[ویکی فقه] قیاس مساوی، قیاس واجد حکمِ دارای نسبت یکسان با اصل و فرع است.
قیاس مساوی، قیاسی است که در آن علت در اصل و فرع به طور یکسان تحقق دارد؛ به بیان دیگر، قیاسی است که در آن نسبت حکم به فرع و اصل، یکسان است؛ برخلاف قیاس اولوی و قیاس ادنی ، زیرا در قیاس اولوی، فرع نسبت به تعلق حکم به آن سزاوارتر است، چون تناسب بیشتری با آن دارد، و در قیاس ادنی، اصل به حکم سزاوارتر است، زیرا علت در اصل قوی تر است.برای مثال، حکم حد کنیز در قرآن نصف حد زنان آزاده بیان شده است؛ «فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما علی المحصنات من العذاب؛ در صورتی که کنیزکان مرتکب فاحشه ( زنا ) شدند و به سبب آن مستحق اجرای حد گردیدند، حد آنها نصف حد زنان آزاده است»، حال اگر از راه قیاس عبد به کنیز، حکم به نصف بودن عقوبت و حد عبد گردد، چنین قیاسی قیاس مساوی نامیده می شود، زیرا نسبت این حکم به عبد و کنیز یکسان است. و نیز مانند این که سوزاندن مال یتیم ، به خوردن مال وی قیاس شود، زیرا علت حرمت خوردن مال یتیم، اتلاف مال وی است و این علت به طور مساوی در سوزاندن مال وی هم وجود دارد.
قیاس مساوی، قیاسی است که در آن علت در اصل و فرع به طور یکسان تحقق دارد؛ به بیان دیگر، قیاسی است که در آن نسبت حکم به فرع و اصل، یکسان است؛ برخلاف قیاس اولوی و قیاس ادنی ، زیرا در قیاس اولوی، فرع نسبت به تعلق حکم به آن سزاوارتر است، چون تناسب بیشتری با آن دارد، و در قیاس ادنی، اصل به حکم سزاوارتر است، زیرا علت در اصل قوی تر است.برای مثال، حکم حد کنیز در قرآن نصف حد زنان آزاده بیان شده است؛ «فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما علی المحصنات من العذاب؛ در صورتی که کنیزکان مرتکب فاحشه ( زنا ) شدند و به سبب آن مستحق اجرای حد گردیدند، حد آنها نصف حد زنان آزاده است»، حال اگر از راه قیاس عبد به کنیز، حکم به نصف بودن عقوبت و حد عبد گردد، چنین قیاسی قیاس مساوی نامیده می شود، زیرا نسبت این حکم به عبد و کنیز یکسان است. و نیز مانند این که سوزاندن مال یتیم ، به خوردن مال وی قیاس شود، زیرا علت حرمت خوردن مال یتیم، اتلاف مال وی است و این علت به طور مساوی در سوزاندن مال وی هم وجود دارد.
wikifeqh: قیاس_مساوی