[ویکی اهل البیت] قرب الهی به معنای نزدیکی مکانی و زمانی نیست؛ بلکه مراد این است که انسان در اثر حرکت اختیاری و انتخابی که دارد با اعمال و کردار نیکو و دوری از هر زشتی و پلیدی به مقامی برسد که مورد عنایت خاص الهی قرار گیرد.
نزدیک شدن به خداوند تبارک و تعالی نه به معنای کم شدن فاصله زمانی و مکانی است؛ که مثلاً اگر به مکه مکرمه رفتیم از نظر مکانی به خدا نزدیک شده باشیم یا نیمه شب از نظر زمانی به خدا نزدیکتریم، خیر زیرا خداوند تبارک و تعالی خود آفریننده زمان و مکان است و خود محیط بر همه زمانها و مکانهاست و با هیچکدام از موجودات نسبت زمانی و مکانی ندارد، خود می فرماید:
مراد از قرب به خدا نزدیکی مکانی و زمانی نیست، بلکه مراد این است که انسان در اثر حرکت اختیاری و انتخابی که دارد با اعمال و کردار نیکو و دوری از هر زشتی و پلیدی به مقامی برسد که مورد عنایت خاص الهی قرار گیرد به طوری که همه درخواست هایش به اجابت برسد، یعنی به آن جایی برسد که: ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته؛ اگر مرا بخواند ، اجابت می کنم او را و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می کنم.
بنده ای که به چنین مقامی برسد به کمال خود رسیده است ولذا در عرف جامعه هم کسی که مورد توجه شخصیتی باشد، می گویند او «مقرب » فلانی است و در قرآن کریم هم بر پیشروان اسلام که از ارزش بیشتری برخوردارند عنوان «مقربین » اطلاق شده است: «والسابقون السابقون × اولئک المقربون»؛ پیشی گیرندگان پیشی گرفتگانند. آنان مقربانند.
و این قرب به خدا مرتبه ای است از وجود که در آن استعدادهای ذاتی شخص با سیر و حرکت اختیاری خود به فعلیت می رسد؛ خواه حرکتی سریع و لحظه ای که انبیا و اولیای خدا از لحظات دمیده شدن روح در کالبدشان سیر تکاملی کردند و در اندک مدتی به کمالات بزرگ و همان قرب حقیقی نایل شدند که عیسی بن مریم در گهواره می گوید: «قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا»؛ گفت من بنده خدایم به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.
و طبق روایاتی که در دست ما شیعیان است ائمه معصومین علیهم السلام حتی در شکم مادر تسبیح خدا می گفتند و به محض به دنیا آمدن سر به سجده گذاشته و شکر خدا نمودند؛ مثلاً علی علیه السلام در هنگام ولادتش قرآن خواند و سوره مؤمنون را تلاوت کرد. و درباره امام زمان علیه السلام داریم که در دل مادر سخن می گفت و به دنیا که آمد، سجده کرد. و درباره ام الائمه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آمده است که در دل مادرش خدیجه با او تکلم می کرد و درباره امام جواد علیه السلام داریم که نه ساله بود به امامت رسید. و همین طور سایر ائمه معصومین علیهم السلام که تمامی ایشان سیر تکاملی سریع و برق آسا داشته اند.
این سیر تکاملی که هدف از تزکیه نفس است مربوط به جسم و بدن انسان نیست بلکه مربوط به روح و دل آدمی است و شرایط مادی فقط نقش فراهم کردن زمینه سیر و سلوک را به عهده دارند و اگر ما به زیارت خانه خدا می رویم مسلماً مکه هدف یست بلکه وسیله ای است برای همان تقرب روح به خدا و چه بسا افرادی که در مکه بودند و حتی با پیامبر اسلام فامیلی داشتند مثل «ابولهب » ها ولی از خدا و پیامبرش فرسنگها دور بودند و یا کسانی از مکه خیلی دور بودند ولی از بسیاری از اصحاب به خدا و پیامبرش نزدیکتر بودند، مثل «اویس قرنی » که در رکاب علی علیه السلام در صفین به شهادت رسید، او پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندید اما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سفارش او را به علی علیه السلام کرد.
قرب از دیدگاه فلسفی بر سه قسم است: قرب مکانی و (زمانی)، قرب ماهوی، قرب وجودی. اما قرب مکانی و زمانی اختصاص به اجزای عالم جسم و جسمانی دارد. چون خداوند مبرّای از جسمانیت است در مورد او صادق نیست. اما قرب ماهوی؛ مثل قرب زید و عمرو در ماهیت انسانی و اشتراک آنها در حیوانیت و ناطقیت. اما خدای بزرگ، چون وجود بی نهایت و مطلق است، ماهیت ندارد ولذا این گونه قرب نیز در مورد او صادق نیست.
نزدیک شدن به خداوند تبارک و تعالی نه به معنای کم شدن فاصله زمانی و مکانی است؛ که مثلاً اگر به مکه مکرمه رفتیم از نظر مکانی به خدا نزدیک شده باشیم یا نیمه شب از نظر زمانی به خدا نزدیکتریم، خیر زیرا خداوند تبارک و تعالی خود آفریننده زمان و مکان است و خود محیط بر همه زمانها و مکانهاست و با هیچکدام از موجودات نسبت زمانی و مکانی ندارد، خود می فرماید:
مراد از قرب به خدا نزدیکی مکانی و زمانی نیست، بلکه مراد این است که انسان در اثر حرکت اختیاری و انتخابی که دارد با اعمال و کردار نیکو و دوری از هر زشتی و پلیدی به مقامی برسد که مورد عنایت خاص الهی قرار گیرد به طوری که همه درخواست هایش به اجابت برسد، یعنی به آن جایی برسد که: ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته؛ اگر مرا بخواند ، اجابت می کنم او را و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می کنم.
بنده ای که به چنین مقامی برسد به کمال خود رسیده است ولذا در عرف جامعه هم کسی که مورد توجه شخصیتی باشد، می گویند او «مقرب » فلانی است و در قرآن کریم هم بر پیشروان اسلام که از ارزش بیشتری برخوردارند عنوان «مقربین » اطلاق شده است: «والسابقون السابقون × اولئک المقربون»؛ پیشی گیرندگان پیشی گرفتگانند. آنان مقربانند.
و این قرب به خدا مرتبه ای است از وجود که در آن استعدادهای ذاتی شخص با سیر و حرکت اختیاری خود به فعلیت می رسد؛ خواه حرکتی سریع و لحظه ای که انبیا و اولیای خدا از لحظات دمیده شدن روح در کالبدشان سیر تکاملی کردند و در اندک مدتی به کمالات بزرگ و همان قرب حقیقی نایل شدند که عیسی بن مریم در گهواره می گوید: «قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا»؛ گفت من بنده خدایم به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.
و طبق روایاتی که در دست ما شیعیان است ائمه معصومین علیهم السلام حتی در شکم مادر تسبیح خدا می گفتند و به محض به دنیا آمدن سر به سجده گذاشته و شکر خدا نمودند؛ مثلاً علی علیه السلام در هنگام ولادتش قرآن خواند و سوره مؤمنون را تلاوت کرد. و درباره امام زمان علیه السلام داریم که در دل مادر سخن می گفت و به دنیا که آمد، سجده کرد. و درباره ام الائمه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آمده است که در دل مادرش خدیجه با او تکلم می کرد و درباره امام جواد علیه السلام داریم که نه ساله بود به امامت رسید. و همین طور سایر ائمه معصومین علیهم السلام که تمامی ایشان سیر تکاملی سریع و برق آسا داشته اند.
این سیر تکاملی که هدف از تزکیه نفس است مربوط به جسم و بدن انسان نیست بلکه مربوط به روح و دل آدمی است و شرایط مادی فقط نقش فراهم کردن زمینه سیر و سلوک را به عهده دارند و اگر ما به زیارت خانه خدا می رویم مسلماً مکه هدف یست بلکه وسیله ای است برای همان تقرب روح به خدا و چه بسا افرادی که در مکه بودند و حتی با پیامبر اسلام فامیلی داشتند مثل «ابولهب » ها ولی از خدا و پیامبرش فرسنگها دور بودند و یا کسانی از مکه خیلی دور بودند ولی از بسیاری از اصحاب به خدا و پیامبرش نزدیکتر بودند، مثل «اویس قرنی » که در رکاب علی علیه السلام در صفین به شهادت رسید، او پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندید اما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سفارش او را به علی علیه السلام کرد.
قرب از دیدگاه فلسفی بر سه قسم است: قرب مکانی و (زمانی)، قرب ماهوی، قرب وجودی. اما قرب مکانی و زمانی اختصاص به اجزای عالم جسم و جسمانی دارد. چون خداوند مبرّای از جسمانیت است در مورد او صادق نیست. اما قرب ماهوی؛ مثل قرب زید و عمرو در ماهیت انسانی و اشتراک آنها در حیوانیت و ناطقیت. اما خدای بزرگ، چون وجود بی نهایت و مطلق است، ماهیت ندارد ولذا این گونه قرب نیز در مورد او صادق نیست.
wikiahlb: قرب_الهی