لجلودهم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
جلد (۱۳ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
هم (۳۸۹۶ بار)

(به کسر اوّل) پوست بدن. اعمّ از آنکه پوست انسان باشد مثل یا پوست حیوان مثل جلد: به فتح اوّل مصدر است به معنی تازیانه زدن به عقیده طبرسی و راغب تازیانه زدن را به جهت رسیدن تازیانه به پوست بدن، جلد گویند. و شاید علّت این تسمیه آن باشد که تازیانه از پوست درست میشده است و فعل «جلده» به معنی او را با پوست زد است در مفردات گوید: «جلده، بطنه، ظهره» (هرسه فعل ماضی است) یعنی به پوستش زد، به شکمش زد، به پشتش زد. «وَضَرَبَهُ بِالْجِلْدِ نَحْوَ عَصاهُ» او را با پوست زد مثل او را با عصا زد. در اینجا به چند مطلب اشاره می‏کنیم الف: حدّ زنا صد ضربه شلاق و حدّ قذف (به دیگری نسبت زنادادن) هشتاد ضربه است زن زانیه و مرد زانی به هر یک صد تازیانه بزنید. این حکم در صورتی است که محصنه نباشند و اگر هر دو یا یکی از آنها محصنه (شوهر دار، زن دار) باشد حدّ آنها سنگسار کردن است تفصیل حکم را باید در کتب فقهیّه ملاحظه کرد. مراد از محصنات در آیه زنان عفیف و پاکدامن اند زیرا محصنه هم به معنای پاکدامن که خود را از حرام حفظ می‏کند آمده و هم به معنی زن شوهر دار رجوع شود به «حصن» یعنی آنانکه به زنان پاکدامن نسبت زنا می‏دهند. سپس به سخن خود چهار نفر شاهد نیاورد به آنها هشتاد ضربه شلاق بزنید. ب: روز قیامت پوست بدن به اعمال آدمی شهادت خواهد داد . چون به نزد آتش میایند گ.شها و چشمها و پوستهایشان بر آنها گواهی میدهند... به پوستهایشان بر آنها گواهی دادید؟ گویند: خدا ما را به نطق آورد خدائیکه همه چیز را گویا کرده است. ممکن است بگوئیم شهادت طبیعی است همچنانکه سفت و آبله گون بودن دست کارگر و آهنگر گواهی میدهد که این دست و این شخص کار کرده است و بر عکس شاهد آنست که این دست کار نکرده است. ولی آیه دوّم که حاکی از گفتگوی گناهکاران با پوستهای خود است این احتمال را ضعیف می‏کند و ظاهر آن گفتگوئی است مثل گفتگوی ظاهری . و از این عجب مدار. آخرت همه چیزش حتی آتش و جهنّم اش زنده و گویاست و نمی‏شود از این زندگی دنیا قیاس گرفت. رجوع شود به «ناروجهنّم». ج: نضج به ضمّ اوّل و فتح آن به معنی رسیدن میوه و پختن گوشت است (صحاح) ضمیر بدّلناهم برای کفّار است نه جلود، یعنی: آنها را به آتش می‏کشیم هر وقت پوستهایشان پخت و سوخت و بی حسّ شد عوض می‏گیریم برای آنهاپوستهای دیگری را تا عذاب را بچشند (اعاذناللّه منه). ممکن است منظور سوختن و بی حسّ شدن پوست باشد و شاید اشاره به دوام عذاب است. نظیر این آیه ،آیه صهر به فتح اوّل به نقل مجمع به معنی ذوب کردن است، راغب ذوب کردن پیه گفته آیه درباره کفّاری است که درباره خدا مخاصمه می‏کنند یعنی از بالایشان آب داغ و جوشان ریخته شود که محتویات شکمها و پوستها با آن گداخته می‏شود (اللّهم اعوذ بک من النار). د: درباره این آیه به «قشعر» رجوع شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس