لتلقى

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ل (۳۸۴۲ بار)
لقی (۱۴۶ بار)

«تُلَقَّی» مضارع مجهول از باب «تفعیل» است; ثلاثی مجرد آن متعدی به یک مفعول می شود (لقی) و ثلاثی مزید آن، متعدی به دو مفعول. در آیه مورد بحث، خداوند فاعل است و القاء کننده قرآن، پیامبر مفعول اول، و قرآن مفعول ثانی، و در اینجا چون به صورت فعل مجهول آمده، مفعول اول به جای فاعل نشسته، و مفعول دوم صریحاً در کلام آمده است.
روبرو شدن با شی‏ءِ و مصادف شدن. عبارت راغب چنین است «اَلِلّقاءُ مُقبَلَةُ الشَّیْ‏ء وَ مُصادَفَتُهُ مَعاً». . چون با اهل ایمان روبرو شدند گویند ایمان آوردیم. تَلْقِیَة: به معنی روبرو کردن و تفهیم و اعطا است در اقرب‏الموارد گفته «لَقاهُ الشَّیْ‏ءَ: طَرَحَهُ اَلْیهِ» در جوامع الجامع «لَتُلَّقَ الْقُرْآنَ» را داده شدن و تفهیم گفته است. . تو قرآن را از جانب خدای حکیم و دانا تفهیم می‏شوی که آنهم یک نوع روبرو شدن است. . و عطا کرد بآنها بهجت و سرور را. . تفهیم نمی‏شوند آنرا مگر صابران یا داده نمی‏شوند آن را مگر خویشتن داران. . روبرو می‏شوند در آن با تحیّت و سلام. *** اِلْقاء: انداختن هر چیز است به محلی که می‏بینی آنگاه در عرف به هر انداختن اسم شده‏ است (راغب). . . که در هر دو مطلق انداختن است و در . اِلْقاء معنوی مراد است. *** تَلَّقی: به معنی تفهم و اخذ است «تَلَقَّیْتُ مَنْهُ» یعنی از او اخذ و قبول کردم (مجمع) در اقرب‏الموارد آمده «تَلَقَّی الشَّیْ‏ءَ: تَلَقَّنَهُ» یعنی آن را فهمید . آدم از پروردگارش کلماتی اخذ کرد و خدا به آدم توبه نمود. . آنگاه که افک را به زبان اخذ می‏کردید و زبان به زبان می‏گرداندید. . آنگاه که دو اخذکننده و فهمنده اخذ می‏کنند اعمال را که در راست و چپ انسان نشسته‏اند ظاهراً مراد از قعید پیوسته بودن آنهاست به موجب روایات یکی نویسنده اعمال نیک و دیگری نویسنده اعمال بد است. . می‏پذیرند آنها را ملائکه و گویند: این روز شماست که وعده داده می‏شدید. اِلْتِقاء: ملاقات دو شی‏ء است همدیگر را . . *** لِقاءُالله: گفته‏اند لِقاءُالله به معنی مرگ است و آن ملاقات خدا است. ولی آیات نشان می‏دهد که آن قیامت و ملاقات نعمت و عذاب خداوند است. . آنانکه روز قیامت را تکذیب کردند زیانکارشدند . . پس لقاءالله مرگ نیست بلکه ثواب و عقاب خدا است. تِلْقاء: جهت و طرفی که در مقابل است و ظرف مکان بکار می‏رود «جَلَسَ تِلْقاء فُلانٍ» یعنی مقابل او نشست . و چون چشمشان به طرف اهل آتش برگشت گویند خدایا ما را با ستمگران قرین مگردان. . چون به طرف مدین رو کرد گفت... . بگو نیست بر من که قرآن را از جهت داعی نفس خویش عوض کنم گویند «ذلِکَ مِنْ تِلْقاء نَفْسِهِ» یعنی این از طرف داعی نفس خویش است. * . روز قیامت را از آن یَوْمُ‏التَّلاق گفته‏اند که در آن اهل آسمان و زمین، خدا و خلق، اولین وآخرین، ظالم و مظلوم، انسان و عملش، یکدیگر را ملاقات کنند. برای هر یک از این وجوه قائلی است. المیزان وجه دوم را تأکید می‏کند به قرینه . و آیات دیگر .طبرسی بعید نمی‏داند که تمام وجوه مراد باشند، اختیارالمیزان مقبولتر است که از اینگونه آیات . در قرآن زیاد است. * . ظاهراً مراد بادهاست که به نوعی نسبت به قیامت تذکّر می دهند رجوع شود به «رسل».

پیشنهاد کاربران

بپرس