هر سر مه به برج نو بچه نو برآورد
یکسره برج او شودقصر دوازده دری.
خاقانی.
هشتم فلک ایوانْت گلزار فلک قصرت فردوس نهم بادا گلزار تو عالم را.
خاقانی.
|| حبس. ( تعریفات ). بند : و قصر القضاة [ المستنجدباﷲ ] و غیرهم و انا فی الجملة و بقیت احدی عشرة ستة مقصوراً... و کنت فی الحبس بمأتین مجلدة منها الجمهرة... ( معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 55 ). || تقصیر. ( اقرب الموارد ). || نهایت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): قصرک ان تفعل کذا؛ پایان کار تو همین است که چنین کنی. ( منتهی الارب ). || قصر الظلام ؛ آمیزش تاریکی و روشنائی شبانگاه. || گویند: اتیته قصراً؛ ای عشیاً. ( منتهی الارب ). و رجوع به اقرب الموارد شود.قصر. [ ق َ ] ( ع مص ) کوتاه کردن : قصره قصراً؛ کوتاه کرد آن را. || کوتاه شدن. || بریدن موی. || جامه را گازری کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): قصر الثوب قصراً؛ دقه و بیّضه. ( اقرب الموارد ). || برگردانیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). گویند: قصره علی الامر؛ برگردانید او را بر کار. ( منتهی الارب ). || شبانگاه کردن و در هم شدن تاریکی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): در هم شدن تاریکی. ( اقرب الموارد ). || پرده فروهشتن. || قصر کردن نماز را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- نماز قصر، نماز مسافر ؛ نمازی است که شخص در مسافرت به جامی آورد درصورتی که مسافرت از هشت فرسخ کمتر نباشد اعم از اینکه فقط رفتن هشت فرسخ باشد یا رفتن و برگشتن. در سفر از هر نماز چهاررکعتی دو رکعت ساقط میشود با این شرائط: 1- آهنگ مسافرت هشت فرسخ یا چهار فرسخ با قصد مراجعت در همان روز که چهار فرسخ راه رفته است. 2- سفر را قطع نکند به شهری که در آن ملکی دارد وآن را وطن قرار داده در شش ماه بیشتر یا سفر را قطعنکند به قصد اقامه ده روز. 3- سفر مباح و جایز باشد نه سفر معصیت. 4- سفر کثیرالسفر نباشد. 5- از حد ترخص خارج شود. با حصول این شرائط واجب است قصر در نماز مگر در حرم خدا و حرم رسول خدا و مسجد کوفه و حایر حسین. رجوع شود به تبصره علامه و رساله ذخیرةالعباد آیةاﷲ فیض.بیشتر بخوانید ...