قطور

/qatur/

مترادف قطور: ستبر، ضخیم، کلفت

متضاد قطور: باریک، نازک

معنی انگلیسی:
thick, voluminous, stout

لغت نامه دهخدا

قطور. [ ق َ ] ( ع ص ) ابر بسیارقطره. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). گویند: السحاب القطور؛ السحاب الکثیرالقَطر. ( اقرب الموارد ).

قطور. [ ق ُ ] ( ع مص ) چکیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَطْر شود. || رفتن و شتافتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || رفتن مایع و جز آن. ( منتهی الارب ). رفتن و قطره قطره ریختن و بیرون آمدن. ( اقرب الموارد ).

قطور. [ ] ( اِخ ) ( کوه... ) در رشته ای قرار دارد که از منتهاالیه شمال غربی آذربایجان یعنی از قله آرارات صغیر شروع شده و در امتداد حدود غربی ایران از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد می یابد و دارای سلسله ها و قله های ممتنعالصعود است. و یکی از کوههای مرتفع و مهم آن قطور است که 1998 متر ارتفاع دارد. ( جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 23 و 136 ).

قطور. [ ] ( اِخ ) یکی از بلوکات شاپور است. شاپور دارای هفت بلوک ، 132 قریه ، 165 فرسنگ مربع مساحت ، 3000 خانوار به طور تقریب و 17000 تن جمعیت است. ( جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 65 ).

قطور. [ ق ُ ] ( اِخ ) شهری است به مصر. ( معجم البلدان ).

قطور. [ ق ُ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش حومه شهرستان خوی که در جنوب باختری بخش واقع و ازشمال به دهستان الند و از جنوب به کره سنی و مرز ترکیه محدود است. موقع طبیعی آن کوهستانی سردسیری و از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و در حدود 4420 تن سکنه دارد. رودخانه مهم این دهستان رودخانه قطور است که از کوههای ترکیه سرچشمه گرفته از جلو قریه ٔراضی به خاک ایران داخل شده در مسیر قطور جریان می یابد که پس از الحاق به رودخانه های محلی کوچک به طرف شهرستان خوی جاری میشود. زراعت این منطقه به وسیله همین رودخانه و چشمه سار و آب برف تأمین می شود. شغل عمده اهالی گله داری است. محصولات عمده آن روغن ، پشم ، جزئی غلات ، صادراتشان روغن ، پشم ، لبنیات ، گوسفند است.راههای این منطقه تمام مالرو و صعب العبور است ، تنهاراه ارابه رو دره قطور میباشد، آن هم قابل اتومبیل رانی نیست و فقط وسائل نقلیه اسبی میتواند عبورومرورنماید. ساکنان این دهستان جهت نگاهداری گله به کوههای اطراف دهات عزیمت می نمایند. نام این دهستان نیز مرکز دهستان ( قطور ) معروف گردیده ، مرکز مرزبانی درجه ٔ2 و دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قطور. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی ، مرکز دهستان ، واقع در 51000 گزی جنوب باختری خوی ، دارای راه ارابه رو. موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری و سالم است. 589 تن سکنه دارد. آب از رودخانه قطور و چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. مرکز مرزبانی و محل سکنای ایل شکاک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

ابر پرباران، به فارسی ضخیم وچیزی که دارای کلفتی وقطربسیارباشد
( صفت ) ضخیم کلفت . توضیح قطور بر وزن صبور که به معنی کلفت استعمال شود مانند : کتاب قطور و امثال آن . در لغت به معنی ابریست که باران زیادی داشته باشد و اشتقاق آن از قطر بفتح قاف است نه از قطر بضم آن .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (ص . ) هر چیز ضخیم و کلفت .

فرهنگ عمید

۱. ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد.
۲. [قدیمی] ابر پرباران.

دانشنامه عمومی

قطور (خوی). قطور شهری در بخش قطور شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی ایران است. شهر قطور مرکز بخش قطور از بخش های سنی نشین شهرستان خوی است. مردمان بخش قطور کرد ( کرمانج ) و آذری ( کره سنی ) [ ۳] [ ۴] [ ۵] [ ۶] بوده و به زبان های کردی کرمانجی و ترکی آذربایجانی تکلم می کنند. [ ۷] قطور نزدیک دروازهٔ مرزی رازی در مرز ترکیه قرار گرفته است. این منطقه در زمان رضا شاه با امضای قرارداد سعدآباد از ترکیه گرفته شد و در ازای آن سرزمین آرارات کوچک از ایران جدا و به ترکیه واگذار شد. [ ۸]
عکس قطور (خوی)عکس قطور (خوی)

قطور (مصر). قطور نام شهر و شهرستانی در استان غربیه مصر است.
عکس قطور (مصر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ضخیم

مترادف ها

thick-set (صفت)
انبوه، کلفت، پر پشت، تنگ، قطور، تنگ هم

stockish (صفت)
تنومند، کودن، عاری از احساسات، قطور

فارسی به عربی

لکمة

پیشنهاد کاربران

ضخیم اصل راضی نیستم چون همه کلمه ها را معنی نمیکنه
غلط
سِتَبر
سِتُبر، کُلُفت
ابر پر باران
قطور
قطور یا قوتور؟؟اگر کلمه ایی عربی نیست ولی با حروف مخصوص عربی ( ح. ع. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) نوشته شده است. یعنی کاسه ایی زیر نیم کاسه است. و آن کلمه تورکی است. مثلا اسم روستای قوتورخوی ( قوتور نام بیماری پوستی
...
[مشاهده متن کامل]
است که آبی که در رودخانه ی قوتور وجود دارد. این بیماری پوستی را از بین می برد. . . و ضرب الامثل معروف گچی نین قوتوری سرچشمه ده ن سو ایچر معرف این بیماری است ) . قطور در عربی با قطر. و اقطار هم خانواده است. و با قوتور تورکی زمین تا آسمان فرق دارد. . . . . . . . فاضلاب ( فازلاب بر وزن تالاب ) است. و منظور آب با فضیلت نیست. و آب اضافی و گندآب است. . . عنکبوت ( انکه بوت ) حیوانی که رانهای درازی دارد. . . . . عقاب ( او قاپ ) حیوانی که شکارش را می قاپد. نام دیگر قارتال

کتابی که ارتفاع زیادی دارد
ضخیم
در زبان لری بختیاری به معنی
سنگ
قطور در زبان ترکی به معنای کچل بدون پوشش ( مو ) وهمچنین به ابر سیاه که موجبه باران زیاد شود

بپرس