قنوج

لغت نامه دهخدا

قنوج. [ ق َن ْ نو / ق ِن ْ نو ] ( اِخ )منتهی الارب آن را بکسر قاف و فتح نون ضبط کرده و گوید: شهری است. محمودبن سبکتگین آن را گشود. ( از معجم البلدان ) ( آنندراج ). در ناحیه فرخ آباد در 50میلی رود گنگ واقع است. ( تلخیص از بریتانیکا ) :
یکی گفت این شاه روم است و هند
ز قنوج تا پیش دریای سند.
فردوسی ( مقدمه شاهنامه چ دبیرسیاقی ).
چون قصد کنی فتوح قنوج
ملت ز تو شادمان ببینم.
خاقانی.
ز قنوج تا قلزم و قیروان
چو میغی روان بود تیغم روان.
نظامی.
به قنوج خواهم شدن سوی فور
خدا یار بادم در این راه دور.
نظامی.

فرهنگ فارسی

شهریست در ناحیه فرخ آباد ( هندوستان ) واقع در ۵ میلی رود گنگ در شمال شرقی کاونپور حدود ۲٠۳۶٠ تن سکنه . سلطان محمود غزنوی این شهر را بتصرف در آورد : [ خیز شاها . که به قنوج سپه گرد شده است روی زان سونه و بر تار کشان آتش بار . ] ( فرخی . د . ۹۱ )

دانشنامه عمومی

«قَنّوجْ» ( به هندی: क़न्नौज ) ( به اردو: قنوج ) ، شهری در ایالت اوتارپرادش هند است که در گذشته نام پایخت آن هارشا بوده است و به نقل از لغتنامهٔ دهخدا نام شهری است که محمود بن سبکتگین آن را گشود و در ناحیه فرخ آباد در ۵۰ میلی رود گنگ واقع کرد. قنوج مرکز شهرستان قنوج است و نام گویش ویژه ای از هندی که گویش قنوجی نامیده می شود و نام همین شهر گرفته شده است. نام شهر که در هندی کنوج است از ریشه کَنیَه کوبجَه[ ۱] و به معنای «گوژپشت دوشیزه» است. قنوج به دلیل عرقیات خوشبو و بازار تنباکو، عطریات و گلاب خود شهرت دارد.
در ادبیات فارسی به ویژه در شاهنامه بارها از قنوج نام برده شده است. در شاهنامه شاه قنوج فور نامیده شده که با اسکندر مقدونی جنگید.
مسعودی، تاریخ نگاری در خاورمیانه می نویسد: «از قلمرو پایتخت بَلَّهَرا تا دریا هشتاد فرسنگِ سندی است که هر فرسنگ، هشت میل است. وی چندان سپاه و فیل دارد که شمار آن نتوان دانست و بیشتر سپاهش پیاده است به جهت آن که قلمرو او در کوهستان است. از ملوک هند، بؤوره بروزه فرمانروای قَنّوج که دریا ندارد با بَلَّهَرا دشمنی دارد. بؤوره بروزه عنوان هر پادشاهی است که براین کشور حکومت کند و سپاه او به ترتیب شمال و جنوب و صبا و دبور مرتب است، زیرا در هر یک از این جهات، پادشاهی با وی به جنگ است. در آن جا ( قنّوج ) شهری است موسوم به بؤوره بروزه به نام ملوک ایشان که اکنون به حوزه اسلام آمده و از توابع مولتان است. پادشاه قنّوج، مساحت مملکتش در حدود یک صدوبیست فرسخ سندی است. این همان پادشاه است که، چهار سپاه به ترتیب چهار جهت وزش باد دارد و هر سپاه هفت صد هزار و به قولی نه صد هزار و قولی اغراق آمیز نه هزار هزار است که با سپاه شمال با فرمانروای مولتان و دیگر مسلمانانی که در آن سرحدات با وی اند جنگ کند و با سپاه جنوب با بلّهرا پادشاه مانکیر و با دیگر سپاه ها با شاهانی که در جهات دیگر مقابل او هستند به پیکار پردازد. »[ ۲]
بنا به اشارات تاریخی، سلطان محمود غزنوی پس از تسخیر شهر ماتوره، غارت بتخانه ها و ویرانی کامل شهر، بر آن شد تا قَنّوُج را نیز به چنگ بیاورد.
چون گفته شده بود که اجیپال، فرمانروای قنوج از توان نظامی زیادی برخوردار است، محمود کوشید تا با حیله و خدعه جنگی، او را وادار به بیرون آمدن از دژ کند. از این رو، بیشتر سپاه خود را در مهاون باقی گذاشت و با تعداد معدودی ( شمرده شده ای ) از سپاهش عازم قنوج شد، اما پیش از آن که نبردی درگیرد، اجیپال فرار کرد و به این ترتیب قلعه های قَنّوُج به دست محمود افتادند «شعبان ۴۰۹ ق / دسامبر ۱۰۱۸ / ژانویه ۱۰۱۹».
عکس قنوجعکس قنوج
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

قَنّوج : ریخت تازیکانه ی " کنوج " است و نام شهری در هندوستان که محمود غزنوی آن را گشود و فرو گرفت .
( ( مرا گفت : " کاین شاه روم است و هند ،
ز قَنّوج تا پیش ِ دریای ِ سند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )

بپرس