فرهنگ اسم ها
معنی: لقب پادشاهان روم و بعضی از کشورهای اروپایی، معرب ار لاتین
برچسب ها: اسم، اسم با ق، اسم پسر، اسم لاتین
لغت نامه دهخدا
قیصر. [ ق َ ص َ ] ( معرب ،اِ ) عنوان و لقب امپراتوران روم ( عموماً ). || عنوان و لقب امپراتوران روم شرقی ( خصوصاً ). ( فرهنگ فارسی معین ). قیصر لقب یولیوس امپراتور روم ( تولد 100 وفات 44 ق.م. از میلاد ) بود. پس از وی امپراتوران روم از خاندان وی رابه لقب قیصر خواندند و بعدها همه امپراتوران روم را قیصر نامیدند. ( حاشیه برهان چ معین ) :
محراب قیصر کوی تو عید مسیحا روی تو
عودالصلیب موی تو آب چلیپا ریخته.
خاقانی.
در روم ز اژدهای تیرت زهر است نواله قیصران را.
خاقانی.
ستاده قیصر وخاقان و فغفوریک آماج از بساط پیشگه دور.
نظامی.
دوزخی افتاده بجای بهشت قیصر آن قصر شده در کنشت.
نظامی.
|| عنوان و لقب امپراتوران آلمان. || عنوان و لقب امپراتوران روسیه. ج ، قیاصره. ( فرهنگ فارسی معین ).فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - عنوان و لقب امپراتوران روم ( عموما ) ۲ - عنوان و لقب امپراتوران روم شرقی ( خصوصا ) توضیح قیصر لقب یولیوس امپراتور روم بود و پس از وی امپراتوران روم از خاندان او را بلقبش قیصر خواندند و بعد ها همه امپراتوران روم بدین نام نامیده شدند ۳ - عنوان و لقب امپراتوران آلمان ۴ - عنوان و لقب امپراتوران روسیه تزار جمع : قیاصره .
بر وزن حیدر فرزندی باشد که مادرش پیش از آنکه او را بزاید بمیرد و شکم مادر را بشکافند و آن فرزند را بیرون آورند و چون اول پادشاهان قیاصره که اغسطوس نام داشت اینچنین بوجود آمد بنابراین بدین اسم موسوم گشت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:سزار
wikijoo: قیصر
قیصر (سینما). قِیصر (سینما)
فیلمی ساخته مسعود کیمیایی در ۱۳۴۸. این اثر به موج فیلم های گنج قارونی پایان داد و موج نویی در سینمای ایران ایجاد کرد. اهمیت آن به حدی است که تاریخ سینمای ایران را می توان به قبل و بعد از ساخته شدنِ قیصر تقسیم کرد؛ پس از نمایش آن (دی ماه ۱۳۴۸) بسیاری از نویسندگان ادبی و سینمایی ایران در موافقت و مخالفت با آن قلم فرسایی کردند. با قیصر مجدداً موج فیلم های جاهلی (لمپنی) رواج گرفت و ضدقهرمان های زخمی، که مرگ شان نشان دهندۀ سرسختی و مقاومتِ بدفرجامِ آنان بر ضد شقاوت و تباهی است، در سینمای ایران با اقبال مواجه شدند.
فیلمی ساخته مسعود کیمیایی در ۱۳۴۸. این اثر به موج فیلم های گنج قارونی پایان داد و موج نویی در سینمای ایران ایجاد کرد. اهمیت آن به حدی است که تاریخ سینمای ایران را می توان به قبل و بعد از ساخته شدنِ قیصر تقسیم کرد؛ پس از نمایش آن (دی ماه ۱۳۴۸) بسیاری از نویسندگان ادبی و سینمایی ایران در موافقت و مخالفت با آن قلم فرسایی کردند. با قیصر مجدداً موج فیلم های جاهلی (لمپنی) رواج گرفت و ضدقهرمان های زخمی، که مرگ شان نشان دهندۀ سرسختی و مقاومتِ بدفرجامِ آنان بر ضد شقاوت و تباهی است، در سینمای ایران با اقبال مواجه شدند.
wikijoo: قیصر_(سینما)
جدول کلمات
مترادف ها
قیصر، امپراطور
قیصر، امپراتور، کایزر
قیصر، تزار، امپراطور روسیه قدیم، امپراتور روسیه، خسرو
پیشنهاد کاربران
کای سَر به چم بزرگوار ما هنوز وازه سران رو برای بزرگان بکار میبریم که در انگلیسی هم واژه سِر از همین میاد. . کای کَی کِی آکای و آکا همین آقای امروزیست و با فرنام خسرو و کیخسرو در پیوند میباشد که به شهنشاهان میگفتند
به زیبا میگم
ط از فارسی به ترکی رفته چون اون زمان زبان ترکی زیر کنش زبان پارسی بوده و واژ ها زبان عربی رو ایرانیا براشون ساختن تا قرآن بنویسن
ط از فارسی به ترکی رفته چون اون زمان زبان ترکی زیر کنش زبان پارسی بوده و واژ ها زبان عربی رو ایرانیا براشون ساختن تا قرآن بنویسن
واژه قیصر
معادل ابجد 400
تعداد حروف 4
تلفظ qeysar
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی، عربی: قَیصَر، جمع: قَیاصِرَة]
مختصات ( قَ یا ق صَ ) [ معر - یو. ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
آواشناسی qeysar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
معادل ابجد 400
تعداد حروف 4
تلفظ qeysar
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی، عربی: قَیصَر، جمع: قَیاصِرَة]
مختصات ( قَ یا ق صَ ) [ معر - یو. ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
آواشناسی qeysar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
واژه قیصر
معادل ابجد 400
تعداد حروف 4
تلفظ qeysar
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی، عربی: قَیصَر، جمع: قَیاصِرَة]
مختصات ( قَ یا ق صَ ) [ معر - یو. ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
آواشناسی qeysar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد 400
تعداد حروف 4
تلفظ qeysar
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی، عربی: قَیصَر، جمع: قَیاصِرَة]
مختصات ( قَ یا ق صَ ) [ معر - یو. ] ( اِ. )
... [مشاهده متن کامل]
آواشناسی qeysar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
عنوانی است که در عربی به امپراطورها داده شده مانند " قیصرروم" برگرفته و معرب واژه لاتین" کایسار". به طور کلی واژگانی مانند کایسار، قیصر، سزار، تزار، تسار، کسرا، خسرو. . . همگی ریشه و معنی واحد دارند و معنی همه امپراطور است.
ط از زبان ترکی وارد فارسی شده است. بهتر است امپراتور را به جای امپرطور بنویسیم.
کی سر= قیصر
قیسر، قیسرا
قی از قافیه و قیافه به معنی نیکو رخ و نیکو رو است.
سر همان راس است
قیصر به معنی سر و صورت زیبا.
قیسرا یا کی سرا به معنی بزرگ خانه است کی بزرگ و سرا به معنی خانه است
قی از قافیه و قیافه به معنی نیکو رخ و نیکو رو است.
سر همان راس است
قیصر به معنی سر و صورت زیبا.
قیسرا یا کی سرا به معنی بزرگ خانه است کی بزرگ و سرا به معنی خانه است
قیصر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "قیصر " می نویسد : ( ( قیصر در پهلوی کسر kēsar بَرنام پادشاهان روم است. قیصر در آغاز نام ژولیوس سزار بوده است و پس از وی برنام پادشاهان روم شده است، به همان سان که در ایران خسرو درآغاز نام انوشیروان بوده است و پس از او، بر نام پادشاهان ساسانی شده است و چویان نام گونه ( اسم عام ) کاربرد یافته است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( نه فقفور خواهم، نه قیصر، نه چین؛
نه از تاجداران ایران زمین. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۴٠۶ . )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "قیصر " می نویسد : ( ( قیصر در پهلوی کسر kēsar بَرنام پادشاهان روم است. قیصر در آغاز نام ژولیوس سزار بوده است و پس از وی برنام پادشاهان روم شده است، به همان سان که در ایران خسرو درآغاز نام انوشیروان بوده است و پس از او، بر نام پادشاهان ساسانی شده است و چویان نام گونه ( اسم عام ) کاربرد یافته است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( نه فقفور خواهم، نه قیصر، نه چین؛
نه از تاجداران ایران زمین. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص۴٠۶ . )
سزار، امپراطور، کسرا
تزار
در پارسی پهلوی: َکِسر= kesar قیصر
واژه " قیصر " تازی شده ( معر ب ) " سزار " در لاتین و " کایزر " در زبان آلمانی و " تزار " در زبان روسی است ولی برپایه منابع یونانی و رومی این نام به یکی از شاهان ماد بگونه " کیاکسار " یا "کوی سار" اطلاق
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
می شده معنای آن " سرفرمانروا و یا شاه بزرگ " است که در پی دگردیسی های زبان پارسی به "کویسر ، کیسر " دگون شده است و با واژه " کویان ، کیان و کیانیان " هم ریشه می باشد ، این واژه در اوستا به گونه " کوی =kavi " آمده که با شاه و فرمانروا هم معنی است.
سزار
کوتاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)