قنیت

لغت نامه دهخدا

قنیت. [ ق َ ] ( ع ص ) امراءة قنیت ؛ زن کم خوراک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قلیلة الطعم. ( اقرب الموارد ). || سقاء قنیت ؛ مشک بسیارآبگیر و روان کننده.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در اقرب الموارد سقاء قنیت به کسر قاف و تشدید نون و بمعنی مِسّیک آمده است.

قنیة. [ ق ِن ْ ی َ ] ( ع مص ) درپرده و خانه نشین کردن دختر را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): قَنِی َ الجاریه ؛ پردگی و خانه نشین کرد دختر را. ( منتهی الارب ). گویند: قنیت الجاریه ( بطور مجهول )؛ بازداشته شدن از بازی با بچه ها و مستور نگاهداری شدن در خانه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قنیة. [ ق ُن ْ / ق ِن ْ ی َ ] ( ع اِ ) آنچه کسب شود. ( از اقرب الموارد ). مال ورزیده یخنی نهاده. || ( مص ) فراهم آوردن گوسفند و جز آن برای خوردن. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس