قره

/qara/

مترادف قره: اسود، تیره، سیاه، مشکی

معنی انگلیسی:
black, coolness, freshness, lustre, brightness, comfort, joy

لغت نامه دهخدا

قره. [ ق ُرْ رَ / رِ ] ( اِ ) قره که رمّالان زنند :
صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه را
شعری زننده قره سعدالسعود فالش.
خاقانی ( از آنندراج از غوامض سخن ).

قره. [ ق َ رَه ْ ] ( ع اِمص ) چرکینی اندام مانند قلح و زردی دندان. || ( مص ) زرد و چرکین اندام گردیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || داغ داغ شدن پوست از بسیاری اَدَرْفَن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سیاه شدن اندام یا برکنده شدن پوست اندام از سختی ضرب. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

قرا: سیاه
( صفت ) سیاه .
قره که رمالان زنند . صیدی چنین که گفتم و اقبال صید گه را شعری زننده قره سعد السعود فالش .

فرهنگ معین

(قَ رَ ) [ تر. ] (ص . ) سیاه .

فرهنگ عمید

روشنی چشم.
سیاه.

واژه نامه بختیاریکا

( قَرّه ) منتظر؛ معطل؛ لنگ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قرة (غلام حر). قرة از غلامان حر بن یزید ریاحی است که برخی وی را از شهدای کربلا می دانند.
ناموی را غرّه و عروه هم گفته شده است.

[ویکی الکتاب] معنی قُرَّةَ أَعْیُنٍ: روشنی چشمها (برخی گفته اند : اصل این کلمه از قر به معنای خنکی و سردی گرفته شده و معنای قرت عینه این است که : دیدگانش خنک شد و از آن حرارتی که در اثر درد داشت ، بهبودی یافت . بعضی دیگر گفتهاند : از باب بهبودی یافتن از حرارت درد چشم نیست ، بلکه از این ...
معنی قَرْحٌ: جراحت - اثری است که از جراحت و آسیب وارده بر بدن به خاطر برخورد با برّندهای از خارج باقی میماند
ریشه کلمه:
قرر (۳۸ بار)

«قُرَّة» از مادّه «قُرّ» (بر وزن حرّ) به معنای سردی و خنکی است، از آنجا که معروف است اشک شوق، همواره سرد و خنک، و اشک غم و حسرت داغ و سوزان است، تعبیر به «قُرَّةِ أَعْیُن» در لغت عرب، به معنای چیزی است که مایه خنک شدن چشم انسان، می گردد، یعنی اشک شوق را از دیدگانش جاری می سازد و این کنایه لطیفی است از نهایت خوشحالی.

[ویکی فقه] قره (غلام حر). قرة از غلامان حر بن یزید ریاحی است که برخی وی را از شهدای کربلا می دانند.
ناموی را غرّه و عروه هم گفته شده است.
حضوردرکربلا
قرة غلام حرّ که نامی از وی در منابع کهن نیست تا هنگام شهادت در میان لشکر عمر سعد بود. ولی پس از شهادت حر و کشتن شماری از دشمنان که مانع پیوستن وی به امام حسین علیه السلام می شدند، شتابان خود را به آن حضرت رساند و با چشمانی اشکبار از امام حسین علیه السلام بابت بی اجازه کشتن آن چند تن معذرت خواهی کرد. او پس از کسب اجازه روی به میدان نهاد و پس از مبارزه ای دلیرانه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

دانشنامه عمومی

قره (دهانه). قره یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۱۵ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس قره (دهانه)

قره (سیاه زن). قره ( به لاتین: Qərəh ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان سیاه زن واقع شده است. [ ۱]
عکس قره (سیاه زن)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بنام پرورنده و گرداننده مهر
( بِ قَرْ رفته ) ( ( بِ قَ ع ر �رفته ) که در اصطلاح عامیانه گ جایگزین ق شده و خطاب بی ادبانه بمعنای[به فنا رفته یا نابود شده] در ادیان باستان که بر پایه و اساس تناسخ و تولددوباره استوار بوده، این جمله کوتاه کفر مطلق و گناهی ننابخشودنی محسوب میشد. . .
...
[مشاهده متن کامل]

اما در معنای اصل و تلفظ صحیح ( بِ قَ رآ رفته ) طلبیده شده و با شوق در پرده نور پناه داده شده و پتانسیل و خاصیت و هویتش ساقط شده و به تاریکی های نور پیوسته. {از منظر و دیده شدن عبور کرده. از�تر�به �تار� رسیده. . .
در گویش محلی رود ارس به برف قار گفته میشودو به معنی سیاهی و ظلمات عمیق است و جای تعجبی ندارد چون نگریستن به سفیدی برف چشم را تاریک میکند و حتی نگریستن بیش از حد به برف چشم را نابینا میکند. .
در زبان و گویش ترکی به فرد نابینا{کُر} یا همان[قُر] میگویند، یعنی چشمانش تاریک شده. . . و به فرد ناشنوا{کاٰر}یا همان ( قار ) یعنی گوشش تاریک شده، میگویند. . به پیرزن خیلی کهنسال ( قاٰرْیْ ) یعنی از جنسیت و هوس زنانه ساقط شده یا زنانگیش خاموش و تاریک شده، میگویند. .
دور از لطف نیست که یادآوری کنم در قرآن کریم به تاریکی رحم زنان اشاره شده و همین تاریکی پنهان، بستر آفرینش و وجود یافتن و زایش و به دنیا آمدن و در ادامه اعلام موجودیت و هویت پیداکردن است. .
و در آخر بهتر است بدانیم که بقره یا همان گاو {گاوور} یا همان قاوور [قومی باستانی به همین نام در کنار رود ارس�گاوور یا قاوور� که امروزه به اشتباه �گاوپرست� نامیده میشوند، میزیستند]بمعنی حیوان حیرت آور و تاریک الحقیقت و ناشناخته. . . که در زبان باستان گاو را ارزشی بسیار والا و بلند مرتبه و برابر و هم طراز با� قر �یا تاریکی پشت نور مساوی دانسته شده و عنوان اصلی نامگذاری و انتخاب اسم گاو برای این حیوان همین است، که بمعنی ( آمده از تاریکی های نور ) یا ( همزاد نور که از تاریکی پنهان پشت نور متولد شده ) است. . .
بنابراین سوره بقره بمعنای ( همزادِ نور که از پشتِ پردهِ تاریکِ دامنِ پنهانِ مادرش جلوه میکند ) در ادبیات امروزی گاو فقط یک حیوان عظیم الحثه است و نا آگاهان و جاهلان نام بقره را برازنده بزرگترین و دومین ( از نظر بنده حقیر اولین ) سوره قرآن قبول ندارند و حتی به نظرشان تحقیر آمیز می آید. . الله اعلم

واژه قره
معادل ابجد 305
تعداد حروف 3
تلفظ qare
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [ترکی] ‹قرا› [قدیمی]
مختصات ( قَ رَ ) [ تر. ] ( ص . )
آواشناسی qara
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
ترکی سیاه منبع : Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*Kara”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
...
[مشاهده متن کامل]

Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg همگی زبانشناسند. این کلمه در ژاپنی هم به کار میرود .

پیوستِ دیدگاهِ پیشین: ( زبان سانسکریت )
در رویه یِ 448 و 449 از نبیگِ ( فرهنگ سَنسکریت - فارسی ) - پوشینه یکم - آمده است:
قرهقره
ریشه شناسیِ واژگانِ ( چرک، قره ) :
واژه یِ ( چرک ) به چمِ ( آلوده، کثیف ) و واژه یِ ( غره یا قره ) به چمِ ( سیاه ) واژگانی ایرانی هستند.
در زبان پارسی واژه یِ ( cardeh ) را به چمِ ( سیاه فام blackish، تاریک ( نسبتا تاریک ) darkish ) و واژه یِ ( kari کَری ) و ( karah کَرَه ) را به چمِ ( سیاه و دوده رنگ smut ) و در زبانِ پهلوی واژه یِ ( karic کَریک ) را به چمِ ( crap، muck سرگین ) داریم. در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ ( کَرَتَ - ) به چمِ ( سرخِ تیره indigo، oxblood نیلی ) و واژه یِ ( - kardama کَردَمَ ) به چمِ ( slime، mud: گِل و لجن، گِل آلود و گِلی ) ، ( smut سیاه و دوده رنگ ) و ( manure کود ) آمده است؛ همچنین است واژگانِ
...
[مشاهده متن کامل]

( - karka - ، kalka ) .
در زبانِ ایرلندیِ میانه نیز واژه یِ ( corcach ) به چمِ ( مرداب، لجن زار، سیاه آب marsh، swamp ) آمده است. زبانهایِ هندواروپاییِ دیگر نیز در پَسگشتِ پایین آمده اند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
آنچه روشن است، واژه یِ ( قره ) به چمِ ( سیاه ) از واژه یِ ( کَری، کَرَه، کریک ) برگرفته شده است و واژه یِ ( چرک ) نیز با واژگانِ ( cardeh و karik ) و همینطور واژگانِ بالا همریشه هست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ( reference ) :
رویه هایِ 1547 و 1548 از نبیگِ ( فرهنگنامه یِ ریشه شناختیِ زبانهایِ هندواروپایی ) نوشته یِ ( J. pokorny )
در پاره ای از رویه یِ 1547 از پَسگَشتِ بالا آمده است:

قره
( قَرَ یا قره ) در واژگانی همچون ( قَرَ باغ، قَرَ تپه، قَرَ کلیسا و. . . ) به چمِ ( سیاه ) نیست. واژه ( قَرَ یا قره ) دگرریختی از واژه یِ ایرانیِ ( کَرَ ) یا ( خَرَ ( خر ) ) بوده است و در زبان پارسی هرگاه واژه ( خر ) به عنوان پیشوند مینشیند، به چمِ ( بزرگ، گُنده ) است برای نمونه: خرچنگ، خرگوش، خرمگس و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه ما چیزی بنام ( باغِ سیاه، کلیسایِ سیاه ، تپه سیاه و. . . ) نداریم ولی ( باغ بزرگ، کلیسایِ بزرگ و. . . داریم ) . این واژگان همگی ایرانی هستند.
شما را به واژه ( خربُزه ) و ( خَرَتَرَ ) ارجاع می دهم که بسامان ( به ترتیب ) به واژگان ( قارپیز ) در زبان مغولی - تُرکی و واژه ( قاتر یا قارتر ) دگرگون شده اند.
واژگانِ ( کَرَ ) یا ( خَرَ ) به فراوانی در زبان پهلوی و دیگر زبانهای باستانیِ ایرانی بکار رفته اند.

قره، قارا ، قرا
با ریشه ترکی
1سیاه
۲بزرگ و کبیر
۳کیرلنمیش یا کثیف
جواب به علی باقری
قره در معنای سیاه هست و کیر به معنای کثیف و باتیخ هم در معنای آلوده ترکی هستند
قرة از ماده قر ( بر وزن حر ) به معنی سردى و خنکی است ، و از آنجا که معروف است اشگ شوق همواره سرد و خنک ، و اشک غم و حسرت داغ و سوزان است تعبیر به قرة اعین در لغت عرب به معنی چیزى است که مایه خنک شدن چشم انسان می گردد .
�قُرَّة� از مادّه �قُرّ� ( بر وزن حرّ )
این واژه میتواند با واژه قرار نیز همریشه گرفته شود
اینگونه قره اعین در قرآن یعنی چشمه ای مقرر شده یا نهادینه شده یعنی چشمه ای که در درون قرار دارد
که می خواهد به ینابیع الحکمه اشاره نماید
لغت تورکی قره به معنای سیاه ، گویش دیگر لغت ایرانی کره ker - ra به معنای چرک پوست سیاه شدگی است که در هندواروپایی به شکل kher - s به معنای black dark و در فرهنگ ریشه شناسی پاکورنی به شکل kers به معنای رنگ چرک dirty color ثبت شده است. قره یا کره با لغت روسی چرنی черный černyj همریشه هستند که در پارسی چرک خوانده میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی انگلیسی color به معنی رنگ با واژه ی "قره " همریشه می باشد .

قره غلام در ترکی یعنی غلام سیاه
قره در زبان ترکی یک اصطلاح نیز می باشد . به معنی خوش نشین . در روستاهای زنجان به کسانی که در روستا زمینی برای زراعت نداشته باشد به آنها قره گفته می شود . و همچنین در ترکی قره به معنی بزرگ هم آمده است مثل
...
[مشاهده متن کامل]
قره بلاغ ، قره سو ، قره آغاج . به عنوان مثال قره بلاغ یعنی چشمه بزرگ نه چشمه سیاه و یا قره آغاج یعنی درخت بزرگ نه درخت سیاه .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس