قطیه

لغت نامه دهخدا

( قطیة ) قطیة. [ ق َ طی ی َ ] ( ع ص ) ( شاة... ) گوسفند قطازده. ( منتهی الارب ). رجوع به قطا شود.

قطیة. [ ق ُ طَی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام زن مروان الحکم. ( منتهی الارب ).

قطیة. [ ق َ طی ی َ ] ( اِخ ) دهی است در راه مصر در وسط رمل نزدیک فَرَما. خانه های آنان از شاخه های خرما و آب آشامیدنی آنان از چاهی است تلخ و شور، و نزد ایشان ماهی بسیار است ،چه به دریا نزدیکند. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).

قطیة. [ ق ُ طَی ْ ی َ] ( اِخ ) آبی است میان دو کوه طی و تیماء، و حاجب بن حبیب در اشعار خود بدان اشاره کند. ( معجم البلدان ).
قطیه. [ ق َطْ ی ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ابراهیم آباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع در 30 هزارگزی جنوب سعیدآباد و 2 هزارگزی راه شوسه بندرعباس به سیرجان. سکنه آن 10 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس