قمریه

لغت نامه دهخدا

( قمریة ) قمریة. [ ق ُ ری ی َ ]( ع اِ ) مرغی است از جنس فاخته. ( منتهی الارب ). ضرب من الحمام. ( اقرب الموارد ). ج ، قَماری و قُمر. ( منتهی الارب ). و گویند ماده آن قمریه است و نر آن ساق حُر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قمری شود.

قمریة. [ ق َ م َ ری ی َ ] ( ع ص نسبی ) ( حروف... ) چهارده حرف است که لام در آنها تلفظ گردد. ( اقرب الموارد ). رجوع به قمری شود.

فرهنگ فارسی

چهارده حرف است که لام در آنها تلفظ گردد .

پیشنهاد کاربران

بپرس