قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی تألیف غلامحسین ابراهیمی دینانی از جمله آثار فلسفی معاصر در گردآوری و معرفی قواعد فلسفه اسلامی است. این اثر به زبان فارس در سه جلد منتشر شده است.
نویسنده در رابطه با هر قاعده سعی کرده دیدگاه های مختلف را مطرح و مورد نقض و ابرام قرار دهد و در نهایت با نتیجه گیری و ذکر دیدگاه ملاصدرا یا اشعاری از ملاهادی سبزواری یا مانند آن به پایان برد.
کتاب مشتمل بر مقدمه، پیشگفتار و 150 قاعده فلسفی است که یک صد قاعده آن در جلد اول و دوم و پنجاه قاعده هم در جلد سوم ارائه شده است.
نویسنده مقدمه کتاب را با این عبارت آغاز می کند: قدما براى هریک از علوم مدونه سه عنصر اساسى ذکر کرده ‏اند که به ترتیب عبارتند از: موضوع‏، مسائل‏ و مبادى‏. او پس از توضیح هر یک، این گونه ادامه می دهد که در علم فقه تعدادى از قواعد را مى‏ شناسیم که داراى دو خاصیت «منها البرهان» و «لها البرهان» مى‏ باشند. این دسته از قواعد از یک جهت در ردیف مبادى قرار مى‏ گیرند و از جهت دیگر در زمره مسائل به حساب مى‏ آیند. وجود این‏ گونه قواعد، تنها به علم فقه اختصاص ندارد؛ بلکه در سایر علوم، به ‏ویژه فلسفه نیز نظیر آن ها را مى‏ توان یافت. یک بررسى کوتاه در آثار فلاسفه اسلامى به خوبی نشان مى‏ دهد وجود این ‏گونه قواعد که همواره برزخ بین مبادى و مسائل مى‏ باشند، در فلسفه فراوان است.
وی در ادامه توضیح فوق، بررسی و گردآوری قواعد فلسفی در فلسفه اسلامی را سبب نگارش این اثر می داند: «نگارنده این سطور که از مدت‏ها پیش، ضمن بررسى در آثار فلاسفه اسلامى توجه خویش را سخت به این نکته معطوف کرده بود، همواره درصدد بود همان‏طور که جمع‏ آورى این قواعد در فقه اسلامى به وسیله برخى فقها انجام گرفته و این خلأ پر شده است، در فلسفه اسلامى نیز این نقصان را جبران سازد. توفیق این کار از سوى پروردگار هنگامى به دست آمد که تحصیلات دوره دکترى را در رشته فلسفه و حکمت اسلامى به پایان رسانید و موضوع پایان‏ نامه خود را تحت عنوان قواعد کلى فلسفى در فلسفه اسلامى انتخاب کرد. براى بررسى و تنظیم قواعد فلسفى بیش‏تر آثار فلاسفه و متکلمین اسلامى مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفت و محصول آن پژوهش‏ها به صورت رساله ‏اى شامل یک صد قاعده فلسفى گرد آمد».
دینانی همچنین در پیش گفتار کتاب با نقد ماده گرایی و ذهن گرایی، طریق وسط و راه روشن را واقع‏ گرایى دانسته است. بیش‏تر فلاسفه اسلامى، به‏ خصوص صدر المتألهین، فلسفه خود را بر اساس واقع ‏گرایى بنیاد نهاده ‏اند و در باب ادراک یا مبحث ارزش معلومات، مسئله وجود ذهنى را مطرح کرده ‏اند. در سایر مکتب‏هاى فکرى و فلسفى در باب ادراکات یا مبحث ارزش معلومات، کم‏تر با تعبیر «وجود ذهنى» مواجه مى‏ شویم‏ در عین اینکه عموماً مسائل فلسفه اولى داراى کلیت و عمومیت هستند، برخى مسائل‏ وجود دارد که دایره عمومیت و کلیت آن ها به مراتب وسیع‏ تر از سایر مسائل است. این‏ گونه مسائل را مى‏ توان تحت عنوان «قواعد فلسفى» مورد بحث و بررسى قرار داد. این قواعد معمولاً از چنان عمومیت و کلیتى برخوردارند که مى ‏توانند نسبت به سایر مسائل داراى حکم زیربنا و نقش سازنده باشند. پنجاه قاعده ازاین گونه قواعد در بخش اول مورد بحث قرار گرفته و پنجاه قاعده دیگر، به ترتیبى که در مقدمه اول ذکر شد، مورد بحث و گفت وگو قرار می گیرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس