر اسماعیل زهی ممسنی
. .
. .
. .
. .
ایل لر لک مستقل شده از ایل جلکی ایل حسنکیف*حسنکی*ایل بزرگ بختیاروند*بهداروند، بیداروند*
قوم بزرگ لر پارسی آریایی کاسی هلتمتی
تیره کلار ایل حسنکی ایل بزرگ بختیاروند
کوه کلار بختیاری لر
شهر حسنکیف مرکز شهرستان کلاردشت لر بختیاری

ایل بختیاری ( ایل آریایی اصیل )
اقوام ایرانی اصیل می توان به ایل لر ( لر بزرگ ؛ ایل بختیاری و لر کوچک اهالی لرستان ) کرد ، بلوچ و نام برد که همگی از زیر شاخه ها یا تیره های پارت هستند.
ایل بختیاری با جمعیتی بالغ بر ۴ میلیون نفر به تنهایی بزرگ ترین ایل جهان و ایران است ( البته کرد ها آن قدر زیاد هستند که یک قوم شناخته می شوند ) که لر ها تنها در استان های چهار محال و بختیاری ، خوزستان ، کهکیلویه و بویر احمد ، پارس ( ممسنی پارس ) شاهین شهر اصفهان لرستان ، بوشهر ( سپید پوستان ) و … زندگی می کنند .
...
[مشاهده متن کامل]

این ایل یکی از زیر شاخه های تیره پارت نژاد آریا و از نزدیکان آن میتوان به پارت های گلستانی و شمال خراسان اشاره کرد. که روزگاری را در کنار دریای کاسپین ( خزر ) به گذرانده اندو نام خود را بدان دریا دادند ، این ایل به همراه لر های کوچک ( اهالی لرستان ) و کرد ها بعد از مهاجرت از جنوب سیبری ( کوچ معروف و بزرگ هندواروپایی ) در استان کونونی پارتیانا ( خراسان ) نشین شدند .
تا اینجا تیره آنان بسیار کوچک بود و رفته رفته بر جمعین آنان افزوده شد . آنان حکومت اشکانی را قبل از اسلام به راه انداختند البته پدران آنان از بزرگان فرمانروایی هخامنشیان بودند ( لباس و پوشاک آنان ) و هم چنین بعد از اسلام ، حکومت زندیه به دست آنان تشکیل یافت . لر ها ( بختیاری ها ) تا پیش از زمان حمله اشکانیان به سلوکیان بیگانه و یونانی در آستر آباد ( گرگان ) بودند و برای پاسداری از مرز ها و پیروزی بر جنگ ها به کوه های بختیاری کنونی آورده شدند. پس از حمله اعراب مسلمان به همراه کرد ها و لر های کوچک و دربار ساسانی ( البته در آن زمان هنوز تقسیم بندی لر ها وجود نداشت ) به کوه های زاگرس ( استان کنونی چهار محال و بختیاری و کهکیلویه ) گریختند و به جنگ چریکی با اعراب پرداختند . آنان در کوه ها به جنگ با اعراب می پرداختند تا جایی که پارس ها به آنان لقب بختیاری ؛ دارای شانس و بخت همیار دادند . آنان که زرتشتی بودند بعد از شناخته شدن اسلام ؛ مسلمان شدند و مذهب شیعه را برگزیدند .
ایل بختیاری به ۲ شاخه هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم شده است این تقسیم ناشی از مالیات های زمان خود بوده است ( حدود ۱۰۰۰ سال پیش ) ۱۱ برادر و پسر عمو بودند که بر سر زمین های اجدادی به جنگ و ستیز پرداختند که در نهایت ۴ لنگ ها توانستند زمین های بیشتری را تصاحب کنند که خود باعث میشد مالیات افزور تری بپردازند و هفت لنگ ها کمتر.
جدایی ؛
جدایی لر ها ( اعم از بختیاری { لر بزرگ } و لر کوچک { اهالی استان لرستان کنونی } ) از کرد ها به جنگ و ستیز برای تصاحب جایگاه خان بر می گردد. همان طور که از پایتخت استان چهار محال و بختیاری ؛ شهر کرد پیداست نشان می دهد که روزی کرد ها در آنجا بودند که سپس با پیروزی لر ها ( اعم از بختیاری و لر کوچک ) بر آنان بیرون رانده شده و راه به سوی شمال زاگرس را در پیش گرفتند و ساکن شدند که بسیار بر جمعیت آنان افزوده شد . از برهان های ( دلایل ) افزایش شمارگان ( جمعیت ) آنان خوبی آب و هوا ( بهتر از چهار محال ) و بارش باران و حاصل خیزی خاک بود. انان که در کشور ها ایران عراق ترکیه سوریه لبنان و … زندگی میکنند آریایی نژادند و زبان آنان از زیر شاخه های زبان هندواوروپایی است . لر ها هم که جمعیت زیادی را شامل می شدند دارای تیره ها ( طوایف ) زیادی بودند که همین باعث جدایی لر های بزگ ( بختیاری ) از لر های کوچک شد لر بزرگ نام خود را از دارایی خان های زیاد میگیرد و به همین صورت لر کوچک . لر های کوچک هم را ه شمال غرب را در پیش گرفتند و جداشدند.
زبان ؛ پارسی دری
زبان بختیاری ها پارسی دری است که بسیار به پارسی کنونی نزدیک می باشد ولی تفاوت آنان به تلفظ حروف و واژگان بر می گردد مثلاٌ آنان حرفی مبتی بر “ق” ندارد و معمولاٌ غ ( خ و ق قاطی ) تلفظ میکنند و پارسال اصیل ترین زبان باقی مانده از پارسی شناخته شده است مثلاٌ پیر های این ایل که تمام و کمال لری ( پارسی دری ) را سخن می گویند برای تمجید و تعریف می گویند : گفت ندارد ( حرف ندارد ) و کمترین میزان مخلوطی با زبان برادران عرب را دارد . بسیاری از این قبیل واژگان در آن دیده شده است . آنان برای گفتن شعر می گویند ( ( بیت یا بیتی ) ) ( مثلا ٍ می گویند یارو بیت بست بمان { مسخره کرد } ) یا بی ساز ابازه یعنی بدون ساز می رقصد که واژه رقص عربی و بازیدن پارسی است. آنان به آتش قسم می خورند و نان و نمک را مقدس می دارند و یکدیگر را نمک گیر میکنند. زبان ما بختیاری ها از قوانینی محکم بر خوردار است و جمع بستن آن بسیار شبیه به پارسی است ولی در بعضی جاها تفاوت نیز دارد.
پوشاک
از پوشاک و لباس آنان می توان به چوخا ( چوغا ) اشاره کرد که پوشاک مردان است . این لباس شبیه به کردین است البته نه با سر شانه های تیز و دراز بلکه بر روی شانه ها افتاده است . از جنس موی بز است و نقش و نگار های آن از روی پاسارگاد ( مقبره کورش بزرگ ) تقلید شده است . و به آیین زرتشت بر میگردد . چرا که سپنتا مینو ( مخالف شیطان یا اهریمن ) با رنگ سفید مشخص شده است و با ایجاد راه راه هایی از میان خط ها سیاه ( انگره مینو = شیطان یا اهریمن ) به سوی بالا و برتری بر شومی و بدی قرار میگرد و بر عکس خط های سیا یا انگره مینو به سوی پایین آمده و تنزل پیدا می کنند . مردان بختیاری نیز شلوار هایی با دمپاچه بسیار گشاد می پوشند و به رنگ سیاه است که به آن شلوار دبیت می گویند که نشان دهنده مردانگی است . کلاهی نیز از جنس نمد به رنگ سیاه یا سفید بر سر می گذارند . این لباس در گذشته های کهن با تیر و کمن و اکنون با تفنگ ( معمولا برنو ) مزین می شده و خواهد شد . حتا اکنون هم بختیاری ها ی شهری نشین که شمارشان به حدود ۳ میلیون نفر می رسد ، از فرزندان پسر ( به لری پسر کٌر گفته می شود ) با لباس محلی ( که بسیار هم گران است ! ) و تفنگ اسباب بازی ، سیما ( عکس ) می گیرند.
آنان همواره به فرزندانشان اعم از دختر و پسر می اموزند که راست بگویند ( کرداری ) راست بنشینند ( روی اسب ) و راست تیر بیاندازند ( کمان و تفنگ )
از پوشاک زنان می توان به مینا که همان نوعی روسری است ( چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ) نام برد . این مینا بیشتر به شکل مقنعه زیبا و بزرگ رنگی است . آنان این نوع روسری را با سکه هایی از زر ( طلا ) یا نقره همان دوران تاریخ مزین میکنند و بدان مفتخرند که به آن لچک می گویند و به دور پیشانی میبندند ؛ ۹۸% دختران اکنون بختیاری از مادر بزرگانشان به ارث برده اند ( ارث مردان ، چوغا و کردین و کمان یا کمن و تفنگ است ) اغلب بختیاری ها هم زبانشان را تمام و کمال بلدند وظیفه خود میدانند چرا که جز این از بین خواهد رفت . ( اینجا آریاویچ ؛ آریانا ؛ آریه ورته ؛ اران ؛ و در نهایت ایران به معنای سرزمین آریایی ها است ) زنان ایل اصیل بختیاری دامنی که بدان دامن غری می گویند نیز می پوشند که همانند شلوار مردان ؛ دبیت بسیار گشاد است و همین طور بسیار شبیه به لباس زنان هخامنشی و شمالی ها نیز هست. ( همانند لباس مردان ) زنان هم دوش مردان می جنگیند.
درون و بیرون
آنان مردمانی مهمان نواز و مهمان دوست هستند که با قلبی مهربان ، همواره نگذاشته اند تا صمیمیت ها پایمال شوند آنان همواره دوشا دوش دیگر برادران خود از کشور مقدس خود دفاع کرده اند و آخرین دفاع آنان در دفاع مقدس بود . یکی از بهترین و موفق ترین جنگ ها در زمان مشروطه بود که به وسیله برادران خود ستار خان و باقر خان توانستند حکومت نظامی تشکیل دهند و تهران را فتح نمایند .
بیرون : ( ظاهر ) آنان مردمانی قد بلند و هیکل دار هستند ؛ سفید پوست هستند و رنگ موی یک بختیاری اصیل قهوه ای یا زرد است که البته به آب و هوا هم بستگی دارد مثلا در خوزستان و در نزدیکی پارسوماش ( مسجد سلیمان ) منطقه ای در یکی از دره ها وجود دارد که به آن” دره بوری ” می گویند و مردمانی بور و زیبا داشت علت را که جویا شدیم گفتند که “”اووٍس “” owes یعنی آبش . مردمان قدیم بختیاری قبل از سوختگی نژاد بر اثر آب و هوا چشمانی سبز و آبی داشتند که اکنون شمارشان در بختیاری ها بسیار زیاد است و معمولا در هر خانواده ۶۵ نفری ( پدر بزرگ و مادر بزرگ و دایی عمه عمو و… ) همواره حداقل ۲۸ نفر آنان بدین شکل هستند البته بقیه چشم و مو ی قهوه ای دارند.
رسوم
آنان بقیر از جشن نورور ، ۴ شنبه سوری ، ۱۳بدر ، جشن شب یلدا ( در جشن شب یلدا شاهنامه خوانی رواج دارد ) و جشن سده ، مراسمی مانند شاهنامه خوانی ( در شب یلدا ) گاه گریو ( غم از دست دادن عزیزان ) دیوان حافظ خوانی و … نیز دارند:
شاهنامه خوانی : یکی از رسوم مهم است که در شب یلدا توسط خان یا ریش سپید یا پدر فامیل که آن یا قسمت هایی از آن را از بر بود ؛ خوانده می شود . که پیشین توسط با سوادان خوانده می شد ولی بعدا بدلیل عقب مادنگی ناشی از عدم ارتباط چندین ساله در کوهستان شاهنامه را افرادی سینه به سینه حفظ و منتقل میکردند البته دیوان حافظ هم مرسوم بوده است.
گاه گریو : موسیقی غم ناکی است که توسط توشمال ها ( تیره ای از هندی ها که در دوران بعد از اسلام به ارتش آن زمان یعنی بختیاری ها برای ایجاد شور و غرور ارتشیان توسط حکومت افزوده شد که البته آن ها با هم هم نژاد هستند ) نواخته و خوانده می شود که بسیار اندوهگین بوده و هنوز هم در میان بختیاری های شهری به صورت رسم و نماد در آمده و حتما هم باید اجرا شود.
البته بر عکس این مراسم هم در عروسی رواج دارد که باز هم توسط توشمال ها نواخته و خوانده میشود.
تازیدن : بعد از عروسی گروهی از جوانان پسر با همراهی کل زدن ( نوعی آوای ایجاد شده توسط دختران و بانوان که در تمام ایل های ایرانی الاصل رواج دارد و در بسیاری از آهنگ ها پاپ امروزی نیز هست ) دختران و بانوان به سوی دره یا دشت با اسب و تفنگ نوعی ورزش دوستانه انجام می دهند که همیشه با خروش تفنگ و در گذشته با کمان همراه بود.
از عقاید این ایل ( بختیاری ) مانند دیگر مسلمانان اعتقاد به خدای یگانه قرآن، محمد ( ص ) ، علی ولی الله ( ع ) ، و نان و نمک و آتش است که به همه آنان قسم می خوردند و یاد می کنند.
اسب خوب ، پسر خوب ( از لحاظ جنگ جویی ) داشتن نیز افتخاراست . اینجا ایران است.
منابع ها.
https://parsiandej. ir/ایل - بختیاری - ایل - آریایی - اصیل//
البته می شود به این آقای شمشاد امیری خراسانی پیام داد منبعشان چه چیزی است آدرس ایمیل shemshad2010@gmail. com

لر
منابع• https://parsiandej.ir/ایل-بختیاری-ایل-آریایی-اصیل//
در پاسخ به فرزان لکستانی
❌هفت پیکر یا #بهرام نامه داستان زندگی بهرام گور ساسانی و طبق گفته نظامی از کتاب های تاریخی سود بهره مثل �تاریخ بخاری� و �طبری� و تاریخ بلعمی است و هیچ اشاره ای به افسانه لوریان نمیکند ، قدیمی ترین شاهنامه متعلق به سال 640هجری یعنی دو قرن بعد از مرگ فردوسی هست ، و ایران مورد نظر فردوسی در افغانستانه و حتی در کتاب های تاریخی زمان فردوسی مثل تاریخ بلعمی/بخاری ، هیچ اشاره ای به افسانه لوریان نشده. و جالبه در قدیمی ترین نسخه شاهنامه �نسخه فلورانس�هم افسانه لوریان نیامده.
...
[مشاهده متن کامل]

در نسخه خطی شاهنامه کتابخانه کنگره آمریکا ، نوشته لولییان هندی، در شاهنامه نسخه مسکو جلد هفت صفحه ۴۵۱ نوشته نوزیان هندی
، در شاهنامه جلال خالقی جلد شش صفحه ۶۱۲نوشته کوریان هندی. . . . . این از شاهنامه ببینم دیگه چی میخوای بگی تویی که یه شاهنامه توی خونت نداری چه ادعایی برای لر داری که از بزرگ تا کوچک شاهنامه توی قلبش جا داره درضمن نسخه اصلی شاهنامه الان موجود نیست و بیسوادی محض هست تاریخ رو از یه کتاب داستانی مثل شاهنامه بیرون بیاری، حالا اگر لرستیزان دنبال خوراک میگردند برید دنبال چیزهای دیگه

براساس پژوهش های باستان شناسان لرستان یکی از کهن ترین زیستگاه های بشری بوده است. برخی از محققان درباره "مفهوم واژه لر" کار پژوهشی خود را از وسط آغاز کرده اند و منطقی نیست که ما دوره های طولانی از تاریخ خود را نادیده بگیریم . بررسی مدارک و شواهد تاریخی نشان می دهد که واژه "لر" برای اولین بار در جریان حمله توکولتی _ نینورتای اول ( ۱۲۴۳ _ ۱۲۰۷ قبل از میلاد ) پادشاه آشور در تاریخ نمود پیدا میکند. در کتیبه های به جا مانده از این پادشاه آشوری آمده که وی پس از تثبیت موقعیت برتری خود بر بابل ، به آن سوی زاب علیا که سرزمین های گوتیوم ، لولوبیوم و للر یعنی بخش هایی از زاگرس که حاشیه های نفوذ دولت عیلام بودند تاخت و آنها را به تصرف خود درآورده است. نکته جالب اینکه در شمال خوزستان در شمال سد شهید عباسپور در کنار کوه منار روستایی هست به نام للر که همگی لر هستند و روستاها و شهرهای اطراف همگی نامشان با "لر" ترکیب شده مثل:للر _لیروک _ لشتر _ سلیران _ سیلاور _ ایلر _ لورلا _ دهلر _ ایلرد _ لالی و… که همگی حروف لام و ر ، را در ترکیب خود دارند و در جغرافیای زیستی و تاریخی لرستان بزرگ شاهد نام شهرها و روستاهایی مثل:ده لران _لردگان _ لومار _ لرینی _ تل لالار و لارت در دره شهر _ لارستان _ لارک _ لاریم _ لامرد _ لاور _ لروا _ لرده _ لورآب _ لوران _ لیراب و… هستیم که همگی همانند سایر نامها در طول تاریخ دچار تغییر ، تحول و تطور شده است. سر پرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران ، جلد یک ، صفحه ۶۲میگوید:مردم نخستین خوزستان ، عیلامیان بودند که از هزاره ی چهارمقبل از میلاد در فلات ایران می زیستند و از خشک شدن تدریجی جلگه خوزستان استفاده کرده ، از ارتفاعات و کوه های لرستان سرازیر شدند و در دشت وسیع خوزستان مسکن گزیدند
...
[مشاهده متن کامل]

دومین باری که این واژه ( للر ) در منابع تاریخی شرق نزدیک آمده ، مربوط به کتیبه های شلمنسر سوم ( ۸۵۸ _ ۸۲۴ قبل از میلاد ) پادشاه آشور می باشد. در کتیبه های این پادشاه آشوری نقشه حمله او به سرزمین ماد دقیقأ توضیح داده شده است. در این نقشه از کوه "کولار" نام برده شده ، که جدا کننده دو منطقه زاموای داخلی و خارجی بوده و دره علیای خوشکیه با این رشته کوه مجاور بوده است. عنصر Lar به زبان محلی ظاهرأ به معنی "کوه" بوده و کولار ( kullar ) ظاهرأ در اسم یکی از قلل زاگروس یعنی کولار داغ هنوز محفوظ مانده است. مناطق زاموا امروزه جزء استان آذربایجان شرقی است. این امر می رساند که برای پیدا نمودن سرزمین اصلی ( للر ) باید جغرافیای وسیعی را بررسی نمود. مثلأ نام یکی از سرزمین های چهار محال بختیاری به به این نام شناخته میشود و همچنین نام شهرستانی در استان فارس به سرزمینی اطلاق میشود ومحدود استان فارس کنونی هنوز هم لار ( لارستان ) نام دارد . ولی هر چه هست سرزمین ( للر ) یا ( لار ) در زاگرس مرکزی بوده و به لرستان حالیه شده است.

واژه ها در زبان لری
لُر=کی لُهراسب
لَر=لاغر
لِر=چرخش، دور
_____
واژه ها در زبان لری
لَک=شاخه درخت، بالا
لِک=شاخه درخت
طایفه سرلَک ایل دورکی لر بختیاری
طایفه سرلک ایل موگویی ایل لر بختیاری
...
[مشاهده متن کامل]

طایفه سالَک*سرلک*ایل لر بختیاروند
ایل زَلَکی ایل چهارلنگ لر بختیاری *زَلِکی*
شهر جَلَکان ایل لر بختیاروند
( طایفه جَلَکی ایل حسنکیف لر در کتاب شرف نامه بدلیسی کُرد
طایفه حسنکی ایل بزرگ بختیاروند لر
_______
لَک در زبان هندی به معنی صدهزار

لر =به ضم ل
به معنای لر و طایفه و نژاد لرها است که در غرب ایران ونواحی زاگرس زندگی می کنند .
لر =به فتح ل
درزبان لکی به معنای //لاغر ونحیف و باریک اندام و قلمی //است .
در پاسخ به پانکرد فرزان لکستانی
اولا یاد بگیر در باره نژاد برتر درست صحبت کنی و حد خودت رو بدون
دوما مدارک و اسنادی که آوردی نشان از حماقت محض توست
مدارکی که آوردی همه به استناد از پانترک های بی خرد است و محقق هندی که نامبردی اصلا وجود خارجی ندارد
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن واژه ی لوری که در شاهنامه آمده باید دید در کدام نسخه از این کتاب هست آیا نسخه نخستین هم همینگونه بوده؟
اصلا گیریم که باشد و لوری باشد اما حال باید دید که واژه لوری چه معنایی دارد و ریشه ی آن چیست؟
در ضمن این واژه لوریlouri است و جمع آن نیز لوریانlouryanمیباشد در حالی که لُر نام جداگانه و جمع آن لرها، الوار می باشد و ربطی به هم ندارند.
اگر قرار باشد که هر کلمه ای که نزدیک به لر باشد استان لُری در ارمنستان، باشگاه فرانسوی فوتبال لوری، طوطی لوری و. . . همه مخصوص لرها و از ریشه ی لر ها هستند.
لوری ها همان کولی ها هستند که این نام ( لوریانی ) در سیستان به کار میرود و در لرستان و چهارمحال مردم به آنان غربتی میگویند. اگر کولی ها و لر ها از یک تبار و ریشه باشند چرا خود را از هم جدا دانسته و به کولی ها غربتی میگویند مثل اینکه دو طایفه ی قریشی عرب تبار خود را ایرانی بنامند اگر در لرستان یا بختیاری بیایید مشاهده میکنید که کلا این مردمان از هر لحاظ با لر ها تفاوت داشته و کاملا جدا آمد در حالی که شهر های فارس نشین با اینها الحاق شدند.
ضمنا اولین کولی هابی که به ایران مهاجرت کردند در آذربایجان و کردستان مستقر شدند و سپس در سراسر ایران.
واژه ی لر از همان اول لر بوده و سرزمین های آنان را از سال ۳۰۰هجری به بعد بلاد اللُریه می خواندند که می شده خوزستان، بختیاری، کهگیلویه، همدان، مرکزی، لرستان، ایلام، کرمانشاه، غرب اصفهان، دشتستان، بوشهر و جنوب در حالی که سرزمین نخستین کولیان یا لوریان در آذربایجان و کردستان بوده است. نظر بر این که کولیان یا لوریان همان لرانند چرا دیگر مورخین جدید و قدیم مثلا موستوفی یا مردوخ کردستانی به آن اشارتی نداشته اند و لر ها را کلا جدا دانسته اند.
در ضمن واژه ی لر در رباعی ۷۷ سعدی موجود است که لُر نگاشته شده است نه لوری و اگر لرها همان لوریان آمد مسلما سعدی آنان را لوری میاورده
هرچند که هست عالم از خوبان پُر
ز شیرازی و دشتی و کازرونی و لُر
مولای من است آن عربی زاده ی حُر
کاخر به دهان حلو می گوید مُر
در منابعی مانند
1ـ . . . کاولی = کابلی؟ ( فرهنگ فارسی معین ) لولی، ( آنندراج ) ، لولی، لوری، غربال بند، قره چی، غرچی، غربتی، چینگانه، زط = زت zet، زرگر کرمانی، سوزمانی، زنگاری، فیوج، فیج. . . لغت نامه دهخدا، ج 12، ص 18747، ذیل واژه ی کولی.
2ـ مجله ی پیام یونسکو، ش 50، سال 1366، ص 5.
3ـ منبع پیشین، ص 6.
4ـ سیستان، ص 228 و ص 238 و ص 243.
5ـ منبع پیشین، ص 242.
6ـ مجله ی پیام یونسکو، ش 50، سال 1365، ص 5.
7ـ مجله ی پیام یونسکو، ش 50، سال 1365، صص 7 - 6 - 5.
8ـ کاست، kast.
9ـ مروج الذهب، ج 1، ص 162.
10ـ نقل از: سخنرانی های پنجمین اجلاسیه ی همایش تاریخ و فرهنگ ایران ( تاریخ و فرهنگ ایران در زمان ساسانیان ) ، ص 177.
11ـ خنیاگری در ایران، ص؟
12ـ در این زمینه نگاه شود به: کولی و زندگی او، ص 18 و بعد.
13ـ حمدالله مستوفی ؟
14ـ مجمل التواریخ و القصص، ص 510.
15ـ نقل از: پانوشت کولی و زندگی او، یحیی ذکاء، ص 22 و 23. همچنین سرپرستی سایکس نیز در تاریخ خود موسوم به تاریخ ایران، شرحی مشابه بر وقایع مذکور نوشته است. تاریخ ایران، صص 14 و 15.
16ـ تاریخ شیعه و فرقه. . . ، ص 161.
17ـ نقل از: سخنرانی های پنجمین اجلاسیه ی همایش تاریخ و فرهنگ ایران ( تاریخ و فرهنگ ایران در زمان ساسانیان ) ، صص 177 - 178.
18ـ شاهنامه ی ثعالبی، ص 271.
19ـ تاریخ اجتماعی ایران، ص 329.
20ـ عالم آرای نادری، ج 2، ص 517.
21ـ جهانگشای نادری، ص؟
22ـ مازندران و استرآباد، ص 124.
23ـ کتاب سیستان، صص 226، 228، 241 و 343.
24ـ با کاروان تاریخ ( چریکف در میان کولی ها ) ، ص 438.
25ـ سفرنامه ی الموت، ص؟
26ـ سفرنامه ی لرستان و خوزستان، ص 310.
27ـ کولی و زندگی او، ص 31 تا ص 41.
و. . .
هیچ اشاره ای که لوریان، کولیان یا غربتی ها همان قوم لر هستند وجود ندارد.
پس با دلایل احمقانه و نابخردانه سعی در جعل تاریخ نکنید.

❤️❤️لر یا لرها❤️❤️
لر یعنی اصالت همین بس من با منابع معتبر حرف می زنم حرف های من با سند مدرک هستند من از سندی جعل استفاده نمی کنم واقعا نمی دانم لر به بزرگی با اصالت بعضی دوستان چکار کردند الکی بهش توهین می کنند
...
[مشاهده متن کامل]

لُرها آمیزه ای از قبایل ایرانی مهاجر از آسیای میانه و قبایل قبل از آریایی ساکن در غرب ایران، مانند کاسی ها، لولوبی ها و عیلامی ها هستند. بر مبنای مطابقت و مشابهت جغرافیایی و شواهد باستان شناسی، برخی تاریخدانان، لرها را بقایای عیلامیان می دانند که پس از سلطه آریایی ها، دچار تغییرات زبانی شده اند. والتر هینتس احتمال اینکه عیلامی های باستان اقوامی پروتو یا اجداد لرهای امروزی باشند را کم می دانسته است. شواهد موجود اشاره به فلزکاری لرستان از هزاره چهارم پیش از میلاد دارد. مجموعه اشیای فلزی منسوب به لرستان از نیمه قرن گذشته توسط محققان و پژوهشگران مختلف بسیار مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشگران، هنر مفرغ کاری لرستان را نتیجه کارهای ساده ای می دانند که بیان کننده چندین قرن انقلاب مادی ملتی کشاورز و مبارز است. جرج کامرون و توین بی هر دو معتقدند که سرزمین اصلی و موروثی دودمان هخامنشیان منطقة پارسواش در بخش علیای رود کرخه ( در جنوب ماد و شمال دشت عیلام ) بود ( توین بی، ۱۳۷۹٬۷۵ ) که این منطقه با منطقه بالاگریوه در جنوب لرستان کنونی در تطابق است. سیدنی اسمیت نیز می نویسد: �چیش پیش ( جد کوروش ) قلمرو موروثی خود، پارسواش، واقع در لرستان را همراه با انشان که در اوایل حکومت خود به دست آورده بود، سهم پسر بزرگ ترش، کوروش اول کرد و پارسای جدید را به پسر کوچک ترش داد. � حمله اعراب به ایران تأثیر بسیاری در فرهنگ و آداب مردم این کشور بر جای گذاشت و این تأثیر شامل منطقه لرستان نیز شد. مردم لر به هر حال توانستند زبان و بسیاری از آداب و رسوم خود را حفظ کنند. در دوران حکومت صفویان دو ایالت جز ایالت های لرنشین بودند. این دو ایالت شامل لرستان به مرکزیت خرم آباد و کهگیلویه به مرکزیت بهبهان بود. در این دوره ایالت های لرستان و کهگیلویه دارای والیانی مستقل بودند. والیان لرستان فیلی در سال ۱۰۰۶ هجری قمری به دستور شاه عباس حاکم پشتکوه و پیشکوه شدند و تا دوران قاجار بر این منطقه حکمرانی کردند. لرستان در دوره زندیان نیز به عنوان یکی از ایالت های ایران دارای والی مستقل بود.
در هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد در دوره مس و عصر سنگ، شاهد ظهور قوم عیلام هستیم که از کوه ها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافته ای را تأسیس نمودند. اصالت لرها ممکن است به عیلامیان و کاسیت ها برسد.
خسرو معتضد معتقد است، بختیاری ها از اصیل ترین اقوام ایران بوده اند. چنانچه در اطلاعات آن چنین آورده شده که پارسی ها با عیلامی ها ( هلتمتی ها ) درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دوره های هخامنشی و ساسانی هسی یا اوکسی یا خوزی یا هوزی نامیده شدند و در سده ۶ هجری قمری به نام لر بزرگ و در اوایل دوره صفویه، بختیاری خوانده شدند. مورخان یونانی گفته اند که در ناحیه شرقی شهر کنونی اهواز، مردمانی به نام اوکسی ساکن بوده اند. این واژه، یونانی شده �اوژ� است. هسی یا خوزی یا هوزی، که نام خوزستان از آن گرفته شده، همان اوکسی ها هستند که در معبر پارس یا تنگ تکاب بهبهان را بر قشون اسکندر مقدونی بستند و تلفاتی بر سپاه او وارد ساختند. طوایف پارسی در سده های ۶و۷ قبل از میلاد ( ۲۷۰۰ سال پیش ) در دامنه های ارتفاعات بختیاری در شرق شوشتر و در دو سوی رود کارون مستقر شدند. پس از اینکه پارس ها بر خوزستان دست یافتند، کاسی ها ( اقوام ساکن ایران از هزاره سوم قبل از میلاد ) در اثر اختلاط و آمیزش در آن ها مستهلک شدند و در نتیجه، نژاد واحدی به وجود آمد که بعدها مبانی و ریشه های مردم بختیاری را به وجود آورد. تیره هایی از این قوم بودند که در تمام جنگ ها در رکاب شاهان هخامنشی دیده می شدند. کاسی ها و خوزی ها در پیشاپیش سپاه جاوید خشایارشا در نبرد ترموپیل و آتن شرکت داشتند. حتی در نقش برجسته های الیمایی تصاویری دیده می شود که بی شباهت با لباس های محلی بختیاری نیست یا مجسمه مرد شمی ( ۵۰ق. م ) که از بخش شمی شهرستان ایذه پیدا شده، خود گواه این ادعاست.
بر اساس مطالعات ژنتیکی صورت گرفته بختیاری ها در بین اقوام ایرانی تبار موجود در ایران بیشترین شباهت ژنتیکی را با سایر لرها دارند.
طی سال های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ در دانشگاه شهرکرد پژوهشی توسط سورنا فیروزی بر روی نمونه های استخوانی و دندانی از هفت تپه، چغامیش، دزفول و شوش و گورهای باستانی از دوران ایلام میانه در هزارهٔ دوم پیش از میلاد یعنی چهار هزار سال پیش انجام گرفت. در این پژوهش، نشانگرهای ژنتیکی شاخص مردمان آریایی مورد جستجو و بررسی قرار گرفت. در هر سه نمونهٔ دزفول و در سه مورد از پنج مورد نمونه های ایلامیان هفت تپه و نیز در یک نمونه از سیلکی ها با دیرینگی ۶٬۰۰۰ سال، نشانگرهای ژنتیکی شاخص مردم آریایی مشاهده شد. قرابتی میان این نمونه ها با نمونه های اشکانی محوطهٔ ولیران دماوند و همچنین چند نمونه از ارگ بم نیز دیده شد.
یکسان بودن تبار ایلامیان و پارسیان
پژوهشگر ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﻮﺭﻧﺎ ﻓﯿﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﮑﺎﺵ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ 3500 ﺗﺎ 6000 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﻮﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﯾﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ.
ﺩﺭ ﺣﺪ ﻓﺎﺻﻞ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ 1386 ﺗﺎ 1388 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﻬﺮﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺵ ﮊﻧﺘﯿﮑﯽ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ او ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﮊﻧﺘﯿﮑﯽ ، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ 8 ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯾﻼﻣﯽ ‏ ( ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺩﺯﻓﻮﻝ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻫﺎﯼ 1500 ﺗﺎ 2000 ﭖ . ﻡ ‏ ) ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﺭﮐﺮﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﯼ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻭﺳﻌﺖ ﺑﻮﻡ ﻧﮕﺎﺭﺍﻧﻪ ‏ ( ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ‏ ) ﻭ ﻧﯿﺰ ﺷﻤﺎﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ‏ ( 17 ﻧﻤﻮﻧﻪ ‏ ) ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪُ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﺒﺎﺭ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺁﻥ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﺯﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺩﺯﻓﻮﻝ، ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻼﻣﯿﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﮑﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺮﯾﻨﮕﯽ 6000 ﺳﺎﻝ، ﻣﺎﺭﮐﺮ M17 ﻭ R1a ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪ .
ﻫﺎﭘﻠﻮ ﮔﺮﻭﻩ M17 ﺷﺎﺧﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺳﺘﻪ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺮ ﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺯ P ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺧﺎﻭﺭﯼ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻏﺮﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺍﺳﻼﻭﻫﺎﯼ ﺭﻭﺱ G ، ﺍﺳﻼ ﻭﻫﺎﯼ ﺍﻭﮐﺮﺍﯾﻦ T ، ﮐﺮﻭﺍﺕ ﻫﺎ ) ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﮑﺎﻧﺪﯾﻨﺎﻭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻧﺮﻭﮊ ( ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺮﯾﺶ & ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻭ . . .
ﻫﻢ ﺭﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺭﮐﺮ ﯾﻌﻨﯽ R1b ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ – ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻏﺮﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ E ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﺍﯾﺞ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﺺ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻣﯽ ﭼﻮﻥ ﻋﺒﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺳﺎﯾﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺼﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﺯﺭﺩﭘﻮﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﻣﺎﺭﮐﺮ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺯﯾﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﻼﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻬﻦ ﻫﻢ ﺗﺒﺎﺭ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺗﯿﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎ، ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ، ﮐﺮﺩﻫﺎ، ﺁﺫﺭﯼ ﻫﺎ، ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻧﺎﺁﺭﯾﺎﯾﯽ، R1a ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﺸﺖ .
ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻭﻟﯿﺮﺍﻥ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﺲ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ‏ ( ﺍﺳﻼﻣﯽ ‏ ) ﺑﻢ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺭﺍﺳﺘﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ، ﻭﺟﻮﺩ ﻫﺎﭘﻠﻮﮔﺮﻭﻩ R1a ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺷﺪ.
با سپاس از استاد سورنا فیروزی
ژنتیک
با توجه به واریاسیون کروموزوم Y لرها، آنان از لحاظ بسامد نسبتاً بالای تک گروه R1bی کروموزوم Y ( مشخصاً سابکلاد R1b1a2a - L23 ) نسبت به دیگر گروه های ایرانی ممتازند. گروه R1، به همراه دیگر کلادهایش، مربوط به اوراسیای غربی/مرکزی در پارینه سنگی زبرین است که رایجترین تک گروه میان لر هاست. تک گروه J2a ( مشخصاً ساب کلادهای J2a3a - M47, J2a3b - M67, J2a3h - M530 ) دومین سلسله رایج بین لر هاست و با رسوخ کشاورزان از خاور نزدیک نوسنگی ۸۰۰۰–۴۰۰ قبل از میلاد مرتبط است. دیگر تک گروهی که بسامد آن به بالای ۱۰ درصد می رسد G2a است که سابکلاد G2a3b بیشتر آن را تشکیل می دهد. همچنین لرها بیشترین بسامد تک گروه E1b1b1a1b را در ایران نشان می دهند. دودمان های Q1b1 و Q1a3، ۶ درصد و T، ۴٪ حاضرند.
بر اساس مطالعت ژنتیکی صورت گرفته بر روی کروموزوم Y ( نسب پدری ) ، لرهای لرستان و کردها یکی از بیشترین فاصله های ژنتیکی در بین اقوام ایرانی تبار را با هم دارند و شباهت موجود بین آن ها فقط در حد همان ایرانی تبار بودن آن هاست. بر اساس این مطالعات لرها بیشترین شباهت را با گیلک ها دارند و کردها بیشترین شباهت ژنتیکی را با یزدی ها و بلوچ ها دارند.
منابع ها.
Edwards, I. E. S. ; Gadd, C. J. ; Hammond, G. L. ( 1971 ) . The Cambridge Ancient History ( 2nd ed. ) . Camberidge University Press. p. 644. .
https://books. google. com/books?id=slR7SFScEnwC&dq=elamite lurs&source=gbs_navlinks_s
………………. .
Potts, D. S ( 1999 ) . The Archaeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State ( Cambridge World Archaeology ) ( 2nd ed. ) . Camberidge University Press. p. 45.
https://books. google. com/books?id=mc4cfzkRVj4C&pg=PA45&lpg=PA45&dq=proto - lurs elamite&source=bl&ots=iyrcyZ2TDG&sig=XySVL0bvDxuybqJ9LG4RKtydcX8&hl=fa&sa=X&ved=0ahUKEwjO3aKEuNrRAhXGVRQKHSddDDQQ6AEIFzAA#v=onepage&q=proto - lurs elamite&f=false
………………
Moshtagh Khorasani, M. 2006. Arms and Armor from Iran: The Bronze Age to the End of the Qajar Period. T�bingen, Legat Publishers.
…………………
Haernick E. and B. Overlaet 1999. Luristan Excavation Documents Volume III: Djub - i Gauhar and Gul Khanan Murdah Iron Age III Graveyards in the AvianPlain. In: Acta Iranica, 36. 3ieme s�rie, vol. XXII
……………….
Moorey, P. R. S. 1974b. Ancient Bronzes from Luristan. London, British Museum Publications.

https://www. tabnak. ir/fa/news/302121/مدعی - تاریخ نگاری - از - تحریف - تاریخ - ملت - ایران - چه - سودی - می برد
�مقایسه آنالیز ژنوتیپی KIR/HLA در جمعیت های لر و ایرانی�
http://yafte. lums. ac. ir/article - 1 - 1319 - fa. pdf
…………………….
Grugni, V; Battaglia, V; Hooshiar Kashani, B; Parolo, S; Al - Zahery, N et al. ( 2012 ) . "Ancient Migratory Events in the Middle East: New Clues from the Y - Chromosome Variation of Modern Iranians". PLoS ONE. 7 ( 7 ) : e41252. doi:10. 1371/journal. pone. 0041252. PMC 3399854. PMID 22815981.
https://pmc. ncbi. nlm. nih. gov/articles/PMC3399854/
……………………. .

منابع• https://www.tabnak.ir/fa/news/302121/مدعی-تاریخ‌نگاری-از-تحریف-تاریخ-ملت-ایران-چه-سودی-می‌برد• http://yafte.lums.ac.ir/article-1-1319-fa.pdf• https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC3399854/
بروئی لر
لرلرلرلر
کدام قوم در جهان این همه تنوع پوشاک دارد؟
لرلرلرلرلرلر
ایلات لر در ایران ثلاثی، کمزاری، لک، فیلی، لیراوی، مینجایی، کلهر، گورانی، سوران، ملکشاهی، بختیاری، ممسنی، بوشهری، کرمانی، شیخ بزینی، بوربور، لیراودشت، بهمئی، بویراحمدی، اچمی، دشمن زیاری، چرام، حیات داوودی، فیلوند، پاگیر، عالیوند، کهواد، حسن اقایی، بوگر، چگینی، اردکانی، اردلانی، شوهان، کاهیرده، ارکوازی، باجلوند، خزل، لشنی، گودرزی، روزبهانی، قیاسوند، ابادانی، دشتستانی
...
[مشاهده متن کامل]

لرهای عراق
فیلی، بختیاری، لک
لرهای افغانستان و پاکستان
لر بختیاری، لر کمزاری
لر های عمان
بختیاری، ممسنی، فیلی
لرهای کویت
بختیاری
لرهای بحرین
کمزاری، بویراحمدی، بختیاری
لرهای ترکیه
شیخ بزینی، لیراوی، لک، فیلی
لرهای سوریه
فیلی، بختیاری
لرهای مصر
ثلاثی، کلهر، فیلی، بختیاری
لرهای داغستان
لر لک و ملکشاهی
لرهای ارمنستان
لر ارمنی، بختیاری
ملت لرستان با بیش از ۲۸میلیون لر در سرتاسر جهان
اَر لُرِسُو وار نَبو خُم خِ گینُم نَبو
نَونُم پِچِک اید نَتار اَپی لُرِسُو اِبو؟
( اگر سرزمین لرستان نباشد میخواهم که جانم نباشد
نمیدانم که دنیا و هستی بدون لرستان پایدار خواهد ماند؟
شعر تاریخی از شاه اتابک )
هرچند که هست عالم از خوبان پُر
ز شیرازی، دشتی، کازرونی و لُر
مولای من است آن عربی زاده ی حُر
کاخر به دهان حلو می گوید مُر
شعری از سعدی درباره اصالت و پاکی لرها
بروئ وار لرسو بروئی لر

لر بزرگ و کوچک وجود خارجی ندارد. برخی این نام را به گمان خود از اتابکان لرستانات گرفته اند ولی این نام وجود نداشته و ندارد. لر، بزرگ و کوچک ندارد همه ی ما برای یک. این نام طبق اسناد تاریخی جهت ایجاد نفاق و کینه در زمان صفویه ساخته شده است نام اصلی حکومت لر تبار اتابکان هزار اسپیان در جنوب لرستانات و خورشیدیان در شمال لرستانات بود. سرزمین لرستان منحصر به استان لرستان نیست بلکه تمامی مناطق لر نشین میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

برویئ لر

لر
در پاسخ به عماد ایرانی♥🌹♥
به قاطر می کویند پدرت کیست می گوید مادرم اسب است😂 ( سخنی لری )
حالا شد قضیه ی لک هاایلی به وجودامده از کرد ولر😂
نه دارای اصالت چشمگیر وتمدن دیرینه ای هستند ونه درهیچ یک از صحنه های تاریخی ایران حضور دااشتند برید تاریخ رو بخونیدکجای تاریخ نوشته لک ها فلان جارو متصرف شدند. ♥🌹♥
...
[مشاهده متن کامل]

تنها قومیتی هایی که از ایران دفاع کردند: فارس ها ( لرها، کردها، تورک هاکرمان وکرمانشاهی، )
دیگه لک ها و بلوچ ها و عربا اصلا توی تاریخ اسمشون هم نیست. ♥🌹♥
لک ها از پیوستن دوقوم به وجود امدند میشه به قاطر تشبیهشون نمود. ♥🌹♥

قوم لر ۴ تیره و ۲ شاخس
( لر کوچک )
لک
لرستانی
( لربزرگ )
بختیاری
کهگیلویه ایی
لیراوی
ممسنی
حیات داوودی
شولی
زبان لری یک زبان بسیار گسترده و اصیل است که از زنجیره لهجه ها گویش ها و زبان ها متشکل شده است. لری بختیاری، لری لرستانی، لری اراک، لری همدانی، لری بغدادی، لری پاکی، لری کهگیلوی، لری بالا گریوه، لری لک،
...
[مشاهده متن کامل]
لری شوهانی، لری فیلی، لری کلهری، لری ملکشاهی و. . . همه زنجیره ای از زبان های مشترک هستند که زبان لری را تشکیل میدهند.

واژه ها در زبان لر بختیاری
هونه*خونه، حونه*=خانه
هوش*خوش، حوش*=حیاط
بهون=بهترین خانه، سیاه چادر
شهر بِهبهون*بهبهان*=بهترین سیاه چادر، بهترین خانه
_____
حیاط و بیت دو واژه در زبان عربی
بیت=خانه
بندر سورو*سوراو* در زبان لری بختیاری به معنی شورآب
سور=شور
و=او=آب
آب خلیج فارس شور است
پس از تصرف بندرسورو و جزایر ایران در خلیج فارس و تنگه هرمز
توسط کاپیتان گمبرون پرتقالی
بندر سورو به بندر گمبرون تغییر نام داد
...
[مشاهده متن کامل]

سپاه شاه عباس صفوی به فرماندهی سردار امام قلی خان بختیاروند لر
پرتقالی ها را شکست دادند
و نام بندر گمبرون به بندر شاه عباس تغییر نام داد
گروهی از طوایف قوم لر در استان های هرمزگان و کرمان و بلوچستان ، عمان و سواحل جنوبی خلیج فارس ساکن شدند
لر بختیاری، لر ممسنی، لر کمزاری، لر اچمی، لر کهگیلویه

در پاسخ به آدم بیسوادی مثل آریافر
کتاب حمدالله مستوفی قزوینی کتابی است تحت عنوان تاریخ گزیده که در ایران 2 بار چاپ شده یکبار در سال 1339 و دیگری در سال 1363 توسط آقای عبدالحسین نوایی.
اما در نسخه های قدیمی و در واقع اولین نسخه تفاوت های بسیاری منجمله نسب لرها و تأسیس سلسله لرتبار اتابکان قابل رویت است با نسخه های جدید کتاب یعنی از سال 1363.
...
[مشاهده متن کامل]

و اما کتاب قدیمی:
و چون اتابک هزاراسپ که مهین و بهین همگان بود قائم مقام پدر گشت چونان آفتاب گسترده بر سرزمین خود عدل و داد ورزید طوری که در عهد وی ملک لرستان جنوبی ( اشاره شده به لرستان جنوبی یعنی بختیاری و کهگیلویه ) به رشک بهشت تبدیل گردید و در انگاه که بر مسند حکومت تکیه زد طوایف همتبارش نظیر آسترکی، مماکویه، بختیاری، دوانگی، بیدانیان، زاهدیان، بتوند، گتوند، بوازکی، علایی و دیگر طوایف متفرقه که انساب ایشان معلوم نیست به همراه طوایف عرب عقیلی و هاشمی که تحت ظلمت بودند از جبل السماق شام بدو پیوستند جهت مشارکت در اداره امور مملکتی خویش و دران زمان طوایف نامبرده در جنگ های صلیبی برای یاری صلاح الدین ایوبی کورد بودند و این در سنه ۵۵۰ هجرت بود.
این نسخه قدیمی کتاب بود و صراحتا به نسب الوار اشاره شده ولی در نسخه جدید کتاب این بخش دچار دگرگونی شد هرچند که قابل دفاع است.
نسخه جدید:
وچون اتابک هزاراسپ که مهین و بهین همگان بود قائم مقام پدر شد و عدل و داد ورزید چنان که در عهد وی ملک لرستان ( اشاره شده به سرزمین لرستان ) رشک بهشت ملقب گردید و بدین سان اقوام مختلفی از جبل السماق شام بدو پیوستند چون گروه عقیلی و هاشمی و دیگر طوایف متفرقه مانند بختیاری، استرکی، مماکویه، بیدانیان، زاهدیان، گوتو وند، بتوند، علایی، بوازکی و. . . که انتساب شأن معلوم نیست و. . .
مراد مستوفی حکایت از پیوستن طوایف به اتابکان حکایت دارد نه نسب ( دلیل متقن )
ملک لرستان تعیین کننده مخدوده جغرافیایی قوم لر و طوایف ساکن در ان با تشکلات ایلی است و به عینه در نظریه مشهود است و قتی حمد الله مستوفی از نسب در خصوص لرها می گویدلر ها را از بلاد اللریه در مانرود از منطقه دز فول . . می داند اما در این نظریه حکایت صرفا" حمایت از اتابکان است نه مهاجرت و مبداء مکانی اقوام اگر قرار بود حمد الله مستوفی از منشاء طوایف لرستان بگوید که در همین قسمت گفته است نه در نظریه پیوستن طوایف به اتابکان چون دلیلی بر ورود به ماهیت ونسب اقوام در این قسمت از نظریه وجود نداشته است .
مستوفی در نزهت القلوب صفحه 74 - 47 به تومان لر بزرگ ( بختیاری ) و لر کوچک اشاره می کند که اطلاعات ایشان بر تقسیم بندی ملک لرستان بنظر اگاهی داشته است . اما در جایی از کتاب اقوام لرستان بزرگ را مهاجر ندانسته
نتیجه گیری
نظریه حمد الله مستوفی بر سه شق و سه قسمت دلالت دارد
شق اول: پیوستن اقوام بسیار در معیت طایفه هاشمی و عقیلی به اتابکان هزار اسف
شق دوم : پیوستن طوایف ( استرکی ؛مماکویه؛ بختیاری , وانگی , بیدانیان , . . . ) به اتابکان هزار اسف
شق سوم : پیوستن قبائل دیگر به اتابکان هزار اسف
حمد الله مستوفی در نظریه خود حکایت از حمایت و پیوستن اقوام به اتابکان هزار اسب اشاره دارد ایشان در این نظریه می گوید که و قتی اتابکان در ملک لرستان به حکومت رسید ؛اقوام بسیار از جمله طوایف هاشمی و عقیلی بدو پیوستند . در این قسمت اقوام بسیار در نظریه مستتر و مکتوم است که همراه و در معیت طایفه هاشمی و عقیلی به اتابکان پیوستند چون موضوع اقوام بسیار قبل از هاشمی و عقیلی امده این اقوام چه اقوامی بودند که در معیت طایفه هاشمی و عقیلی به ملک لرستان امده اند هاله ای ابهام است و این طایفه ادرس ندارند هرچند گفتن یا نگفتن تاثیری در شق دوم جمله ندارد .
و اگر در قسمت اول نظریه دقت کنیم اقوام بسیار قبل از هاشمی و عقیلی امده که مستتر و نامعلوم است که در معیت طایفه هاشمی و عقیلی به لرستان امده و حمل بر اقوام بسیار از جبل السماق شام بر شق اول تاکید دارد نه شق دوم .
. در قسمت دوم در اینجا ( واو ) تمایز بقیه طوایف ( از جمله استرکی مماکویه بختیاری , وانگی , بیدانیان , زاهدیان ؛ علائی ؛ گو تو وند ؛ بتوند ؛ بوازکی ؛ و . . . را جدای از قسمت اول دانسته که بدو پیوستند.
اگر حمدا لله مستوفی واو تمایز را در نظر یه خود نمی اورد تسلسل جمله درست می بود و ( طوایف ا سترکی مماکویه بختیاری , وانگی , بیدانیان , . . . ) در ادامه مهاجرت طایفه هاشمی و عقیلی می بود و ما می بایستی قبول کنیم که این طوایف به همراه طوایف هاشمی و عقیلی از شام امده اند اما وقتی طوایفی که به اتابکان پیوستند نام می برد که مشخص اند جمله معلوم است و مستتر نبوده و طوایفی دیگر رااز جمله استرکی و یا بختیاری را اشاره می کند که در مکانی دیگر ( ثایت ) به اتابکان پیوستند و کاملا" جمله را منفک از قسمت اول نظریه می باشد .
همچنین در قسمت سوم دیگر طوایفی که از نظر حمد الله مستوفی نامی از انها برده نشد و اتابکان را حمایت کردند این طوایف دیگر جدای از قسمت اول ولی در ادامه قسمت دوم بعد از طایفه . . . بوازکی حکایت دارد . که همچنان تاکید و تسلسل در حمایت اتابکان است نه حمل بر مهاجرت این اقوام از شام .
لذا در شق اول جمله نشان می دهد که اقوام بسیار ( مکتوم ) در معیت طوایف هاشمی و عقیلی از جبل السماق شام اتابکان را حمایت کرده و بدو پیوستن و در قسمت دوم ( واو تمایز ) و دیگر طوایفی مانند بختیاری 0 مختاری ؛ مماکویه ؛ . . . نیز در محل لرستان به ایشان پیوسته و اتابکان را حمایت کردند حمد الله مستوفی تاکید بر پیوستن طوایف حکایت دارد نه منشاء ورود انان .
اتابکان وقتی بر ملک لرستان به حکومت نشست نیازمند حمایت و پیوستن اقوام و طوایف به ایشان می باشد تا در راستای تثبیت حکومت ایشان کمک کنند . نفس نظر حمدالله مستوفی بر پیوستن اقوام مهاجر خارجی و اقوام داخلی که در محل حضور داشته حکایت دارد نه منشاء و نسب طوایف .
اگر ما بپذیریم که همه اقوام صرفا" از شام به ایشان پیوستن پس اقوام سکنه لرستان چه طوایفی بودند که ایشان را حمایت کردند ؛ بدین تفسیر حمد الله مستوفی اشاره ای به موضوعی بدین مهمی نداشته اگر چه بعید بنظر می رسد با توجه به اهمیت موضوع یعنی حمایت طوایف داخلی از اتابکان که جلال و شکوه بارگاه ایشان بدون حمایت اقوام سکنه لرستان بزرگبدست نمی امد. .
اما در ماهیت ؛ حضور لر ها در مناطق مختلف نیز در حمایت مسلمانان وجود دارد . که علاقمندان برای توجیه تاریخی نظریه حمدالله مستوفی مورد استناد قرار می دهند هرچند قابل دفاع است اما در متن نظریه بنا بر دلایل ابرازی حمد الله مستوفی از نسب لرها و مبداء مهاجرت انان از شام با این تفسیر چیزی نگفته است.
همچنین تاریخ ؛ در جنگهای صلیبی ادرسهای داده است که در قرن پنجم ( 550 ) هجری لرها به سراسر منطقه شام را گرفته بودند و به حمایت از صلاح الدین ایونی مهاجرت کرده و درست همان زمانی است که بیت المقدس بدست صلاح الدین ایونی فتح شد . در کتاب ( مسالک الابصار فی ممالک الامصار ) نیز به صراحت تمام بازگشت لرها را با توجه به نفوذ و قدرت انها و ترس ایونی از بقدرت رسیدن لرها و قلع و قمع انان اشاره می کند که مصادف با به قدرت رسیدن اتابکان هزار اسب است .
اگر بنا بر این است که نسب بختیاری ها را مستند به این نظریه دانست که نظریه مزبور حکایت و ماهیتی متقنی را در خصوص ریشه بختیاری بیان نمی کند و نظر علاقمندان گروه اول و یا مغرضین تاریخی قابل رد است اما در خود نظریه که بحث حمایت اتابکان تعریف شده ؛ خللی وجود ندارد و برای شناخت نسب و اصالت بختیاری ها را باید در یافته های باستان شناسان و دیگر نویسندگان تاریخی جستجو کرد نه در این نظریه
در خاطرات اقای دکتر ولایتی به سوریه رئیس جمهور فقید سوریه برای ایشان تعریف می کند که وزیر مختار و خارجه انگلیس ازمن خواسته شده بود که بر سر مزار صلاح الدین ایونی برویم وقتی به اتفاق ایشان بر سرمزار ایونی رفتیم بلافاصله پا بر سر مزار ایونی ی گذارد و می گوید صلاح الدین ما بر گشتیم مراد از برگشتن انگلیسیها زمانی بود که صلاح الدین ایونی شکست سختی به انگلسی ها و صلبیون داده بود و انها سالیان سال نتوانسته بودند به بیت المقدس بازگردند و تنها فتح بیت المقدس در زمانی بود که صلاح الدین توانست بیت المقدس را آزاد کند . انگاه روبه اقای دکتر ولایتی می کند و می گوید در فتح بیت المقدس مردمانی که لر نامیده می شوند نیز حضور داشته اند
این دلایل کفاف یک آدم باسواد رو میده بهتره لر رو فراموش کنی چون لقمه ای بزرگ گرفتی نسبت به دهنت قوم لر بیدی نیست که به این باد ها بلرزه

قوم لر اولین رام کنندگان اسب
اسب شولی لر
استان فارس محل سکونت اقوام لر
شولستانی*ممسنی*
کهمره ای
خلاری
کمزاری
اچمی
جمی
لارستانی
سیوندی
بختیاری
لک
چگینی
...
[مشاهده متن کامل]

لیراوی
طیبی
بهمئی
بهلولی
کرشولی
لرنفر
نوتَرکی
بادکی
منجزی
کیارسی
بوگر
کازرونی
شبانکاره
بیش از ۴۰ طایفه از ایلات لر به سیستان و بلوچستان تبعید شدند
ایل لر ممسنی بلوچ
ایل لر ممسنی سیستان
شهرکی
سرابندی
براهویی
بامری
اسماعیل زهی
. .
. .
. .
ایل لر سنجابی ممسنی لر
ایل لر شولستانی ( ممسنی =محمد حسنی )

سلسله لر ایوبیان
موسس سردار صلاح الدین ایوبی
زادگاه شهر لرنشین تویسرکان
۲۲ سال حکومت بر سرزمین شام*سوریه*، شبه جزیره عربستان، یمن، مصر، اردن، ترکیه، عراق، فلسطین، لبنان، قطر، بحرین، عمان، کویت
...
[مشاهده متن کامل]

ایوبیان از نژاد لر شول*شالو، شولو*
طایفه شالو ایل دینارونی ایل لر بختیاری
طایفه شادلو ( شالو، شولو )
حکام لر روادی و لر شدادی ایل لر شول حاکمان آذربایجان و ارمنستان
پایتخت تبریز
طایفه لر همدانی ایل لر شول
اولین حکام قوم لر
حکام لر شبانکاره و حکام لر شول
سردار کی گیلویه لر شول
سردار سیف الدین لر شول
سردار فضل لر شبانکاره *فضلویه*
سردار قباد اردل لر حاکم کردستان ایران، عراق، ترکیه ( حکام اردلان لر شول )
شهر اردل لر بختیاری
ایل لر اردلان
ایل لر گوران*شبانکاره، چوپانکاره*
سردار صلاح الدین ایوبی حاکم کشورهای عربی، ترکیه، شمال آفریقا

جنگجویانی از طوایف مختلف قوم لر به فرماندهی سردار صلاح الدین ایوبی لر تویسرکان به شام رفتند جهت یاری سپاهیان اسلام جهت بازپس گیری فلسطین از چنگال اروپاییان
جنگ های صلیبی
سپاهیان اسلام*اعراب، ترک* و جنگجویان لر به فرماندهی سردار صلاح الدین ایوبی اروپاییان را شکست دادند و فلسطین را آزاد کردند
...
[مشاهده متن کامل]

گروهی از جنگجویان قوم لر در راه بازگشت به وطن
در فلسطین، شام*سوریه*، ترکیه و عراق ساکن شدند
کرد به معنی رمه گردان است و نام قوم نیست
شهرکرد محل سکونت ایل شقاقی*شکاکی* ایل حسنکی ایل بزرگ بختیاروند است
شهید دکتر فتحی شقاقی از رهبران فلسطینی
ایل شقاقی بختیاری لر ساکن در شهرهای سراب، میانه، کلیبر . ارومیه. . . .

لر یعنی برتر یعنی ایرانی یعنی وطن پرست این واژه در زمان داریوش کبیر به یک فرد دانا القاب داده شد.
طوایفی از قوم لر در ایل شاهسون بغدادی
کلوند
کوسه لر
دلیر لر
لک
غریب لک لو
الوار کارون لو ( لرهای کارون )
آیین چوب بازی لری در برخی از طوایف لر شاهسون رایج است
قره داغ ، ارسباران، ساوه، زنجان، قزوین، اردبیل، تبریز، ،
...
[مشاهده متن کامل]

لباس زنان طوایف لر شاهسون شبیه لباس زنان قوم لر است
، ، ،
آیین چوب بازی لری در بین طوایف ایل قشقایی
لباس لری رایج در ایل قشقایی
بیش از پنجاه تیره از قوم لر در مجاورت ایل قشقایی زندگی می کنند
زیلایی خلیلی منجزی
فیلوند منجزی
مال احمدی منجزی
ابوالحسنی منجزی
صفی خانی منجزی
طیبی
زنگنه
چگنی
اردشیری
چهاربنیچه
وند
وندا
لک
زند
. .
.
.
.
آیین چوب بازی در بین ایل عرب خمسه

لر =به ضم ل
درزبان لکی علاوبرمعنای //قوم بزرگ و سرافراز٫٫ لر٫٫که قومی افتخارآفرین وباغیرت وتعصب هستند و بسیارخونگرم و مهمان نواز و هوای سرد غرب کشور را با دلهای پراز مهرومحبت شان گرم نگه داشته اند ، //
...
[مشاهده متن کامل]

دارای معنای دیگری هم هست :
لر=به فتح ل
درزبان لکی به معنای //لاغر ، نحیف ، دارای بدنی بدون چرب ی، استخوانی //می باشد .

نژاد لر از پاک ترین نژادهاست و این موضوع به خوبی در ژنتیک مردم لر روشنه به خصوص بختیاریها و کهگیلوی ها که اکثرا چهره ای مثل شاهان ساسانی دارند که در سکه های مربوط به خود منقوش شده اند جدای از این ها سابقه تاریخی مردمان لر گواه گوی این ادعاست.
...
[مشاهده متن کامل]

لر ها در زمان هخامنشیان جزو مردمان محترمی بودند که در کوهستان های زاگرس زندگی میکردند و در متن هخامنشی داریوش اشاره شده که برای رفتن به پایتخت تابستانی یا زمستانی خود به اهالی اینجا باج می داده.
لر ها هخامنشی نیستند. لرها بازماندگان ایلامیان اند که با تلفیق با قوم پارس قومی متحد بنام خوزی یا هوزی شدند و یونانیان آنان را اوکسی یا کاسی نامیدند. در روزگاران کهن برای خود حکومتی به عنوان هلتمتی تشکیل دادند و حدود 2500سال بر داواری ( سرزمین مادری ) خود حکم راندند.
پس از سقوط دولت هخامنشی و سلطه سلوکیان بر ایران لرها حکومتی مستقل به نام اَلیماییان به معنای ایلامی های کوچک ایجاد کردند که منطقه حکمرانی آنان سرزمین بختیاری و پایتختشان آیا پیر یا همین ایذه بود و تا سال ۲۲۴میلادی به مدت ۳۵۰سال حکومت کردند.
بعد از آن به سرزمین ساسانی پیوست و در سال های ۵۵۰تا ۱۰۰۰ هجری مجددا به مدت ۵۰۰ سال مستقل گشت و به نام اتابکان یا بهشت زمین معروف شد.
از آنجا که این دوران مصادف با تلخ ترین روزهای ایران یعنی نبود حکومت واحد، سرزمین های ملوک الطوایفی، نبود امنیت و حمله ی پی در پی مغول، به این سرزمین که از تمامی گزند ها در امان بود لقب رشک بهشت به معنای جایی که حتی بهشت هم به آن حسادت میکند دادند زیرا بر خلاف دیگر سرزمین ها که تبدیل به ویرانه شده بودند آبادان بود.
و این قسمتی مفصل و کوچک از تاریخ لر بود.
و حالا این پان ترک بیسواد که در این صفحه به توهین روی آورده بهتره بره به نسب گوه اجداد ترکش بنگره که جز گوهکاری چیزی نمی دونستند. تاریخ ترک همش دروغه. اسناد کتبی انگلیسی، عربی و فارسی زبان داره میگه که ترکان به دلیل نداشتن تاریخ دست به جعل تاریخ زدند. حکومت هوایی مثل افشاری، صفوی، غزنوی، خوارزمشاهی و. . ایرانی الاصل بودند که پانتورک ها به سود خود بردند.
لر ها با قدمت و اصالتی کهن هستند من از طایفه ی آل جمالی از ایل بختیاری هستم فقط طایفه ی من به تنهایی می تونه در برابر تو وایسته چون ما از نسل ساسانیان ایم و به ما در بختیاری ساسانی وندو به معنای فرزندان ساسانی لقب دادند
زیرا دارای شجره نامه ای محکم و با سند هستیم که به جوانشیر ساسانی فرزند خسرو پرویز میرسه

قومی از اقوام ایرانی پراکنده در چند استان از جمله لرستان ، کهگیلویه و بویراحمد ، چهارمحال و بختیاری ، خوزستان ، ایلام بوشهر ، فارس ، مرکزی ، همدان اصفهان ، قزوین
حیف که این برنامه دیدگاه های منو منتشر نمیکنه وگرنه جوابتو دادم
بهتره فقط بری نبرد لر ها رو با تیمور بخونی بعد بیا چرت بگو
در پاسخ به ترک
معلومه که لرا یکاری بات کردن که اینقدر میای و زر مفت میزنی از قدیم گفتن حرف ترک باد هواست واسه خودش میگه که ایران مال ماست به ترکا بگین این همه چرت هم نارواست
از همون اول کار همه شما رو شناختن که چجور آدمایی هستین
برگرد پیشه بابات هلاکو ایران جای تو نیست که توش باشی زردپوست
در جواب اقای ارمین باید بگم که لرها نه تنها با انگلیس جنگی نداشتند بلکه کلی هم همکاری در زمینه خطوط نفت داشتند و با هماهنگی انگلیسی ها رفتن تهران که از اون طرف هم رضا پهلوی در یک اقدام هماهنگ از قزوین
...
[مشاهده متن کامل]
اومد تهران تا قاجارها رو بتونن از بین ببرند. تاریخ چیزی نیست که بشه تغیرش داد. علت محاکمه سردار اسعد دریافت رشوه در قالب سهام شرکت نفت از انگلیس بود.

اقای هریکان ما با رفرنس مطلبی رو میگم شما ناراحت میشید و فحش میدین. خب وقتی کتاب تاریخ هیبت الله غفاری نوشته بویر احمدی ها بای رحمتلی های اذربایجان هستند که شاه عباس به جنوب کوچ داد. این مشکلش چیه. ایا
...
[مشاهده متن کامل]
از خودم چیزی گفتم. مثل شما که همینجوری خودتونو بدون هیچ مستندی به هخامنشی وصل میکنید. منبعتون کجاست؟

ز" بهره" اسیران . شاید زبهرهء اسیران که کار کنند درست باشد زیرا شهری که برای اسیران باشد جهان را پر بهره نمی کند. و دِغ ( غبطهء ) دیگران نمی گردد.
لر؛لور :راه راست ودرست وخدنگ راگوییم. در نسخه های تاریخی لور به سبک خوانش لری آن راه راست ودر ست وخدنگ است که لرها را ساده گفته اند پس نسخه واره ها ( بدلها ) گرامی وپر ارزشمند. و این خود سخن است.
در پاسخ به بهنام
شما مردم ترک همه تون یه عادت گندی که دارین اینه که همه ی تاریخ و میخواین به نام خودتون بزنین لرای بویراحمد از همون اول حتی قبل از هخامنشیان در این سرزمین بودند و در کنار بختیاری ها حکومت الیمایی تشکیل دادند که چند صد سال دوام اورد و در زمان حمله ی اسکندر مقدونی همین لرهای بویرحمدی با فرماندهی اریو برزن بودند که به مقابله با اسکندر رفتن تو که هیچی نمیدونی بهتره حرف مفت هم نزنی بویرحمدی ها با زبان لری و گویش مخصوص به خود سخن میکنند اینقدر لجن پراکنی نکنین
...
[مشاهده متن کامل]

در لهجه ی زبان لری لهراسب، لورهاسپ تلفظ میشه و شاید با کلمه لر ارتباط داشته باشد
اولین تحقیق در خصوص کلمه ( لر ) توسط حمد الله مستوفی ( قرن هشتم ) انجام شده است که وی علاوه بر استدلال های شخصی ، بیان می کند که خود مردم ( لرها ) می گویند نام پدرمان لر بوده است.
از سوی دیگر فردوسی در خصوص شهر خرم آباد، اسیران رومی و جناب شاپور ساسانی می گوید:
...
[مشاهده متن کامل]

ز بهر اسیران یکی شهر کرد
جهان را از آن بوم پر بهر کرد
کجا خرم آباد بد نام شهر
ز خوبی خرم کرا بود بهر
لازم به یاد آوری که نام پادشاه اسیر شده رومی به همراه سربازان در تاریخ روم ( امپراطور والریان ) بوده است.

عرب ها با حاکم شدن بر ایران تمامی اسامی ( نام ها ) را به حالت عربی بیان نموده اند.
در زبان عربی حرف هایی که حالت قسم دهنده به اسامی دارند سه حرف ( و ب ت ) بوده که بصورت حروف پیش از کلمه مانند ( والله، بالله، تالله ) آمده و جدای از خود کلمه محسوب شده و حذف می شوند مانند: ( والله یعنی. . قسم به خدا . . . الله یعنی خدا )
در نتیجه تغییرات کلمه ( والریان ) بصورت زیر حاصل می شود:
والریان . . . . . با حذف واو. . . . . الریان
الریان. . . . . . . در فارسی. . . . . . لرها
لرها در زبان لری یعنی فرزندان شخصی بنام آقای لر

قوم لر یکی از قوم های اصیل ایرانیست وهیچ شکی در ان وجود ندارد.
درباره خاستگاه و تاریخ این قوم نظریه های متعددی وجود دارد و اینکه تاریخ دقیقی در مورد ان وجود ندارد چندین دلیل دارد که به دلایل اصلی اشاره میشود:
...
[مشاهده متن کامل]

۱_در زمان سلطه ی انگلیسی ها در این مرز وبوم و دخالت انان در امور اداری و سیاسی سرزمین های پهناور ایران قوم لر هم تحت تاثیر ظلم های انان قرار گرفت. لر ها همواره با انگلیسی ها در جنگ و نبرد بودند و ماجراهای جنگ های انان با انگلیسی ها در ادوار تاریخی گواه گوی این ادعاست همچنین در فیلم شیر سنگی هم به خوبی به این موضوع اشاره شده است. انگلیسی ها نفرت دیرینی ای با قوم لر داشتند در ان زمان خان های لر و به خصوص بختیاری همواره در ستیز با انان بودند برای مثال انگلیسی ها به زور هدف داشتند که لر ها را از کوه های خشن زاگرس و دشت های وسیع خوزستان و لرستان بیرون برانند یا از انان در جنگ و ارتش و صنعت های خود استفاده کنند همچنین از منابع جنگلی و طبیعی جبال زاگرس و سرزمین بختیاری استفاده کنند ولی انان شجاعانه دفاع کردند و این باعث ایجاد نفرت و کینه ای بزرگ میان انگلیسی هاشد. انان وقتی قیام بزرگ تنگستان با فرمانده رشید لر فرمانده رییسعلی مواجه شدند قسط سانسور این واقعه را داشتند و تا ۹۰ درصد این واقعه از تاریخ را حذف نمودند و فقط از ایشان نامی به مارسیده. در ختم کلام میخوام بگم که انگلیسی ها به کلی تاریخ ایران و مخصوصا لر ها را خیلی خراب کردند و حقایق را سانسور کردند
۲_دیگر دلیل جوانان امروزی لر میباشند که علاقه ای نسبت به فرهنگ، زبان، هنر وادبیات قومیتی خود ندارند و باعث شده این فرهنگ مورد اسیب های بزرگی بشه چه بازی ها و سنت ها و لغات اصیلی که در این قوم فراموش شده و در حال فراموش شدن است.
اما در پایان میخوام بگم اگرچه ما تاریخ دقیقی نداریم اما از اصیل ترین ها هستیم و از همان اول از سلاطین ایران بوده ایم.
مو لرم ری شوم القرمه نادم شمشرمه نادم منه پورندم و مست و پا زورد رم منه جنگه دشمنو، دشمنو تا بیننم اورئی ابوئن

🔹لر و لک/کرد و لک یکی هستن تفرقه ننداز
فکر کنم ما روزی صدبار این کلمه را بشنویم ، اول لازم است عرض کنیم قوم لک هرگز دنبال اختلاف نیست و نخواسته مقابل لر و کرد بایستد، این مردم فقط از شهروند درجه دو بودن به تنگ آمده اند و حقوق شهروندی خود را طلب دارند، رسانه، رشد اقتصادی، شناخته و معرفی شدن و حفظ زبان و فرهنگ این قوم تمام آن چیزیست که لک میخواهد، متاسفانه این همسایگان هستند که به دنبال تمایلات فاشیستی و ناسیونالیسم قومی علاقه ای به سر بلند کردن قوم لک ندارند، لک و لر یکی هستن، ما با نفس کلمه و بار لغوی آن مشکلی نداریم اما با کاربرد آن مشکل داریم این کلمات همیشه در جهت خفه کردن لکها و پایمال کردن حقوقشان به کار رفته، هرجا غارتمان کردند گفتن یکی هستیم، یعنی خفه شید و دم نزنید، این یکی بودن همیشه یک طرفه و در تضاد با منافع لکها بوده است، ، چرا که این لر ولک/لک و کرد یکی هستند همیشه در جهت هضم لک استفاده شده، هرگز هیچ کرد و لری، لک نشد و حتی وقتی گفتیم بخشی از لر و کرد ریشه در لک دارند به ما تاختند و تحقیرمان کردند، اگر ما یکی هستیم چرا اینقدر از مطرح شدن قوم لک وحشت دارید؟
...
[مشاهده متن کامل]

چرا دقیقا هروقت لکها خواستند خود را معرفی کنند یا به غارت فرهنگشان اعتراض کنند یادتان افتاد یکی هستیم چرا در تقسیم امکانات یکی نیستیم چرا در شبکه استانی و رسانه ها یکی نیستیم، چرا در این یکی بودن هیچ منافعی برای لک در نظر گرفته نشده؟
چرا این یکی بودن همیشه در جهت بزرگ کردن لر و کرد هست
دیگر با این کلمات نمیتوانید ما را گول بزنید چرا که سالهاست دریافته ایم کاربرد این جمله ما یکی هستیم فقط برای خفه کردن ماست،
به لحاظ انسانی و لغوی بله ما یکی هستیم ولی دیگر اجازه نخواهیم داد ما را لر یا کرد بخوانند ، مشکل ما هم خانوادگیست و به خودمان مربوط است، ما خود را هرچه معرفی کنیم به خودمان مربوط است ، اگر برخی منافع قومی قبیله ای را کنار بگذارند و آتش بیار و شیطان معرکه نباشند لکها با هم به توافق میرسند، لکها به شوریده ها خرده بگیرند یا کشاورز ها به خودشان مربوط است، لرولک یکی هستن تا زمانی که در عمل یکی بودن را نبینیم فقط جمله ای است جهت سرکوب محترمانه ما

لر: در پهلوی لور lur است به معنی چابک، چالاک، تیزی، تندی، شتاب، سرعت؛ و لوراسب lurāsp یعنی تیز اسب، دارای اسب تیزرو که بعدها لهراسب شده است. ( فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی )
لراسب میشود لهراسب یا پرورش وداشتن اسب لطفا به زبان ایلام برگردید تا معنا شود ایا میتوانید معنای فارس ، ترک ، وغیره را هم بیان کنید به همین راحتی ، عرب به چه معنا است ، حماقت محض است کلمه ی تاریخی با بیان قرن فعلی معنا کنیم
لر یعنی اصالت واصالت یعنی ایران
قصیده ی چندین واژه ی
پر کاربرد لری ممسنی
( نصیب الله عزیزی )
کنم آغاز مطلب را به یا هـو که بوده هر چه را آغازگر او
نموده خلق موجودات بـسیـار هـمی انـسان را با صد هیاهو
مـثـل داده به او صد لحن و لهجه یکی زآن ها لری باشد از آن رو
...
[مشاهده متن کامل]

کـنـون دارم اشـاره بر معانی لـغـاتـی چند در این لفـظ نیکو
�نترس� یعنی دلیردرلهجه ی لر همی�زهله تـُرو� یعنی که ترسو
بگویند هر نجیبی را �پدر دار� همی گویند نژاد و ریشه را �سُو�
�فـَده� یعنی حیاط �اُوشا�هم آغل به خانه�حونه�گویند براتاق�تـُو�
به ایوان قبل می گفـتـند �طارمَه� اتـاق پــشـت را گـویـنـد �پـستوُ�
درخت را �دار� می نامند درکـُل دراین لهجه بگویند چوب را�چُو�
بـگویند اسـم را گـاهـی مُخـَفـَـف به زیـنب فی المثـل گویند �زینو�
عمو را�تاتـَه�گویند عَمه �عامَه� به خالِه �خالـَه� و بر دایی�حالو�
چو شد در لهجه شان تغییرحاصل به جـای �تاته� می گویـند�عامو�
�بُـن عاموزا� برادر زادگان است به خواهرزاده ها گویند�خـُورزو�
به فردِ با وقـار گویند �سنگـیـن� سبک رفتار را گویند �فِـیتـُو�
به ساده زیست گویند �بی تکـبر� تـکـبـر دار را گـویـنـد �فِـیسـُو�
به هرزحمت کشی گویند�کارکن� به زیر کار در رو هم که �فِیـکو�
به فرد طبع سیر گویند �پوز پاک� به هر ولگرد و لوث گویند�لِنگو�
بگویند آب را�اُو� نان را�نون� همینطورچای را�چـِی� دوغ را �دُو�
به فک هم �هِـیلـَکه� گویند هم �اَنگـَک�
همی گویند �بغـل� یا �چـِل� به بازو
دهان را�کـَپ� بگویندو به رُخ �رِی�
�تـِیه و بُـرگ� یعنی چشم و ابـرو
به هر سر زنـدگی گویـنـد�خـُرم� به هر پژمردگی گویند �پــِرزو�
به هـر پَـرّنده ای �باهـِنده� گویـنـد به یک گنجشک گویند �سَیدسیدو�
به طوفان شـدیـد گویـنـد �آفـت� بُود سیلاب �سِهلـُو� یا که �کُه شو�
�بَرَگ� یـعـنـی مجـاری نـفـوذ ی کـمـین کـردن را گویند �بُـزخو�
�بد آرومی� به معنای بی قراری است � به هر آشوب می گویند �زِلَـَیلـُو�
بگویند تاب را �هیلو مَلاری� � به قایم موشک بازی هم که �جُوجو�
به یک آس �بَرد اَر� گویند و �بَربَر� � به نوعی هاون چوبی �سـِـرکــُو�
به باند زخم گویند �کـُهته ماله� � به یک نوع مرهمی از آرد �شـُو شـُو�
به انگشت هم �کِلیچ� هم �پـِنجه� گویند � به اَنگـُل نیز می گویند �تِیلـُو�
به مُشت هم �گرده مُس� گویند و�پَلمُچ� � همی گویند �پَهلی� را به پَهلو
به کام هم �ماک� می گویند و هم �آرگ� � به خیلی �مَهلی� و�زئـَلِی� به زالو
به گوجه چون فرنگیها �تـَماتـَه� � بگویند سیب زمینی را هم �آلو�
انار را � نار� می نامند گاهی � گلابی را همی گویند �حِرمُو�
�پَرو� باشد به معنی وصله پینه � به بند قوری چینی �گـَنگـُو�
به هر ناچیز در لفظ کنایه � بگویند این که گویا هست �تـَـنـزو�
در این لهجه بگویند خواب را �خـُو� � بگویند تاب را �تـُو� وبه شب �شـُو�
هوا ابری بُود گویند �اُوری� است � چوآفتابی شود گویند �شـَرطو�
سحر گاهان را گویند �گَه گون� � به خورشید �روز� می گویند و�اَفتو�
مریضی را�مِرِنگ� گویند وهم �مُوچ� � به هر بیمار�ناخـُش� و به تب �تـَو�
به ذات الریه گویند �سینه پهلی� � به سرما خوردگی کهنه �مَنقـَو�
بُود �کـَو� معنی قانون و رهکار � به هر بی قاعده گویند �نا کو�
به شایعه پراکن�چـِل و چو کـُن� �بگویند وهمی شایعه را �چـَو�
�دَماغ�و�نُـفـت� هردو نام بینی است ׫گـُلـُپ� برگونه گویند و به لب �لـَو�
�دَدَه� خواهر �کاکا� یعنی برادر �
به مادر �دِی� بگویند بر پدر�بَو�
چو گویند �بُنگ کِه� یعنی صدا زد � بگویند جای بعله در جواب �هَو�
به ایستاده همی �ویستاده� گویند � به هر در حرکتی گویند �مِن رو�
خلاصه بُود این ها چند واژه � که شد معنی در این منظومه ی نو
( کتاب فرهنگ لغت لری )
نصیب الله عزیزی
***

به این اصطلاح برخورد کردید
از اسب افتادیم ولی از اصل نیفتادیم
حالا دقت کنید
از اسب افتادیم و از لهراسب لر شدیم ولی از اصل نیفتادیم
این بالا ترین استدلال تاریخی برای مردم لر است
لُر ازدو حرف تشکیل یافته ( ( لُ= لب، لثه، دندانهای چون ایل نشسته دهان وبطورکلی یعنی زبان ) ) و ( ( ر= راستگو ) ) برای همین می گویند حرف راست را از لُر بشنو. لُر= یعنی انسان راستگو.
مردمی که از گذشته های دور در منطقه ای بین کوههای اصفهان وخوزستان با نوع آب وهوای آنجا خود را منطبق کردند ودر سایه اتحاد توانسته اند به مشکلات سخت فائق آیند و زندگی خودرا در سایه پشتوانه های فرهنگی وعلمی
...
[مشاهده متن کامل]
ارتقا'بخشیده و با شهرهای اطراف با فرهنگهای مختلف در مسائل گوناگون همراهی کردندواز خود آثار گرانبهای فرهنگی بجا گذاشته اندو امروزه توانسته اند در شهرهای ایران وکشورهای مخختلف در زمینه های فرهنگی ورزشی - هنری وعلمی خوش بدرخشند.

در زبان ترکی به وقتی میخواهند پسوند ها را به کار ببرند در ترکی استانبولیlar
در ترکمنی ler
در ترکی آذری هم ler بهره می برند
لَر ( Lər ) در زبان ترکی پسوند جمع هست مثال:کیشی لر یعنی مردان اولکه لر یعنی کشورها

با توجه به خوندان تمام نظرات میتوانم بیطرف بگویم تنها قومی که در تاریخ دنیا دست نخورده باقی ماندن ( قوم لر بودند اون هم بیشتر عاشی بالاگریوه که زبانی خاص دارند که شباهت زیادی به زبان پهلوی قدیم دارد )
...
[مشاهده متن کامل]
دریک هم یکی از انبار داران زمان کورش کبیر بوده که ارادت خاصی بهش داشته و سکه دریک را بنامش زده و این طایفه از طوایف بزرگ بالاگریوه یعنی به به فارسی امروزی بالاترین گروه اشاره دارد .

لر ( Ler ) : در زبان ارمنی به معنی کوه هست
اصالت ما را موزه ها فریاد میزنند
شاخه ای از پارسی
☆واژه لر، سرزمین خورشید. ☆
خور، هور، به چم ( معنی ) خورشید است که به نور و نار هم تبدیل شده است.
خوراسان یا خراسان به چم سرزمین بالا آمدن خورشید است. سرزمین برآمدن خورشید. خورشید آسان یا سان همان stand up است. خروس نیز از خراسان گرفته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

سرزمین اهورامان، به چم زمین بدون خورشید سرزمین تاریکی، شب اهریمن وغروب خورشید است.
واژه "هورامن" یا خورامان از خورشید و زمین تشکیل شده است که اگر ( ا= الف ) در ابتدای هور بیاید. این واژه "اهورامان" خواهد شد. الف، چم واژه را منفی می کند وسرزمین بدون خورشید می شود که همان غروب خورشید است.
گفتنی است، اهریمن نیز به چم سرزمین تاریکی است.
در بین سرزمین خوراسان تا اهورامان سرزمین دیگری است که کلهور گفته می شود در زبان عبری لائور ، اردو لاهور گفته شده است.
با توجه که حدود مرزهای این سرزمین بیشتر در منطقه لرستان بوده می توان گفت لرستان نیز از واژه لائورستان برگرفته شده است .
واژه کلهور از دو بخش "کل" و "هور" تشکیل شده است کل در زبان لری به چم نیم، تکیه ونصف است.
مانند دو کل به چمار دو تیکه یا دو قسمتی، پس کلهور به چم نیم خورشید یا میان خورشید است که در واژه لاهور و لائور آمده است.
"لا" نیز به چم میان و وسط است. لای دفتر، لای دیوار.
کلهور، لاهور ولائور به ریخت لُور یا لُر درآمده است.
بدین روی لُر به چم سرزمین میان خورشید است.

لر های شریف و مسلمان ایران نیازی به نام و نشان آریایی ندارند و شجاعتشان توصیفی نیست.
لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر نام منطقه ای است در جنوب غربی ایران که از غرب به مناطقی از عراق، از شمال به نهاوند و هرسین، از شرق به رودخانه سزار و از جنوب به خوزستان محدود است. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و لرهای بویراحمدی را هم شامل می شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد.
...
[مشاهده متن کامل]

امروزه لرستان نام یکی از استان های غربی ایران است.

در زمان حکومت قاجار بزرگ ترین ضربه به لرستان وارد شد، در این دوره لرستان به دو منطقه پشت کوه و پیش کوه تبدیل شد به نحوی که در زمان پهلوی نام پشت کوه به ایلام و پیش کوه به لرستان فعلی گفته می شد.
این کارها باعث شد لرستان ویران و به هرج و مرج کشیده شود. تجزیه لرستان همزمان شد با شروع پیشرفت در شهرهایی نظیر تهران و متاسفانه لرستان عقب ماند و هنوز که هنوز است با این مهم مواجه ایم.
...
[مشاهده متن کامل]

در استان قزوین و گیلان بعضی از طوایف لر چگینی ( چگنی ) هستند که در زمان آقامحمدخان قاجار به این مناطق تبعید شده اند.
در ضمن همه ما ایرانی هستیم ونیاز هست به پیشرفت سرزمین مان فکر کنیم وهیچ قوم وطایفه ای بر دیگری برتری نداردوسخن به میان آوردن اینگونه قوم گرایی جزء نگرانی چیز دیگری عاید نخواهد شد.
لُر:لور . . . یعنی مسیر خیروپربرکت . . . . راه . . روش . . همچنان که تا حالا لرها وقتی میخواهند به کسی بگوینددرمسیر خیر ونیکی قرارگرفته می گویند. . . . . . . فلانی ایفتا دِ لور خیری ِ
لر پارس اصیل است و هم مردم لر، ، و هم مردم لار که هردو در استان فارس به هم می پیوندند از یک ریشه هستن ، همچنین زبان اچمی در استان فارس را داریم که به زبان لکی شباهت دارد مثلا هردو زبان برای کلمه برو، میروم، میروید، و. . . از واژه ، اچو، بچو، مچم، اچین، مچین ، و برای همین نامش اچمی شده، هم لرها و هم لارها پارس اصیل هستند و تمام ویژگیهای زبانی و ظاهری پارسها را دارند، پارسها به نسبت دیگر آریایی ها هیکلی تر بودند و شانه های پهن تری داشتند و همیشه پارسها به شانه های پهن معروف بودن همچون شاپور ذوالکتاف، همچنین ر یش و سبیل پارسها پرپشت تر از بقیه بوده که با بلند شدن سبیل در پشت لب پف میکرده و موی پارسها با بلند شدن یا فرفری و نیمه فر یا قوصدار با خم های کوچک یا بزرگ و کمند بوده، و ، الانم لرها موی فر و نیمه فر و سبیل کلفت را نشان اصالت میدانند که درسته ، رنگ موی پارس ها شامل خرمایی، تیره، بور، حنایی بوده و. . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

ناگفته نماند خرم آباد خواستگاه شاپور شاه ساسانی است و دژ شاپورخواست و پل های فراوان ساسانی همه گواه بر پارس بودن مردم لر میباشد، پارس شاخه های فراوان دارد ، جالب اینجاست سرزمین ترکها در ایغورستان بوده و پنج هزار کیلومتر با آذربایجان فاصله دارد اما آذریها خودشون ترک میدونن، حال اینکه لرها در قلب پارس هستن ، در مورد کردها باید بگم کرد نام قوم نیست و شیوه زندگی چوپانیست، هنوزم لرها به لباس چوپانی میگن کردی

‏پیش از اسلام نام قوم �کُرد� در هیچ کتیبه یا متنی ثبت نشده. پس از ورود اسلام در نوشته های تاریخ نویسان و جغرافیا دانان ( بویژه اعراب ) به هر نوع قومیت ایرانی که کوچرو بودند �کُرد� اطلاق شده. این نام کُرد
...
[مشاهده متن کامل]
در واقع نام نژاد یا قوم خاصی نبوده، یعنی بار قومیتی خاصیتی نداشته بلکه گویای �سبک زندگی و معیشت� بوده است. تازیان جاهل و بی سواد وقتی به ایران آمدند شناختی از هویت و پیشینه ی اقوام کوهستان نشین و کوچروی ایرانی نداشتند چون شترهایشان قادر به عبور از کوهستان های زاگرس یا البرز نبودند، بنابراین همه ی اقوام کوچروی ایرانی را �کُرد� نامیدند. و مرحوم دهخدا هم احتمالا بیشتر از منابع عربی استفاده کرده در معنی واژه ی کُرد. چون اصالت و ریشه ی کلمه ی کُرد عربیست و در زبان عربی معنی تحقیر آمیزی؛ مشابه آواره و کولی هم دارد. عربها با این نام گذاری خواستند قومیتهای کوچروی ایرانی را هم تحقیر کرده باشند. منبع ایرانی بی غرض و باسواد مبتنی بر پژوهش گسترده میدانی کمتر در دسترس بوده. اقوام لر و کُرد از ریشه با هم متفاوت و اقوام جدا گانه ای هستند. لرها از آمیزش گوسی ها ، کاسی ها ( الیمایی ها ی سازنده ی تمدن باستانی ایلام ) و لولویی ها و سپس پارسی های پیش از اسلام هستند. در کتب تاریخی یونانی ها به عنوان لولویی، اقوام جنگجو ی زاگرس نشین ازشون یاد می شه. و قومی که اکنون به نام کُرد می شناسیم هم از بازماندگان مادها هستند. نتایج آزمایشات ژنتیک ( برای نمونه مطالعه ی دانشکده توانبخشی تهران روی بیش از ۲۰۰۰ تن از ۱۱ اقوام گوناگون ایرانی ) هم نشون می ده قوم کُرد خزانه ژنی کوچکتر ی نسبت به اقوام لر در ایران دارند . گویش های لری و کًُردی دو شاخه ی مجزای گویشی از پارسی کهن هستند به اعتقاد زبانشناسان این جدایی گویش، هم جدایی نسبی سرزمینی و همزیستی این دو قوم را از هزاران سالیان پیش نشان می دهد. منتهی در قوم لر بویژه بختیاری بدلیل قدرت و امنیت و ثروتی که داشته همیشه مهاجرت از طوایف کُرد که مورد هجوم همسایگانش بودند به سوی مناطق امن بختیاری و پیوستن به قوم بختیاری بوده. که همگی این مهاجرتها با ذکر تعداد خانوار و تاریخ مهاجرت و طایفه و نام خانواده به طور مستند در کتب و شجره نامه های ایل بختیاری ثبت هستند. برای نمونه پیوستن خانوارهایی از ایل کلهر ( ساکن در باغملک و قلعه سرد و قلعه تل در ایذه ) و یا از حلب شام ( طوایف چهار لنگ بنام های بهاالدین، سراج الدین، ذلقی، آسترکی، علا الدین وند، سراج وند و برخی طوایف دیگر ) ثبت شده که گفته می شه همین طوایف هم اصالتا لر بوده و برای شرکت در جنگ ها به سوریه که مرز ایران و روم بوده، رفته و سپس به سرزمین اصلی شان بازگشتند. از لحاظ تعداد، این مهاجرین حد اکثر چند صد خانوار و بسیار کمتر از افراد بومی بختیاری بودند . برخی افراد کم سواد و نادان و یا مغرض از همین مهاجرتها که شنیدند و خواندند بدون آگاهی و مطالعه ی کافی، سو استفاده می کنند و اصالت قوم لر بختیاری را کـُردجا می زنند که نادانی خودشان را ( با وجود تمامی شواهد جدا بودن این دو قوم ایرانی ) اثبات می کنند. با این حال دو قوم کُرد و لر همواره در طول تاریخ ایران با هم متحد بودند و در کنار اتحاد سه گانه با پارسها قدیمی ترین اتحاد قومیتی را بین ۲۳ قومی که کوروش شاه شاهان تحت امپراتوری ایران متحد نمود را داشته اند. برای همین اختلاط و مهاجرت بینشان بوده. ولی ریشه ی قوم لر با خزانه ی ژنی بزرگ تر و پیشینه ی ایلخانی نیمی از خاک ایران را به قوم کُرد نسبت دادن نشانه کم سوادی و برداشت اشتباه از متون قدیمی، یا توهم و جعل شیطنت آمیز است.

توجه کنند افراد کم اطلاع هر نام کُرد در متون قدیمی به مفهوم قوم کُرد امروزین در غرب ایران نیست. تازیان به هر قوم دامپرور با سبک زندگی کوچروی کُرد می گفتند. حتی قوم لر هم برخی نویسندگان تازی �کُرد� به معنای
...
[مشاهده متن کامل]
عامِ �دامپرور و کوچرو� نوشتند. کرد بار قومی نداشته در متون قدیمی. دیترامان آلمانی هم در کتابش به نام بختیاری ها به این واقعیت اشتباه نویسندگان عرب در اطلاق کلی کُرد به همه اقوام کوچروی ایرانی اشاره کرده.

کلمه ( ( لُر ) ) از حرف ل به معنی ( ( لَب ) ) و حرف ر به معنی راست تشکیل یافته و لُر یعنی انسانی که سخنی که از لبهای او شنیده می شود درآن راستگویی بیشتراست بنابراین لُر یعنی انسان صمیمی صادق وراستگو اما
...
[مشاهده متن کامل]
از نظر انگلیسی ها که کاشف نفت خوزستان بودند ( ( لُر ) ) یعنی انسان غمگین ودرخود فرورفته که غم او ازعبوسی چهره سبز او نمایان است. لذا غم غمدیده را غم چشیده داند برای همین لُرها در مهربانی بی نظیرند

علی صارمیان: شاید اگر روزی که چند پرفسور انسان شناس ازجمله فرانک هول آمریکایی و مارسل اوت بلژیکی در غارهای لرستان، از بقایای اجساد باقی مانده به شگفتی آمدند و در ژورنال هایشان لرها را اجداد انسان هوشمند در آسیا و اروپا نامیدند، خانم بهاره رهنما اگر حاضر بود، فوراً اینستاگرامش را پر می کرد از این خبر که ما ایرانیان اجداد اروپایی ها هستیم. منظورش از اجداد، کسانی بودند که در غار کلدر خرم آباد زندگی می کردند. شاید اگر می شنید که لرها نخستین کسانی بودند که اسب ها را اهلی کردند، یا می خواند که تجارت بین النهرین و از هند تا مصر، صنایع و ظروف لرها بوده است، انگشت شگفتی می گزید. شاید اگر آثار هنری پنج هزار سال پیش در موزه لور فرانسه را می دید، تاریخ ایران را از چشم هنر لرها می دید. اصلاً شاید اگر می دانست که به برخی روایات، کوروش در یک شهر کوچک به نام اندیکا که لری صحبت می کنند، به دنیا آمده، تاریخ را یک بار می خواند. لرها وفادارترین به پندار نیک و کردار نیک بودند. آیا در آزمون های تاریخی، تاکنون آزار یا خیانت این قوم ده پانزده میلیونی ایرانی به بخشی از ایران را در تاریخ پر فراز و نشیب ایران دیده اید؟
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از کوروش، شاه دیگر ایرانی که نژاد از لر داشت، کریم خان زند بود که منتسب است امیرکبیر درباره او گفت: کاش مادر ایران یک بار دیگر یک شیربچه لر چون او بزاید تا ایران طعم عدالت بچشد.
خانم رهنما که علاقه به فمنیسم دارد، بی بی مریم بختیاری از لرهای مشروطه خواه را می شناسد؟ کسی که سقوط استبداد محمدعلی شاه و پیروزی مشروطه خواهان به دست او و یارانش بود.
آیا می داند که این لرها بودند که مرزهای ایران را در ولایات خویش نگه داشتند و اجازه کوچک شدن ایران را ندادند؟
چند نفر چون بهرام بیضایی آداب ایرانیان را در مناسک لرها جستجو کرده است؟ آیا حق نیست که بازیگران به تاُسی از بیضایی و سایر مؤلفین فکور به تاریخ ایران بنگرند؟
می بینید. کوته فکری و تاریخ نخوانی و محدودیت فکر چه اشتباهاتی ایجاد می کند. کسی به مادر تاریخ خود برای جلب نظر توهین می کند و نمی داند چه گفته است و چرا اسباب خنده جوانان این نژاد قدیمی که بی اغراق ایرانی ترین خوی و دست نخورده ترین مردمان را داراست به سبب توهینش اسباب ساخته است.
ما این خنده ها و نیش ها را به سبب بی اطلاعی خانم رهنما و کسانی چون او تائید نمی کنیم. ولی چه اشکال دارد که کسی تاریخ ایران را تورق کند. بداند که طعنه به کسانی که برای ایران مادری کردند و ایران را از گزند اقوام مهاجر و سیل بنیان کن اسکندر و مغول و تازیان و عثمانی نجات داد، پناهندگی مادرانه این قوم بود که آثار هنرشان از زیگورات های خوزستان و شوش تا پل های اصفهان و بیشتر در گمنامی پراکنده است. سرآمدمان علم و فرهنگ آن دیار آزرده از این جهالت به تاریخ اند ولی آیا هیچ مهمان و پناهنده ای در درنگی کوچک در لرستان، جز مهر و اشتیاق این مردمان پاک در استان های مختلف ایران دیده اند ؟
کاش نادان نباشیم و به مادری این قوم بخشنده، دهان به جفا باز نکنیم چون تاریخ ایران بر ما نمی بخشد.

قوم لر دارای سه شاخه اصلی می باشد: الف ) لرهای لرستان شمالی که اکثریت به زبان لکی تکلم می کنند و عمدتاً در استانهای لرستان، ایلام، کرمانشاه، همدان، قزوین و مناطقی از کشور عراق ( عمدتاً در بدره، مندلی و
...
[مشاهده متن کامل]
خانقین ) ساکن هستند. ب ) لرهای لرستان مرکزی ( مینجایی ) که به زبان لری فیلی ( پهلوی ) تکلم می کنند و عمدتاً در استانهای لرستان، ایلام، همدان، مرکزی، و بخشی از خوزستان ساکن هستند. ج ) لرهای لرستان جنوبی که به لری جنوبی ( لری بختیاری ) صحبت کرده و عمدتاً در استانهای کهکیلویه و بویراحمد، چهارمحال بختیاری، خوزستان، بوشهر، فارس و اصفهان ساکن هستند.

قوم لک یکی از سه شاخه ی اصلی ومستقل اقوام آریایی به نام مادها هستند که نخستین حکومت و تمدن مدرن را در غرب ایران زمین بنیان نهادند. زبان آنها یعنی زبان لکی با دستور زبان و ادبیاتی قوی که دارای حدود سی هزار لغت است ، بازمانده زبان های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

سکونتگاه اصلی مردم لک زبان در مرز مشترک بین چهار استان در جنوب استان کرمانشاه ، شرق استان ایلام و جنوب غرب استان همدان و شمال غربی و غرب لرستان است. لک ها بیشتردر شهرهای دلفان ، کوهدشت ، سلسله ، هرسین ، صحنه ، کنگاور، سنقرودینور، شیروان، چرداول ، دره شهر، آبدانان، تویسرکان، نهاوند، کرمانشاه و خرم آباد ساکنند.
مردم لک در پی مهاجرت ها در بیرون از منطقه لک نشین زاگرس نیز زندگی می کنند. برای نمونه روستای لکستان در آذربایجان شرقی و عده ای از ساکنان میانکاله و روستای زاغ مرز توابع بهشهر، روستای کجور، کلاردشت، تیت دره، مکارود در شمال و گروهایی نیز به استان های فارس، قزوین، شمال خراسان و ورامین در استان تهران تبعید شده اند.
به دلیل نزدیکی زبانی و فرهنگی، لک ها عموما شاخه ای از کردها یا لرها در نظر گرفته می شوند. برخی معتقدند واژه لک از ترکیب دو واژه لر و کرد تشکیل شده است . و لکهای باستانی ایرانی را هر کدام به خودشان منتسب می کنند . درحالیکه لکها از لحاظ فرهنگی، احساسی و مذهبی و بسیاری از مولفه های قومی خصوصا پوشش خود را مستقل از قوم کرد و لر می دانند. و قویترین نظریه که بیشتر باستان شناسان و زبانشناسان بدان معتقدند این است که زبان لکی بازماندهٔ فارسی باستان و پهلوی است . ( پارسی باستان زبانی است که در زمان هخامنشیان مستعمل بوده و ریشه ی زبان فارسی امروزی است ) .
مهمترین عامل افتراق واستقلال این قوم مولفه زبانی است. تحقیقات زیادی در مورد ریشه زبان لکی صورت نگرفته است اما می توان گفت زبان لکی یک زبان زیبا و آهنگین است که واژه های باستانی و کهن فارسی به قدر زیادی درآن وجود دارد. و شکل قدیمی و اصیل برخی واژه ها و شیوه ی جمله بندی اصیل در این زبان باعث می شود که ابراز نمود زبان لکی به جا مانده ی زبان های پارسی باستان و پهلوی است. ودراین زبان واژه هایی می توان پیدا کرد که با زبان های پهلوی اشکانی و پارسی میانه مشترک هستند. ازاینرو می توان گفت که مهم ترین مآخذ لکی زبان پارسی باستان است همچنین زبان لکی باقی مانده زبان اوستایی است و شباهت بسیار زیادی در مورد ریشه های زبان لکی و اوستا دیده شده است.

من اینجا ریشه در خاکم ♡ من خود را به بلوط پیر اصالت گره زده ام
من تاریخ را با همه گویش هایش خواندم اما تاریخ قومم را از یاد نبردم زیرا دررخت بی ریشه هیمه ای بیش نیست
زنده باد اتحاد ایلات لر
لَر به معنی لاغر است .
سرم نچمان عه ور ظلم و جور
لکم تا ابد لورم لوره لور
ایلام جزو منطقه ای باستانی قلمداد می گردد که پیشینه آن به تاریخ اکاد، سومر، بابل و آشور پیوند خورده است بابلیها قسمت مرتفع سرزمینی را که در شرق بابل قرار داشت. آلاستو یا آلام به معنی کوهستان می نامیده اند که سالیان متمادی دارای حکومت مقتدری بوده است این منطقه شامل خوزستان ، لرستان ، پشتکوه ( ایلام فعلی ) و کوههای بختیاری کنونی بوده است. کشور ایلام در سالهای اوج اقتدار خود از سمت مغرب به بابل و از سمت مشرق به اصفهان می رسیده است. این نقطه از دو قسمت دشت و کوهستانی تشکیل یافته که شهر شوش در منطقه دشت واقع گردیده بود.
...
[مشاهده متن کامل]

ا ز نظر ارتباط با ملل متمدن زمان و وضعیت اقلیمی در وضعیت مناسبتری قرار داشته، پایتخت این کشور بوده است. اولین نشانه های شهر نشینی در این منطقه از هزاره سوم قبل از میلاد پایدار گشته است، این منطقه از دیرباز سرزمینی آباد و یکی از مراکز مهم امپراطوری مقتدر ایلام بوده است از هزاره پنجم قبل از میلاد ، مهمترین خط ارتباطی جنوب غرب ایران از این سرزمین می گذشته است. به دلیل اهمیت ایلام در دوره های مختلف تاریخی، نبردهای مهمی در محدوده این سرزمین به وقوع پیوسته است. ایلام از هزاره های قبل از میلاد همواره آوردگاه اقوام و تقابل حکومت های مختلف ماد، آشور، پارس، هخامنشیان و سلوکیان با دشمنان بوده است. بعد از میلاد مسیح نیز این وضع در دوره اشکانیان و ساسانیان تا هنگام حاکمیت اسلام ادامه داشته است. به هر حال این کشور در سال 640 ق. م ، بوسیله هخامنشیان به سرزمین ایران ملحق می گردد و شوش بعنوان پایتخت زمستانی پادشاهان هخامنشی انتخاب می شود. از این تاریخ تا حمله اعراب این سرزمین همیشه جزو قلمرو ایران محسوب گردیده است. خط و نویسندگی در پنج هزار سال پیش در ایلام به کار برده شده است. خط مردم این سرزمین در دوره عیلامی خط میخی بوده است که در بخش بزرگی از سرزمین ایلام رواج داشته است. در حدود قرنهای آخر هزارة سوم قبل از میلاد، تمدنی در شوش تحت نفوذ اقدام بین النهرین پدید آمد که دارای خط مخصوص به خود به نام ایلامی مقدم بوده است. این خط در مناطق تحت نفوذ تمدن شوش در ایران نیز رواج پیدا نمود.
بعد از اسلام نیز، با پذیرش اسلام توسط مردم ایلام و ضمیمه شدن این بخش به ممالک اسلامی، این سرزمین مدتها در آرامش نسبی بسر برده است، اما از هنگامی که سلسله صفویه در ایران روی کار آمد و امپراطوری عثمانی با آنها وارد کارزار شد تا هنگام انقراض دوره حاکمیت قاجاریه، نبردهایی خونین بین دو طرف ( ایران و عثمانی ) ادامه داشت چندان که در چهار قرن، نبردهای متعددی در محدوده این سرزمین به وقوع پیوست تا اینکه با فروپاشی دولت عثمانی در ماه مارس 1917 میلادی، این دوره به پایان رسید. این منطقه قبل از ورودآریائیان محل زندگی اقوام دیگری بوده است که از جمله می توان از ایلامیان ( در جنوب غربی ایران ) کاسیان ( زاگرس و لرستان ) لولویی ( زاگرس و کرمانشاه ) نام برد.

سرزمین وسط خورشید ، در کلمه لر حرف لام کوتاه شده لا و کل هست که لا و کل هر دو به معنی وسط ، میان ، نصف است و حرف ر کوتاه شده کلمه هور و خور به معنی خورشید است پس لر همان لاهور و کلهور است و این بدلیل حرکت
...
[مشاهده متن کامل]
ظاهری خورشید است که ابتدا در سرزمین خور راستان ( خراسان ) طلوع می کند و میانه حرکت آن در لاهورراستان ( لرستان ) است و غروب خورشید در سرزمین اهورامانات است

لر، صحیح آن لور است. ولورستون کلمه صحیح است. لور ستون از کلمه های، لور، لیر، للم، لیلم، گرفته شده. خواستگاه لورهااز منطقه دیلمان گیلان است. وخواسته لک ها از منطقه تالش گیلان است. لور به خاطر وسعت وجمعی قابل ملاحظه اش آز 4500 سال پیش یک قوم مستقل شد. وقدمت لرستان حدودا 40 هزارساله است که از خانواده کاسی ها می باشند. و کاسی نژاد ند. بطوری که 92 درصد لغات و36 درصد جملات لری وگیلکی، گالشی مانند هم است. گیلان را کاسیان بی ( کاسی های ساحل نشین ) ولورستون را کاسیان سی ( کاسی های کوهنشین ) می گویند. همچنین آثار مکشوفه از غار کلماکره و سایر آثار کشف شده از لرستان، وموزه فلک الافلاک نشان می دهد. همه مربوط قبل از ورود آریایی ها به ایران است. واز آثار کاسی ها است. بیس، زاما، دونی، گوم، مردزما، برار، گت، کرک، کل، ورزا، او، دال، دار، چو و. . . . کلمات مشتر ک لوری وگیلکی. که وجود زبان خیلی نزدیک به هم یکی دیگر از دلایل اثبات کاسی بودن لر ها است
...
[مشاهده متن کامل]


لر یعنی بازمانده پارس عیلام و ماد محکمترین سند تاریخی زبان است و نزدیکترین زبان به اوستایی و پهلوی لری هست کلماتی که تا به امروز از نظر ما لری اصیل هستن همه ریشه دارن و این یکی از هزاران دلیل اصیل بودن
...
[مشاهده متن کامل]
قوم لر است قوم لر از دو گروه شهرنشین و یکجا نشین تشکیل میشد که بخاطر دشمنی شدید حکومتها بعد اسلام خصوصا قاجاریه به زاگرس پناه برده و شهرنشینی خود را از دست میدهد

من اهل شورابم پانکُرد عراق تو خرم آباد چکار میکنه
پانکُرد عراق سگ کی باشه که جراعت بکنه بیاد لرستان
در پایان اگر با برادر بیرانوندم با ادبیات بدی برخورد کردم عذرخواهی میکنم
جنگ با تیمور و شکست مُغل ها را در اصل چگنی ها و میرها و در کل ایل سرافراز بالاگریوه به پیروزی رساند؟ بیرانوندها در اواسط حکوت قاجار از مناطق عربستان و شیراز و ممسنی به سرزمین لرستان مهاجرت کرده اند . با احترام به همه برادران بیرانوند . بیرانوندها در اصل مهاجر هستند .
داش علی اصلا درست نیست حرف شما و در مورد چیزی که اطلاع نداری و علم به اون نداری لطفا صحبت نکن و کوچ ارامنه به این منطقه مال اون تاریخی که شما میگی نیست بلکه مال دویست سال سیصد سال پیشه هم زمان با اونها
...
[مشاهده متن کامل]
گرجهارو هم از گرجستان به ایران اوردن چون شورش میکردن و میخاستن از ایران جدا بشن . . . برخی از ارمنی ها کوچانده به اصفهان رفتن و معبدشون هنوز در مرداویج اصفهان هستش و در منطقه ای در چهار محال که گهرو نام داره رفتن و در اونجا ساکن شدن و حدود صد سال پیش از این منطقه رفتن الان قبرستان ارامنه دراونجا هست ولی هیچ لری نه به اونها زن داده و نه زن از اونها گرفته و الان هم اونها سالهاست که رفتن از این منطقه . . .

در جواب کردها باید بگم اون موقعی که همسایه ها یا مغول به ایران حمله میکردند ما لرها بودیم که نمیگزاشتیم وارد وطن ما بشن
سلام حضرات پان. . . خجالت بکشین . . امیر خوب لر و کرد رو بجون هم انداختی ولی من لر میدونم تهش جی می خوای بگی . . اولا واژ کرد به معنی چادر نشینه و قبل از اینکه زبونمون عربی بشه به همه چادر نشینان کرد میگفت
...
[مشاهده متن کامل]
بله ما لرها هم کرد هستیم اما نه از شما بلکه چادر نشین ( عشایر ) و لر به معنی کوه وتپه بلند هست و ما بختیاری ها به جای بلند میگیم . . . لر یه کسره که زیر ل قرار میدیم. . کردها از نژاد مادها و لرها از نژاد پارسه هستن و اینکه کرد ها لر ها رو کرد میدونن اشتباه و اونهایی که اتیش بیا معرکن هم نه کردن نه لر ما لرها وطن پرست تر از این حرف هاییم و کرد ها هم وطن پرستن اینها هم که این حرف ها رو میزنن میخان بین مارو خراب کنن ولی من صد تا رفیق کرد دارم که بهتر از برارن برای من. . . ولی به این سابلاغ هم بگم ما لرها راه و رسم و زبان ولباس خودمون را داریم و کردها راه و رسم و زبون خودشون رو دارن لطفا لرهارو در کتاب های گریشمن و محققان اروپایی مطالعه کن تا ببینی اونها چی میگن و نه کردها لرن ونه لرها کرد وما لرها و کردها در طول تاریخ هم مشکلی نداشتیم باز هم نداریم خجالت بکشین

با سلام
دوستان تاریخ یعنی سند و مدرک وگرنه که هرکسی به علت دشمنی و کینه حرفهای نامستند بزند که قبول نیست متاسفانه برخی مطالعه ندارند و فقط میخواهند که حرفی زده باشند نام لُر و بلاد لُر و لُرستان در قرن دوم هجری در کتاب التنبیه والاشراف مسعودی صفحه 94 آمده و گفته قوم لُر بین اصفهان تا اهواز گستردگی دارند در کتاب مسالک و ممالک اصطخری قرن سوم صفحه 85 باز نام قوم لر آمده است و در کتاب معجم البلدان نام قوم لُر و بلاد لُر یعنی سرزمین لُر آمده است در کتاب تاریخ گزیده حمدالله مستوفی در مورد گستردگی سرزمینی لُرها و زبان لری و طوایف لُر صحبت شده است. واژه های اوستایی و پهلوی زیادی در زبان لری است و هنری راولینسون و بارون دوبد میگن لُری با زبان پهلوی پیوستگی دارد
...
[مشاهده متن کامل]

لر ها برادر کردها و برادر فارس ها هستند من کرد هستم و کورد ها زبان بقیه اقوام ایرانی رو متوجه میشن همون طور که زبان ایسلندی غلیظ ترین زبان ژرمنی کردی هم غلیظ ترین زبان بین زبان های ایرانی هست و بقیه زبان
...
[مشاهده متن کامل]
ها رو متوجه میشن بنا براین من به خوبی درک میکنم که لری خودش یک زبان هستش و لحجه نیست تعریف زبان چیه ؟گونه ای صحبت کردن که دیگران در نمی یابند و چون اگر یک لر لری صحبت کنند دیگران در نمی یابند بنابر این لری زبان است و لهجه نیست لر ها یکی از اقوام ایرانی اند و هندی نیستند اگر هندی بودند زبان آنها نیز متفاوت می بود. برای به زبان شمرده شدن که نباید حتما ژاپنی صحبت کرد. ما چون از یک خانواده زبانی هستیم شباهت هایی در بین ما وجود داره مثل یک خانواده که اعضای آن چهره های مشابهی دارند.

در جواب آقا امیر که میگه لر ها از سوریه یا از هند هستند باید گفت که لر ها متعلق به جایی نبوده ن که از جایی بیان خواهشا با اطلاع از تاریخ لر صحبت کن فرهنگ و پیشینه ی لر آن رو موزه ها به تصویر می کشن لر یعنی اریو برزن زرده کریم خان . . . .

طایفه سلیمانی کرمان از لرهای استان کرمان هستند.
بنا به نقل راویان، سلیمانی ها در زمان قدرت بختیاری ها حاکم کرمان بودند که پیشتر نیز در منطقه چهارمحال و بختیاری سکونت می داشته اند. اجداد سلیمانی ها از منطقه چهارمحال بختیاری و روستای قلعه تک در قدیم الایام به کرمان مهاجرت کردند. آنها از لرهای بختیاری بوده اند که از سرزمینهای بختیاری ابتدا به فارس و سپس به کرمان مهاجرت کردند. ایل سلیمانی همان طوایف لر هستند که حدود سال ۱۷۵۰ میلادی از فارس به کرمان آمده و در کوه پایه های کوه شاه ساکن شدند
...
[مشاهده متن کامل]

گروهی از لرها در اواخر صفویه و نیز در زمان قاجار از نواحی لرستان، بختیاری و فارس به کرمان کوچ کردند. لرهای استان کرمان عمدتاً در شهرستان های سیرجان، بافت و جیرفت به سر می برند. ایل سلیمانی به طور ویژه در حدود سال ۱۷۵۰ میلادی از فارس به کرمان آمدند.

بیخیال استادهای تاریخ گذاشتنتون سر کار بدبختها ماه همه ایرانی هستیم و به ایران افتخار میکنیم فقط ایران عزیز و همه مردمانش عشق است موفق باشین
باسلام بی معنی ترین سخنی که خواندم حرف آن بزرگواری بودکه لرها ازهندوستان آمده اند بدون سند حرف زدن یعنی ازروی بادهوا سخن گفتن دریک نگاه اقوام آریایی همه ازیک جا کوچ کرده اند وآنهم حدود دوازده هزارسال پیش ازبالای دریاچه اورال درجایی به نام ایرانویج یا ائیریه وئیجه سه شاخه تقسیم شدند گروهی به هند رفتند گروهی ازشمال شرق یاغرب دریای خزر وارد سرزمین ایران شدند وگروه دیگر ازراه شرق دریای سیاه وارد اروپای امروزی شدند واقوام هندو ایرانی وهند واروپایی را تشکیل داده اند
...
[مشاهده متن کامل]

ازنگاه دیگر بنابه تحقیقات اخیردانشمندان دیرینه شناس ومردم شناس لرستان مهد آغازین تمدن بشر بوده از حدود ۶۵ هزارسال پیش که کوچ آغازین بشراز آفریقا صورت گرفته درغارهای زاگرس ساکن شدند خوب حالا برادر عزیز این چه حرف بی سندی است که شماعنوان کرده اید که لرها ازهند آمده اند احتمالا شما نظرتان عده ای بوده که بهرام گور برای نوازندگی وشادنمودن مردم ایران به این سرزمین فرا خوانده که تعدادشان حدود۳۰۰۰ نفربوده حالا شاید شما نظرتان آنهاباشد که این گروه درسراسر دنیاهنوزهم یکجا ساکن نیستند وبه عنوان های مختلف دردنیا زندگی میکنند آنگاه مگر هند بهتر از آفریقا نیست که میگویند همه نژاد بشر اصالتا از آفریقا به جاهای دیگر کوچ کرده اند
سخن چونکه گفتی دلیلش بیار

لُرستان Lorestan در واژه نامه پازند موبد شهرزادی صفحه ۲۹۳ بعنوان جایگاه تمدن عیلام کهن با حاکم نشین خرم آباد معرفی شده است.
واژه لرستانات در زبده التواریخ
: واژه لرستانات در منابع مختلف معادل بلاد لرنشین یا لرستان بزرگ ( فیلی ، بختیاری و جنوبی ) آمده است مثلأ در کتاب زبده التواریخ ، جلد ۲ ، صفحه ۶۲۱ ، واژه لرستانات آمده است. کتاب زبده التواریخ از مهمترین وقایع نگاری نیمه نخست سده هشتم هجری ، شامل ؛ رویدادهای پس از مرگ تیمور گورکانی تا نیمه فرمانروایی شاهرخ تیموری، تألیف ؛ شهاب الدین عبدالله بن لطف الله خوافی یا بهدادینی ، مشهور به حافظ ابرو است که به سال ۸۳۳ متوفی شده است. همچنین شیخ بهایی در دیوانش یک شعری دارد با این عنوان:از لرستان یک لری زفت و کلان _ نوبتی آمد به شهر اصفهان.
...
[مشاهده متن کامل]

ایکاش بجای حرفهای نامستند و آغشته به کینه ، از روی منابع تاریخی نظر بگذارید تا شاید حرفتان مقبول افتد وگرنه داستان سُرایی که کنتور ندارد.
زبان باستانی لری و تمامی گویشها و لهجه های زیرمجموعه آن از نسل زبان پهلوی هستند که براساس مستندات تاریخی تا حدود قرن پنج و ششم هجری در مناطق غربی ایران رواج داشته و به دلیل اینکه با حمله اعراب از کارکرد
...
[مشاهده متن کامل]
اداری_آموزشی می افتد کم کم هویت اصلی خود را از دست میدهد و محدود به مناطق کوهستانی میشود. زبان لری در حقیقت نوع تحلیل رفته و رقیق شده ای از همین زبان باستانی است. واژه های پهلوی موجود در زبان لری در بسیاری از زبانها و گویشهای ایرانی اصلأ وجود ندارند. هم اکنون ساکنان باستانی ترین شهر ایران و جهان یعنی شهر شوش به زبان لری تکلم میکنند. زبان لری دارای دستور زبان و قواعد واجی خاص خودش است. زبان لری سرشار از واژگان و اصطلاحات اوستایی و پهلوی است که خود میتواند معیاری باشد برای تشخیص تبار و سنجیدن اصالت مردمان متمدن لر. وجود لغات و اصطلاحات بیشمار اوستایی و پهلوی در زبان لری به خوبی حکایت از ریشه دار بودن مردم لر است. هدایت اله رشیدیان درکتاب ( خرم آباد درگذر جغرافیای انسانی ) صفحه ۱۰۵ آورده که زبان لری همان زبان پهلوی دوره ساسانی است. خاصیت عمده زبان لری استقامت در برابر واژه های بیگانه است مثلأ در زبان فارسی کلمات فرانسوی یا انگلیسی یا عربی را بدون تغییر شکل گرفته و تلفظ میکنند در صورتیکه لرها اگر حتی واژه ای علمی را بپذیرند مانند عربها یا هم سنگ آن را جایگزین کرده آن را از بین برده و صورتی جدید از آن ایجاد می کنند. لرستان جزو ایالت پهلوی_پهله بوده و به همین خاطر به فهلوی_فیلی یا لر فیلی معروف است و زبان لری هم بازمانده زبان پهلوی ساسانی است. وجود لغات مشابه لری در زبان پهلوی مؤید این مدعاست.

با توجه به بررسی و تحلیل پیشینه تاریخی پیدایش قوم لر و اطلاق واژه لر به آنان میتوان وجه تسمیه مطروحه در منابع و مآخذ تاریخ را این چنین دسته بندی کرد:الف ) واژه لُر از واژگان اصیل ایرانی مانند لُهراسب مشتق شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

ب ) لُر نام شخصی بوده است که لُرها از نسل او هستند.
ج ) بر اساس روایت دسته سوم لُر نام مکانی بوده است که لُرها در آنجا سکونت داشته اند که آن هم به نوبه ی خود چند وجه است:
۱ ) محلی بوده در ولایت مانرود یا مایرود ( مادیان رود ) که جایگاه اولیه لُرها بوده است.
۲ ) واژه ی لُر مخفف ( اللور ) است که آن هم نام شهری در شمال غربی دزفول یعنی در حوالی اندیمشک بوده است .
۳ ) برخی نیز کلمه ی لُر را تحریف شده واژه ی لیر یا لر ( به کسر لام ) یعنی کوههای پوشیده از جنگل دانسته اند.
اما عده ای از مؤلفان از جمله:لسترنج در تاریخ خلافت شرقی _ راولینسون در سفرنامه ی لُرستان _ امام شوشتری در تاریخ و جغرافیای خوزستان _ حسن جلالی عزیزیان نویسنده دایره المعارف اندیمشک و بسیاری از تاریخ نگاران و جغرافی نویسان واژه ی لُر را نام شخصی میدانند که لُرها از نسل اویند.

از تجزیه و تحلیل این داده های تاریخی میتوان گفت که این واژه《لُر》یک واژه باستانی بوده که در کتیبه ها و سالنامه های آشوری ( شلمنسر سوم ) و عیلامی به آن اشاره شده است و قطعأ این اصطلاح ساخته و پرداخته آشوریان
...
[مشاهده متن کامل]
و عیلامیان نیست بلکه از گذشته های دور بر این منطقه اطلاق میشده است و شاید اسم گروه نژادی مردم بومی بوده که مأمن اولیه آنها این منطقه بوده است و یا اسم رب النوع خاص مردم منطقه بوده است. بنا به گفته ی دیاکونف واژه للر یا لُر معنای سرزمین کوهستانی را می رساند. همو در جای دیگری میگوید:عنصر LAR به زبان محلی به معنای《کوه》بوده است. منظور وی از زبان محلی ، همان زبانهای ساکنان قدیم کوههای زاگرس می باشد. زیرا لولوبیان به نواحی کوهستانی LAR می گفتند. این چند پدیده به صراحت از وجوه مشترک زبانی ساکنان قدیم رشته کوههای زاگرس یعنی گوتیان ، لولوبیان ، کاسیان و عیلامیان را میرساند. از طرفی میرساند که این نامگذاری از طرف دیگر ملل و اقوام صورت گرفته نه خود ساکنان لرستان قدیم. پس مردمی که در ادوار بسیار قدیم که شاید تصور آن هم در ذهن ها نگنجد و در این نقطه تاریخی گرد هم جمع شده اند را همسایگان شان ، آنها را به نام جایگاهشان که یک منطقه کوهستانی بوده است را ( لُر ) نامیده اند.

حسن پیرنیا در کتاب《تاریخ ایران》صفحه ۳۶ مینویسد : کلمه ایلام به معنی کوهستان است و کشور ایلام باستان شامل خوزستان ، لُرستان ، بختیاری و پشتکوه ( استان ایلام ) بود. سومریها و اکدیها ، ایلام را با علامت《Nim》مینوشتند
...
[مشاهده متن کامل]
که به معنی سرزمین مرتفع است. جورج کامرون در کتاب《ایران در سپیده دم تاریخ》مینویسد : ایلامیان نخستین مردمی بودند که در ایران از تمدن و فرهنگ بهره ور بوده اند و خط نقشی و نگاری را آنها اختراع کردند. دکتر پرویز رجبی درکتاب《هزاره های گُم شده》جلد ۲ ، ص ۵۴ ، مینویسد : اگر ایلام کوههای لُرستان و بختیاری را در شمال و شرق خود نداشت هرگز به شکوفایی و غنا دست نمی یافت این قلمروی کوهستانی را ایلامیها《اَنزان یا اَنشان》مینامیدند. چون کشور ایلام برای مردم بین النهرین سرزمینی مرتفع تر از بین النهرین بود بنابراین میتوان گمان کرد که ایلام در اصل بجای جلگه های پست خوزستان ، در جایی مرتفع یعنی کوههای بلاد لُرنشین قرار داشته است. دکتر یوسف مجید زاده درکتاب《تاریخ و تمدن ایلام》صفحه ۵ مینویسد: منطقی ترین فرض آن است که ایلامیها به《پروتو لُرها》تعلق دارند. دنیل تی پاتس در کتاب《باستان شناسی ایلام》صفحه ۷۹ مینویسد: پروفسور والتر هینتس ، ایلام شناس فقید آلمانی که برای نخستین بار با تکیه بر کتیبه ها و نگاره های به دست آمده درباره ی مردمان اولیه ی ایلام اظهار نظر کرده است اعلام میدارد که: ایلامیها《لُرهای اولیه》یعنی نیاکان ساکنان لُرستان جدید در غرب ایران هستند. پروفسور ریچارد نلسون فرای درکتاب《میراث باستانی ایران》صفحه ۹۷ مینویسد: ایلامیها با مردم لولوبی ، کاسی و گوتی پیوند نژادی داشته اند و بین آنها در هزاره دوم پیش از میلاد فرهنگ استواری در میان بوده است. هرتسفلد هم فرضیه پیوند نژادی و زبانی این اقوام باستانی را مطرح کرده است. دکتر پیر آمیه در《تاریخ ایلام》صفحه ۲ مینویسد: ایلامیها از نژاد آسیانی یا زاگرو ایلامی《Zagro _ Elamite》یعنی نه هندو اروپایی و نه سامی بوده اند.

لِر : لِر در زبان لری به معنای چرخاندن و حرکت کردن وجابجایی است . لُر د راصل لِر بوده که به مرورزمان برای سهولت تلفظ تغییریافته است .
لِر : لِر به معنای کوچ وجابجایی است وبه شغل دامداری نامشان لِر بوده ولی باگذشت زمان ودرزبنهای متفاوت لُر نام گرفتند

� یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ�ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ ( اینها ملاک امتیاز نیست، ) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
...
[مشاهده متن کامل]

اگر امروز این قوم همیشه سربلند دچار محرومیت است اگر امروز نرخ رشد بیکاری در استان های لرنشین از میانگین کشوری بالاتر است اگر امروز صنایع و کارخانجات اشتغال زا در استان های کویرنشین احداث شده اند و جوانان لر می بایست برای کسب روزی حلال ترک شهر و دیار سرسبز خود کرده و راهی بادیه و کویر شوند دلیلی ندارد جز سیاست های نامتوازن توسعه ای در دهه های گذشته.

کشکان، کش ماهور، نای کش که هریک به نوبه خود نام کش کوشا Kash Kusha فرمانروای ایلامی را تداعی می کند
تعریف اصطلاحات:

لکی: برای واژه لک به ( فتح ل و سکون کاف ) در فرهنگ�ها معانی گوناگون قید گردیده از آن جمله:
– لغت فرس اسدی ، واژه �هایی نظیر لاک، لک، لکا یکی دانسته و آورده �است و همگی رنگی باشد سرخ که نقاشان به کار گیرند. ( اسدی، 2535 شاهنشاهی ، ذیل واژه لک ) و در این معنی عنصری گفته �است :
...
[مشاهده متن کامل]

همی گفت پیچیده بر خشک خاک ز خون دلش خاک هم رنگ لاک�

- ولی در صحاح الفرس به معنی مردمی رعنا و نیز به ( ضم لام ) دارویی دانسته که تیغه کارد را در دسته بدان محکم کنند. ( نخجوانی، 2535شاهنشاهی، ذیل واژه لک )

– و در فرهنگ قواسی نیز چنین آمده� است که آن را�خام درای� قید کرده� اند. ( قوّاس غزنوی، 1353، ذیل واژه لک )
- و معین� الدین نطنزی در کتاب خود تحت عنوان �منتخب التواریخ معینی� نوشته که به سال 816 قمری به نام قبیله از� لک� نام برده وحتی وی زیر عنوان شعب لر کوچک و احوال اوضاع ایشان آورده �است. �… چنانچه سابقاً ذکر رفت سبب وقوع لقب لری و کیفیت آن این قوم در آن موضع بسیار شدند و بعداً هر قبیله�ای به جهت گیاه�خواهی و علف چرانی روی به موضعی نهادند بعضی به لقب پدر وبعضی به اسم مکانی که قرار گرفتند یا قبیله بدان مشهور شدند� ( ایزد پناه ، 1367، ص14 ) و این قیاس امروز نیز در لرستان حضور فیزیکی داشته و هر کدام بنامی خوانده می�شود از قبیل: بیژنوند، سگوند و بازوندو… .
لری:[لٌ] ( ص نسبی ) منسوب به لر//زبان لران// ( دهخدا، 1377 ، ذیل لری )

واژه� ی �لر�که نام قومی ایرانی در جنوب غرب ایران می�باشد از واژه �های مجهول و ناشناخته� ای است که تا کنون معنای روشن و دقیقی – همانند بسیاری از واژه�های دیگر – از طرف محققین بر آن به دست نیامده�است و آنچه هم از کتاب�های تاریخی و جغرافیایی قدیم بر می�آید کوچکترین کمکی به حل معضل ( ترجمه این واژه ) ننموده و این گونه نظریات و اظهارات گوناگون تا کنون گشایشی برای این کار ایجاد نکرده� اند. برای فهم این واژه و واژه� هایی مشابه به نظر نگارنده، بهتر است از گویش �های محلی – لکی و لُری – و همچنین تطبیق آن�ها با مکان�های جغرافیایی که به نوعی با این واژه مشترکاتی دارند استفاده کرد، دست یابی به مفهوم واقعی واژه� ی �لُر� با کمک تعریف� های بومی حتی با تطبیق واژه �های مشابه – دست� کم تا موقعی که دلایل مقنع و کافی در دسترس نیست - مستند به نظر می�رسد.
یکی از قدیمی�ترین مآخذی که به واژه� شناسی پرداخته �حمد اله مستوفی� مؤلف �تاریخ گزیده� می�باشد که بنا به گفته ایشان : به گویش لری، کوه پردرخت را �لِر� گویند، ( به کسر ل ) به سبب ثقالت ، کسره لام را به ضمه بدل کردند و �لُر� گفتند. ( مستوفی ، 1328. ه. ق. ، ص 537 ) دقیقاً مشخص نیست که حمداله مستوفی این وجه تسمیه را از چه منبعی اخذ کرده و آیا اصولا با گویش لری آشنایی داشته و یا اینکه نوشته�ی دیگران را بدون کم و کاست رونویسی�کرده�است! بی تردید وی با گویش لری آشنا نبوده! و رنج سفر به لرستان رفتن را هم بر خود هموار نکرده�است، و بدون در نظر گرفتن صحت و سقم اظهارات جغرافیا نویسان عیناً همان معانی را ذکر کرده�است.

مطلب مهم اینجاست که واژه ی �لِر�ّ Lerr بار معنایی دیگری در گویش های لکی و لری دارد که با معنای مورد نظر مستوفی – که ( محل پر درخت ) می�رساند - انطباق پیدا نمی�کند. لِرّ در گویش های لکی و لری یعنی: �چرخش و حرکت و چرخانده و به حرکت درآوردن� شاید واژه لُر که امروز بر یکی از معروف�ترین اقوام ایرانی در سرزمین لرستان اطلاق می�گردد مأخوذ و برگرفته از واژه�ی مزبور باشد که معنای حرکت و جابه جایی و توسعاً کوچ و مهاجرت را می�رساند. گمان می�رود که چون این قوم در مناطق کوهستانی امرار معاش نموده�اند و به اقتضای شغل و حرفه خود – دامدار – از جایی به جای دیگر در حال حرکت و یا �لِرّ زدن� بوده�اند. واژه�ی لِرّ بعدها به لُر تبدیل شده�است. نکته اینجاست که همین تعبیر و شرح را هم می�توان برای واژه لک به مصداق نوع ومشی زندگی صاحبان آن زبان�ها، معقولانه بیان نمود. زیرا در موقعیت جغرافیایی مورد بحث انتخاب نام به دلیل شغل، حرفه ویا عملکرد مردم همان موقعیت مرسوم بوده برای مثال نگارنده به چند نام از قبیل:آهنگران ( روستایی از توابع ایلام ) ، گیوه دوز�ها و نمدباف�ها ، اشاره می کند که تا به حال هم این اسامی ، بر روستاها و یا قبیله �ها مانده �اند.


زبان لری
یکی از زبان های ایرانی
زبان لُری یک زبان ایرانی غربی و جنوب غربی است که توسط مردم ساکن و کوچ نشین منطقه بزرگی در غرب و جنوب ایران، استان لرستان و جنوب ایلام، و حداقل از نیمه جنوبی همدان ( تویسرکان، نهاوند و ملایر ) استان خوزستان: دزفول، اندیمشک، مسجد سلیمان، لالی، اندیکا، رامهرمز، ایذه، باغملک، شوش، شوشتر، اهواز، باوی، ماهشهر، بهبهان، امیدیه و اکثر شهرستان های این استان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، استان فارس، استان بوشهر و استان اصفهان تکلم می شود. این زبان در کنار فارسی به شاخه جنوبی زبان های ایرانی غربی تعلق دارند. زبان های لری خود به دو گروه متمایز متناظر با تمایز بین لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می شوند. زبان لری همانند زبان فارسی نواده ای از زبان پارسی میانه است و واژه های آن همانندی بسیاری با فارسی دارد. ریشه زبان های ایرانی، لری - بختیاری و سایر گویش های لری مانند زبان فارسی به پارسی میانه و از طریق پارسی میانه به پارسی باستان برمی گردد؛این در حالی است که گویش های لکی و کلهری تحت تأثیر زبان کردی قرار گرفته اند. زبان شناسانی دیگر لری را یک پیوستار زبانی از گویش های ایرانی جنوب غربی بین گونه های فارسی و کردی دانسته اندکه میان مردم لُر در غرب و جنوب غرب ایران رایج است و خود از گویش های مختلف تشکیل شده است. به عبارت دقیق تر این خانواده یک گروه جدا اما مرتبط از چند زیرگروه پیوسته از ایل ها و طایفه هاست که شناخته شده ترین این گروه ها عبارتند از: بالاگریوه یا پهلی یا فیلی، ممسنی، مینجایی، بختیاری، بویراحمد، کهگیلویه و ممسنی، ثلاثی، کومزاری، اچمی، سلیورزی، هورموزی یا خورموجی .
...
[مشاهده متن کامل]

فیلسوف آلمانی فردریک هگل می گوید :"اساس توسعه جوامع انسانی با تاریخ ایران آغاز می شود
دکتر حشمت اله طبیبی در مقدمه کتاب تحفه ناصری از قول ژاک دمورگان زبان کردی را از شعبه هندوایرانی میداند. تاریخ نگاران غربی زبان کردی را به سانسکریت نزدیک میدانند و کرد را نه با فارس بلکه با هندی ها از یک
...
[مشاهده متن کامل]
نژاد میدانند. در کتاب شرفنامه بدلیسی منشا کردها را شرق ایران ذکر کرده است. دیاکونوف زبان کردی را تلفیقی از ایرانی ، افغانی و بلوچی میداند که پیوند صریحی با سانسکریت دارد. یحیی مدرسی در کتاب《درآمدی بر جامعه شناسی زبان》نظرات دیاکونوف و مینورسکی را تایید میکند و میگوید کردی ، بلوچی و افغانی از زبان سانسکریت منشعب شدند.

کسانیکه به دنبال اطلاعات تاریخی درباره مردمان قوم لُر میگردند به سایت《نگین زاگرس》مراجعه کنند که با ذکر تاریخ و کتاب و صفحه خیلی قشنگ و منظم توضیح داده است. اینجا هرکسی برحسب حُب و بُغض و صرفاً از دیدگاهی قومیت زده نظر میدهد.
لُر قومی ایرانی است که در غرب و جنوب باختری ایران زندگی می کنند. [۴] زبان لری خویشاوند نزدیک زبان فارسی و به همراه فارسی از دسته باختری زبان های ایرانی است. ویژگی های زبان لری نشان می دهد که چیرگی زبان
...
[مشاهده متن کامل]
های ایرانی در منطقه کنونی لرستان در دیرینه شناسی باستان بیشتر از سوی ناحیه پارس صورت گرفته نه از سوی ناحیه ماد. [۵] گویش های زبان لری نزدیک ترین گویش های ایرانی به زبان فارسی هستند. [۶] زبان لری همانند زبان فارسی نواده ای از زبان پارسی میانه است و واژه های آن همانندی بسیاری با فارسی دارد. [۷] ریشه زبان های ایرانی لری ( بختیاری، خرم آبادی ) مانند زبان فارسی به پارسی میانه ( زبان ساسانیان ) و از طریق پارسی میانه به پارسی باستان ( زبان هخامنشیان ) برمی گردد. [۸] برخی اقوام لر کوچک در قرن دوازدهم هجری شمسی از نواحی کردنشین عراق کوچ کرده و در لرستان ساکن شدند. [۹] برخی گویش های زبان لری مانند لری خرم آبادی نیز تحت تأثیر زبان کردی قرار گرفته اند. [۱۰][۱۱] اما لرها مردمانی هستند که از نظر قومی جزئی از مردم کرد به شمار نمی آیند[۱۲] و خویشاوندی لرها با مردمان کردتبار تنها در ایرانی بودنشان است

روستای لر از توابع اسلام آباد غرب . روستایی در سه کیلومتری از مرکزشهراسلام آبادغرب درحومه جنوبی میباشد. شغل اکثراهالی کارمنددولت وفرهنگی میباشد. درجنگ تحمیلی ۱۳شهید تقدیم اسلام کرد که از آنجمله شهید دکتر
...
[مشاهده متن کامل]
محمدرضافتاحی میباشد. روستای فوق دارای بیش از ۲۷پزشک عمومی ومتخصص وفوق تخصص میباشدکه از آنجمله دکتر اردشیرمحمدی متخصص قلب. دکتر علی علیزاده متخصص کودکان ـدکتر مسدوره حسینی متخصص اطفال. دکتر سحررشیدی فوق تخصص زنان وزایمان. دکترمحمدرشیدی متخصص جراحی عمومی. دکترکیوان حسینی متخصص جراحی عمومی. . . میتوان نام برد ودارای اساتید برجسته دانشگاهی ازجمله پروفسور علی مصطفایی دکتراب ایمونولوژی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. دکترعلی محمدرشیدی معاون اداری مالی دانشگاه رازی کرمانشاه. دکترشایان مصطفایی دانشیار دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. دکترلعیامحمدی استاد دانشگاه در آمریکا. . . ودارای مدیران استانی از قبیل حاج بهمنیار شیخی معاونت پیشین استانداری کرمانشاه. حاج محسن مصطفایی مدیر کل گمرکات استان ودرسمت های نظامی ازسردارکیومرث شیخی فرمانده مرزبانی کردستان وسرهنگ حاج کیقباد مصطفایی جانشین انتظامی استان کهکیلویه وبویر احمد نام برد.

در جواب آقای لکی که لرها را هندی گفته مسعودی قبل از فردوسی از لرها نام برده و در دو کتاب مروج الذهب و حدائق آنها را از قوم کرد دانسته مسعودی قرن سوم بوده ولی فردوسی قرن چهارم
به نظر من تمام این اقوام ریشه از لرها دارند . . همانند این لولو فیروز که عمر رو به درک برد. . نهاوند لر نشین با دماوند با هم بوجود آمد. . همیشه دشمن چه اعراب چه اسکندر از سمت کوردها اومدن به ایران زمین
لر ها با ورود آریایی ها حدود ( ۴۰۰۰ ) سال پیش وارد ایران شدند. لر یعنی آریایی ، اصیل، نجیب، اشرافی و… . محل زندگی لر ها یعنی محلی پاک و آراسته و ادیان آنها یعنی بهترین دین در کّل تاریخ زمین.
ز بختیاری تا لرستو همه ز خین یکیم
چی اشترانکو چی دنا محکمیم
لر یعنی غیرت . . تاریخ ما را سنگ های تخت جمشید گواهی می دهند آریویی که راه در کهگلو بر اسکندر بست تا مردمانی که تیمور را از خاک خود دور کردند همه لر بودند .
کوروش کبیر در شهر انشان سوسنکا به دنیا
آمدند
او بعد از متحد کردن قوم پارس و ماد اسم
شهر را پارسوماش ( پارسوماد ) گذاشتند
خرابه های این شهر در محوطه معبد باستانی
معبد سلیمان ( آتشکده ) . شهر بردنشانده. قلعه بردی. هنوز هویدا است
...
[مشاهده متن کامل]

انشان::پارسوماد . مسجدسلیمان ( آتشکده )
منطقه سوسن و سرخاب مسجدسلیمان
منطقه سوسن مال در ایذه
نقوش
لباس مردان ایل لر بختیاری الهام گرفته
از کنگره های تخت جمشید است
این نقوش بر جلوی تاج پادشاهان هخامنشی و ساسانی نقش بسته
بیش از نیمی از طوایف استان فارس از
قوم بزرگ لر آریایی هستند
لر::لهراسب کیانی

لر یعنی:اصیل، نجیب، بزرگ، بافرهنگ و لری یک گویش است یعنی ما از اقوام نزدیک پارس یعنی ما ایرانی اصیل اصیل اصیل هستیم. در تخت جمشید یک پرچم که شبیه لباس بختیاری های عزیز است. لر ها کسانی بودند که دشمن شاه بودند. در ضمن امیر یکم اون کله ات رو به کار بنداز و یکم درباره ی تاریخ ایران بزرگ تحقیق کن.
من از ایل و تباری مست هستم
لرلرزاده ای یک دست هستم
درست است این لباسم نیست ستره
ولی هرچه پدررا هست هستم
من از ایل خودم با قوم. دوشین
همان یک حلقه در پیوست هستم
اتابک زاده ای بی ادعا که
...
[مشاهده متن کامل]

غلام قوم. خوددربست هستم
تعارف ادعایم نیست مردم
که من لرزاده ای یکدست هستم
لر:لهرسب
لر:ل:لیاقت ر:رشادت
لرلیاقت و رشادت است
لراختصار لیاقت رفاقت است

لرها یعنی غیرت مرام معرفت ایستادگی صبر
وبختیاریهای عزیز کلانتران وخوانیین لرزبان وبختیاری زبانها ایران زمین
سلام، کسی که فکر می کنه لرستان زبان نداره و فقط یه لحجه داره اونم لریه ، باید بگم کاملاً اشتباهه برای اینکه ما یه چیزی داریم توی لرستان که بهش میگن ( لکی ) و این نه تنها یک لحجه نیست بلکه یک زبان جدا و
...
[مشاهده متن کامل]
البته ثبت شده است ، چیز های در لکی وجود داره که در هیچ زبانی نیست. حالا شما باز بگید لرستان زبان نداره!!!!!

در جواب امیر
امیر جان اینکه کردها به لر ها نیازی ندارن اصلا مهم نیست، چون لر در طول تاریخ ثابت کرده که ایران به اون احتیاج داره و لرها اصالتشان مشخصه و نیازی ندارن خودشون رو به اقوام دیگه بچسبونند، در ضمن هندی بودن لرها شعری بیش نیست، یه کمی بیشتر تحقیق کن برادر!
در جواب ب امیر لر ها یکی از بزرگترین قوم ایران است و ما لر ها از نوادگان کورش کبیر هستیم ما یک ریشه ی قوم پارس هستیم در ضمن امیر الان همه ب غیر چند نفر مثل و امثال تو دارند ب لر ها حسودی می کنند
لر ها از نوادگان کوروش کبیر هستند در این که تردیدی وجود ندارد در ضمن آنهایی که به لر ها حسودی می کنند دیگر پیام ندهند
لرهای عزیز میراث دار و ستون اصلی این کشورند و هیچ کسی درایران به قدمت و تمدن و وطن پرسی و شجاعت لر نرسیده نمیرسد و نخواهد رسید؛؛؛؛اصالت ما با عو عو سگان زیر سوال نمیرود؛؛؛ اصالت ما را تمام موزه های جهان فریاد میزنند؛؛؛؛تا کور شوند خائنین حسود✋
مردم لور دراستانهای همدان . ایلام. لرستان خوزستان. چهارمال بختیاری. اصفهان. بویراحمد. فارس. بوشهرهستن که شباهتهای زیادی از لحاظ زبان وگویش و اداب وسنن وغیره باهم دارن وسرزمینهای پیوسته بهم هستن بیشتر بخاطر گویش زبانی لور به شمار میاند ولی خود کلمه لور به معنی کوچرو وعشایر است
لر = ل ر
ل= اسکان ساکن مکان سکونت
ر= روح روان در حرکت
منظور از لر = اسکان متحرک= کوچ نشینان
بیش از 300 میلیون انسان با این واژها آشنا هستن و باید براتون معنی شود تا مفاهیم آشکار گردد! اه ه ه

قابل توجه همه اشخاص محترمی که بدون هیچ گونه مطالعه ی تاریخ در مورد اصیل ترین قوم ایرانی یعنی قوم لر که هم از نظر ژنتیک منطقه ی جغرافیایی و زبان قوم لر را بیگانه معرفی کرده خواهشمندم که کمی به تاریخ وگذشته
...
[مشاهده متن کامل]
ی جنگ های بزرگ در ایران باستان مطالعه کرده تا متوجه شوند و به ان ها اثبات شود که تنها قومی که بعد از یورش های بزرگ به خاک ایران چه از لحاظ فرهنگ ژنتیک ودیگر موارد کم ترین تاثیرات را پذیرفته است قومی است که در مرکز فلات ایران جاودانه و با افتخار به نام لر فرمانرایی می کند و از عزیزی که زبان ولهجه ی اصیل لری رابه عربی و کردی مربوط می داند سوال می کنم که چگونه چنین چیزی ممکن است که زبانی باقدمتی دوهزارساله از زبانی که کل تاریخ مکتوب ان به کم تر از هزار سال خلاصه می شودهم ریشه باشد.

باسلام ؛کلمه لربمعنی سوارکارتیزرواست لقبی است که داریوش هخامنشی به یکی ازفرماندهایش که دریکی ازجنگهاپیروزشد دادکردهم بمعنی پهلوان است حالا چه فرقی میکند مهم این است که هردو ازقوم اصیل ایرانی هستندوباعث
...
[مشاهده متن کامل]
افتخارایران زمین لطفا تفرقه نیندازید هخامنشیان آمیخته ای ازپارسها ( لرها ) ومادها ( کردها ) بودندبه واسطه ازدواج پدرکوروش بزرگ با ماندانادخترآژدیاک آخرین پادشاه مادقابل ذکراست که هرودوت پدرعلم تاریخ خودمعترف است که پدرعلم تاریخ مانداناست چون اولین زنی بودکه آموزش وپرورش رادرایران راه اندازی کردناگفته نماندبدین سبب است که درخصوص نسبت کردبالرهمیشه رابطه دایی وخواهرزاده ( خالو وخورزا ) بین کردولرزبانزداست

فقط نکته جالب درمورد روایات وایات تورات خنده داره. . دوست عزیز درایین تورات هیچ پیامبری از نسل اشماعیل نیست و فقط به کسی مثل مسیح اخرالزمان اعتقاد دارند هرچند در اناجیل نیز نامی از احمد یا هرکس دیگه بعد
...
[مشاهده متن کامل]
عیسی نیست بعد بیاد در مورد لر تظربده. . اولین بار اسم لر درقرن چهارم وهمزمان با حاکمیت بدر پسرحسنویه کورد حاکم خرم اباد اورده شده وقبل از اون درتاریخ نام قوم لر نیست و همه رو اکراد میگفتن . . لطفا واقعی حرف بزنید نه مذهبی و روایتهایی که سروته ندارند

تمام اسناد گواه بر اصالت ایرانی و آریای قوم لر می باشد از جمله کلید واژه های گویشی و کتیبه های به جا مانده نمی دونم چرا بعضی ها داستان سرایی میکنن
فک میکنم یه نگاه ساده و به نیت فهمیدن، تاکید میکنم ، برای فهمیدن، به تخت جمشید و دیدن سنگ نگاری ها و قیاس آن با لباس الان قوم لر ، خودش گویای همه چیز هست. . . از قاجار به این طرف بشدت در جهت تخریب قوم لر حرکت هایی صورت گرفت. . . متاسفانه . به امید ایرانی سربلند در کنار همه اقوام اصیل ایرانی. . . زنده باشین
قابل توجه دوست عزیزی ک گفتن لر ها از جای دیگر اومدن لطف کنید یکم بیشتر تحقیق کنید تا بفهمید وقتی اسکندر مقدونی تو منطقه رستم فارس و بویراحمد سد راه اسکندر شد و جانانه جنگید و اگر خاعنی اطلاعات را به لشکر اسکندر نمی رساند کار اسکندر تمام بود همانجا چون توی یک تنگه ای لشکر اسکندر محاصره شده بودند و تاریخ بخونی بیشتر متوجه خواهی شد، و وقتی کراسوس روم در رستم فارس در نقطه ای ب اسم سورنا ( کوپن ) از سرباز ایرانی شکست خورد متوجه میشی و لرها قبل از آریایی ها در ایران بودند و بعد از ورود آریاییان مناسبات تنگاتنگی با هخامنشیان داشتند و اتفاقا اصل کلمات فارسی لری هستند با کمی تغییر دلیلش همین است ک لری قابل فهم است برای دیگران ک فارسی فقط بلدند و اگه تحقیق کنی میفهمی بویراحمد کلمه بویر یعنی کمان داران ک کلمه باستانی هست و هزاران چیز دیگه ک اینجا نمیشه گفتت و لرها بودند ک همیشه بدون هیچ چشم داشتی فدایی ایران بودند
و لرها بودند ک بر اثر هر چیزی مردند ولی هیچوقت هیچ لری از ترس نمرد. . .
تلفظ آن
Lor است و از نام شخص گرفته شده::لهراسب
و کلمه الوار نام قو لر نیست
بلکه در زبان لری به معنی
ائل وار است::: ایل تبار .
اعراب نام ائلوار را با تلفظ
الوار برای قوم لر استفاده می کردند
...
[مشاهده متن کامل]

ولی کلمه الوار شبیه کلمه لر
است به معنی ایل است
در حالی که کلمه لر از لهراسپ
گرفته شده
Alvar

در جواب به امیر
دانلود آخه حرف کذب تا این حد. . .
واژگانی در زبان لری پیدا شده که در زبان بومیان ایران ریشه دارد و بخشی هم از زبان پهلوی . .
این نشون میده زبان لری چقد قدمت و اصابت داره بعدشم از چهره و ژنتیکی که از مردم لر گرفته شده مشخص شده مارکر های ژنتیکی آریایی اصیل را دارا هستند .
پس لطفا مطلب کذب تحویل مردم ندهید .
قوم لر فرزندان لهراسب جد داریوش هخامنشی هستند
قوم طالش فرزندان گشتاسب
*ویشتاسب *پسر لهراسب هستند
ویشتاسب پدر داریوش هخامنشی
نام کرد از قوم گوتی *ماساگت*از اقوام سکایی گرفته شده
نام شهر کردنشین سقز*سکز
. سکا*
سپاس
من تحقیقات زیادی درموردهمانندی لهجه های اصیل پارسی ومادی وپاردی کردم که درگویشهای گیلکی ومازندرانی ولری شبهاهتهاوهمانندهای بسیاری وجوددارندکه جای تامل وتفکرفراوان دارددوستان
بااینکه هرکدام ازاین اقوام اصیل کیلومترهاازهمدیگه دورهستنداماتشابه زبانی این سه قووم اصیل ایرانی دربعضی ازکلمات نشان ازیکی بودن واصالت اریایی وایرانی بودن انان میباشد باسپاس
درودوسپاس
خاستم بگم درموردخیلی ازتوضیحاتی که بالا داده شده بعضی هاشون واقعیت نداره بنده خودم لرم واطراف شیرازمیشینم واصالتاهم اونجایی بودییم وهستیم درموردبیشترحروف هایی که بهش اشاره شده که ماازحروف عربی استفاده میکنیم من این رواصلا قبول ندارم این موردبیشتردرمورداونایی صادق هست که بیشترفارسی روکتابی حرف میزنن
تازه ماهم حروفهایی روتوی زبانمون استفاده میکنم که کاملا بدون دستخوش اززبان باستان بجا مانده است منظورم زبان پارسی باستان هستش
ممنونم
در گویش بختیاری مخصوص پیرمردها و پیرزن های روستایی و عشایر ی به بافت زیاد درخت و کوه پراز جنگل ( لر ) می گویند بنابراین لر نامی جغرافیای است که مناطق زاگرس یعنی کوههای بکر پر از درخت را شامل میشده
پیشنهاد میکنم ی سری ب این مقاله بزنید . از مدیر خواهشمندم بدون غرض این پیشنهادمنو ب معرض نمایش دربیاره.
زنده باد همه اقوام ایرانی دم هممونم گرم
http://www. neginzagros. com/News/Details/144
پیشنهاد
لر ها آمیزه ای از قوم پارس و عیلامیان هستند و اصیل ترین قوم ایران، بعد از حمله اعراب به ایران بر ایرانیان عشایر و چادرنشین گفته شد .
لر ها همان بازماندگان پارسیان هستند و اصیل ترین قوم ایران.
لر وقتی همراه با ضمه میاد لور تلفظ میشودونام یکی از لوایف ایران در غرب و جنوب غرب ایران
اما وقتی با فتحه میاید به معنای لاغر
لئر هم به معنای بره تازه به دنیا امده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤٠)

بپرس