[ویکی فقه] سرایت حکم «اصل» به « فرع » از طریق الغای فارق را قیاس به الغای فارق می گویند.
قیاس به الغای فارق، به معنای سرایت دادن حکم اصل به فرع، بر پایه الغای فارق است؛ به این بیان که:در مواردی که نصی از شارع رسیده و حکم موضوعی بیان شده است، مجتهد در فرآیند به دست آوردن حکم فرع، ذهن خود را متوجه فارق (یا فارق های) موجود بین مورد نص (اصل) و مورد سکوت (فرع) می کند و فارق غیر مؤثر را ملغی می نماید و از طریق الغای فارق، به نص مذکور، کلیتی می دهد که آن کلیت می تواند حکم مورد سکوت را شامل شود.در این قیاس، مجتهد متعرض علت نمی گردد و به دنبال این نیست که جامع میان نص و مورد سکوت را از طریق تنقیح مناط به دست آورد، بلکه اصل همان مورد نص شارع را از صفات زاید خالی می نماید و از طریق عمومیت دادن به آن، حکم موارد دیگر را روشن می نماید.و این همان فرق موجود میان تنقیح مناط و الغای فارق است که یکی ناظر به الغای اوصاف زاید در ناحیه موضوع و دیگری ناظر به الغای اوصاف زاید در ناحیه علت است؛ به بیان دیگر، تنقیح مناط از نوع قیاس علت است، ولی الغای فارق از اقسام قیاس علت نیست.
عناوین مرتبط
۱. ↑ دانش نامه حقوقی، جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ج۲، ص۴۹۸.
منبع
...
قیاس به الغای فارق، به معنای سرایت دادن حکم اصل به فرع، بر پایه الغای فارق است؛ به این بیان که:در مواردی که نصی از شارع رسیده و حکم موضوعی بیان شده است، مجتهد در فرآیند به دست آوردن حکم فرع، ذهن خود را متوجه فارق (یا فارق های) موجود بین مورد نص (اصل) و مورد سکوت (فرع) می کند و فارق غیر مؤثر را ملغی می نماید و از طریق الغای فارق، به نص مذکور، کلیتی می دهد که آن کلیت می تواند حکم مورد سکوت را شامل شود.در این قیاس، مجتهد متعرض علت نمی گردد و به دنبال این نیست که جامع میان نص و مورد سکوت را از طریق تنقیح مناط به دست آورد، بلکه اصل همان مورد نص شارع را از صفات زاید خالی می نماید و از طریق عمومیت دادن به آن، حکم موارد دیگر را روشن می نماید.و این همان فرق موجود میان تنقیح مناط و الغای فارق است که یکی ناظر به الغای اوصاف زاید در ناحیه موضوع و دیگری ناظر به الغای اوصاف زاید در ناحیه علت است؛ به بیان دیگر، تنقیح مناط از نوع قیاس علت است، ولی الغای فارق از اقسام قیاس علت نیست.
عناوین مرتبط
۱. ↑ دانش نامه حقوقی، جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ج۲، ص۴۹۸.
منبع
...
wikifeqh: قیاس_به_الغای_فارق