قطب شمال


معنی انگلیسی:
north pole

فرهنگ فارسی

۱ - نقطه ای که در مرکز محور شمالی کره زمین و محادی ستاره قطبی ( جدی ) قرار دارد . ۲ - یکی از دو قطب فلک بعقیده قدما که در شمال عالم واقع و محاذی صورت فلکی دب اصغر ( بنات نعش صغری ) و در جوار ستاره قطبی ( جدی ) قرار دارد .

دانشنامه عمومی

قُطب شمال به انتهای شمالی محوری گفته می شود که زمین به دور آن می چرخد و در اقیانوس منجمد شمالی واقع شده است. این نقطه در فاصله ۷۲۵ کیلومتری شمال جزیره بزرگ گرینلند قرار دارد.
قطب شمال جغرافیایی با قطب شمال مغناطیسی متفاوت است.
قطب شمال جغرافیایی در نقطه ای قرار دارد که عمق اقیانوس در آن به ۴۰۸۰ متر می رسد و با توده های عظیم شناور یخی پوشیده شده است. در این ناحیه در شش ماه از سال، کاملاً روشن و آفتابی و در شش ماه دیگر کاملاً تاریک است.
کاوشگر آمریکایی، رابرت پیری ( Robert E. Peary ) در آوریل سال ۱۹۰۹ مدعی شد که با سورتمه و به کمک سگ های خود که آن را می کشیدند، موفق به رسیدن به قطب شمال شده است. سیاح آمریکایی دیگری به نام ریچارد برد ( Richard E. Byrd ) ادعا نمود که در نهم ماه مه ۱۹۲۶ با هواپیما به آنجا دست یافته است. هر دوی این ادعاها بعدها مورد تردید قرار گرفت. سه روز پس از اقدام ریچارد برد، در ۱۲ مه، محل دقیق قطب شمال توسط یک تیم بین المللی شامل روئال آمونسن، لینکلن السورت و آمبرتو نوبیل به وسیلهٔ هواپیما فتح شد. نخستین کشتی هایی که موفق شدند به قطب شمال برسند زیردریایی های اتمی آمریکا ( در سال های ۱۹۵۸ و ۱۹۵۹ ) بودند. یخ شکن آرکتیکا شوروی در سال ۱۹۷۷ نخستین کشتی سطحی بود که به این محل رسید.
عکس قطب شمالعکس قطب شمالعکس قطب شمالعکس قطب شمالعکس قطب شمال
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

north pole (اسم)
قطب شمال

پیشنهاد کاربران

قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود.
ورود الکترون به هسته، قطب شمال و جوشش و جنب و جوش الکترون از هسته به سمت حوزه مغناطیسی زمین قطب جنوب می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

جنوب ؛ معنا و مفهومی که در صندوقچه و ساختمان این کلیدواژه برای قطب جنوب کره ی زمین بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات وجود دارد به معنی جنبیدن و جوشیدن با اصطلاح جنب و جوش و خروج الکترون ها از قسمت هسته ی جنوبی به سمت حوزه مغناطیسی در فضای اطراف زمین به سمت قطب شمال و نهایتاً ورود الکترون ها به سمت داخل هسته در قطب شمال می باشد.
اجتناب ؛ جنب و جوش نداشتن ، نجنبییدن ، کاری نکردن ، فعالیت نداشتن ، خود را از جنب و جوش دور نگه داشتن
جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی
جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش
جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن
جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش.
اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و جنبش یا جمبش و حرکت و انجام کارهای سخت.
کلمه ی جنم و جنبه به لحاظ مصدر و بن واژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر مرتبط با کلمه ی شنبه یا شمبه به معنی روز شروع جنبش و جمبش و انجام فعالیت های روزمره می باشد.
در کلمه ی شنبه و شمبه قانون قلب به میم مثل انبار و امبار در کلمات زیادی قابل مشاهده است.

دومیخ ( قطب شمال و جنوب توأم )
قطب شمال ؛ آن قطب از کره زمین که در محاذات ستاره ٔقطبی می باشد. ( ناظم الاطباء ) .