قبول

/qabul/

مترادف قبول: اجابت، استجابت، باور، پذیرش، پسند، تایید، تراضی، تصدیق، تصویب، تقبل، توافق، رضا، رضامندی، رضایت، صوابدید

متضاد قبول: رد

برابر پارسی: پذیرش، باور، پذیرا، پذیرفتن، پذیرفته شده

معنی انگلیسی:
accepting, acceptance, admitting, agreement, consent, compliance, accepted, counting, counted, receipt, resignation

لغت نامه دهخدا

قبول. [ ق َ ] ( ع مص ) پذیرفتن. || دلو را از ساقی گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) پذیرائی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) مام ناف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || باد صبا از آن جهت که ضد دبور است. یا آن که مقابل در کعبه شرفهااﷲ میوزد. یا آن که مقبول طبایع و نفوس است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) در فارسی اکثر به معنی مقبول آید و با لفظ افتادن و کردن استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
ای کز کمال حسن تو حیران شده عقول
در سینه ها عزیزی و در دیده ها قبول.
میرحسن دهلوی ( از آنندراج ).
نیست غیر از ناقبولی سازگار راستان
میخورم خون همچو تیر از دل پسندیهای خویش.
ملا مفیدبلخی ( از آنندراج ).
|| زیبا. خوب. || ( اِمص ) خوبی. ( منتهی الارب ). || جمال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) هیأت و لباس.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

قبول. [ ق ُ ] ( ع اِمص ) خوبی. || جمال. || ( اِ ) هیأت و لباس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) وزیدن باد صبا. ( آنندراج ). || پیش آمدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیش آمدن .
پذیرفتن دلو را از ساقی گرفتن پذیرائی .

فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - خوبی . ۲ - زیبایی ، جمال .
( ~ . ) [ ع . ] (مص ل . ) پیش آمدن .
(قَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پذیرفتن . ۲ - (اِ مص . ) پذیرایی ، پذیرش .

فرهنگ عمید

۱. پذیرفتن و گرفتن چیزی.
۲. گفتار کسی را به راستی و درستی پذیرفتن.
۳. (صفت ) پذیرفته.
* قبول افتادن: (مصدر لازم ) [قدیمی] پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن: صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (حافظ: ۴۷۲ ).
* قبول شدن: (مصدر لازم ) پذیرفته شدن.
* قبول کردن: (مصدر متعدی ) پذیرفتن.

واژه نامه بختیاریکا

( قبول( هدیه) ) زَفت
ز دال ( زِ بال ) ؛ مثلا گل او ز بال نید یعنی
دِرَوا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها، که مقابل ایجاب است.
به تعبیری دقیق تر قبول عبارت از رضا به ایجاب و پذیرفتن آن است اعم از این که ایجاب انشاء تملیک یا تزویج باشد.
انواع قبول
و آن بر سه گونه است:
الف ـ گاهی به لفظ قبلت و رضیت می باشد.
ب ـ و زمانی به طریق امر و استیجاب می باشد مانند «بعنی».
ج ـ و گاهی به لفظ اشتریت و ملکت (به تخفیف لام) و ابتعت می باشد.


[ویکی فقه] قبول (فقه). قبول این است که مشتری بگوید: «قبلت» یا «اشتریت» یا «ابتعت» و نظیر آنها،
به تعبیری دقیق تر قبول عبارت از رضا به ایجاب و پذیرفتن آن است اعم از این که ایجاب انشاء تملیک یا تزویج باشد.

انواع قبول
و آن بر سه گونه است:
الف ـ گاهی به لفظ قبلت و رضیت می باشد.
ب ـ و زمانی به طریق امر و استیجاب می باشد مانند «بعنی».
ج ـ و گاهی به لفظ اشتریت و ملکت (به تخفیف لام) و ابتعت می باشد.
مکاسب شیخ انصاری، ص۹۶.
۱. ↑ مغنی المحتاج، ج۲، ص۳.۲. ↑ المهذب (ابو اسحاق شیرازی)، ج۱، ص۲۵۷.۳. ↑ مکاسب شیخ انصاری، ص۹۶.
...

مترادف ها

admission (اسم)
پذیرش، دخول، تصدیق، قبول، اعتراف، ورودیه، درامد، اجازهء ورود، بارداد

reception (اسم)
پذیرش، قبول، برخورد، پذیرایی، مهمانی، دریافت

imprimatur (اسم)
پذیرش، قبول، تصویب، اجازه چاپ

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

compliance (اسم)
موافقت، قبول، اجابت، بر اوردن

acknowledgment (اسم)
تصدیق، سپاسگزاری، قبول، اقرار، خبر وصول، تشکر، شهادت نامه

adoption (اسم)
قبول، اقتباس، اتخاذ، اختیار، قبول به فرزندی، فرزند خواندگی

ratification (اسم)
تصدیق، قبول، تصویب، قبولی، انعقاد

intromission (اسم)
تصدیق، قبول، ارسال، تو رفتگی، درج

فارسی به عربی

اتفاقیة , استقبال , التزام , تبنی , تصریح , دخول

پیشنهاد کاربران

معنای ریشه ای کلمه قبول گرفتن و گرفته شدن هست. ریشه قاب/قاپ
این کلمه از ترکی در فارسی هم راه یافته شده . کلمه قاپیدن. گرگ حسن را قاپید حالت مفعولی حسن توسط گرگ قاپیده شد. معادل ترکی قورد حسنی قاپدی. حالت مفعولی حسن قورده قاپلدی، قاپلماک یا قابلماک یعنی گرفته شدن، پذیرفته شدن. قابل یا قبول همینه یعنی پذیرفته شد. لذا کلمه قبول ترکی هست و بخاطر اینکه قابل تلفظ میشه با قاف نوشته میشه وگرنه اگر قبول بود بصورت غبول نوشته میشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اشکان جان درست فهمیدی بهت تبریک میگم فقط عرب زده نیستند بخاطر حرمت قران و اسلام سکوت میکنند ولی کار علمی رو نباید با مسایل دینی قاطی کرد. یکی از نکات دیگه فرق قاف و غین هم در اینجا هست. یعنی اگر ریشه کلمه قبول بود با غ مینوشتن وقتی قابول هست با قاف نوشته میشه
...
[مشاهده متن کامل]

الیم مکینه یه قاپولدی یعنی دستم توسط دستگاه گرفته شد. قبول در گرامر و معنای خودش گرفته شد و پذیرفته شد هست بخاطر ل داخلش و این گرامر ترکی هست نه عربی یا فارسی ضمن اینکه فارسی هم قاف نداره. خیلی چیزها و از گرامر کلمات میتوان به راحتی فهمید از چه زبانی شاخته شده است. در فارسی این امر با فعل کمکی شد ساخته میشه و مشابه ترکی نیست
ریشه کلمه قاب هست نه قبل و ل مفعول ساز هست همین اثبات عربی نبودنشه. یقبل عربی داری کلمه قبل هست که خود قبل خودش معنی دیگه ای داره و ربطی به قبول نداره. یعنی موقع صرف قه به له میگه که یک فتحه مازاد داره و این دلالت بر این داره ریشه قبل نیست بلکه قه ب هست که همون قاب یا قاپ بمعنی پذیرفتن یا گرفتن هست و با یک ل مفعولی میشه. متاسفانه در ایران و ترکیه مثل غرب زبانشناس خوب نداریم و اگه هم هست سیاسی کاری میکنند. هرکس بخواد یکی از سه زبان ترکی، عربی و فارسی رو مطالعه کنه باید کاملا به سه تاش مسلط باشه. اکثر کسانی که فارسی رو مطالعه میکنند متاسفانه اصلا ترکی نمیدونند و فهم عربی هم بسیار محدود هست. بخاطر همین هست که نظرات بسیار اشتباهی میکنند

خیلی از کلمات عربی نیستند متاسفانه چون روی وزن عربی رفتن همه فکر میکنند عربیه مثل تبخیر که بر وزن تفعیل هست در حالی که از کلمه بوخار ترکی هست و بو و بوخار از یک ریشه و هر دو ترکی هستند. قبول نیز ترکی هست.
...
[مشاهده متن کامل]
قاپول با کلمات قاب، قاپ، قاپیدن از یک ریشه هست یعنی گرفتن و پذیرفتن. قاپول شده قابول و نهایت قبول، توی عربی هم رفته. کلمه ترکی هست از ریشه قاپمک و نکته جالب کلمه ل هست که در گرامر ترکی برای مجهول و مفعول کردن استفاده میشه. مثال بقدی یعنی خفه کرد ببقلدی یعنی خفه شد. لذا فعل صحیح قبول شد هست نه کردن. بسیاری از کلمات در عربی واقعا عربی نیست منتها بخاطر قران سکوت میکنند اینو بدونید

قبول: همتای پارسی این واژه ی عربیَ، این است:
پدیر padir ( مانوی )
( فرهنگ پارتی و مانوی به انگلیسی از ماری بویس )
قبول = پذیرفت / پسند
تقبل = خودسپ / خودسپاری / خودبار / خودباری
اقبال = بخت / پیشان
قبل = گذشته /پیش
واژه قبول
معادل ابجد 138
تعداد حروف 4
تلفظ qabul
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( قَ ) [ ع . ]
آواشناسی qabul
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
از کابال عبری گرفته شده است ، همه زبان عربی وام واژه است .
MKBLWNtn وازه که در زبان پهلوی آمده است و شاید از زبان موبدان در زبان های اوستایی امده باش و یا اینکه از زبان ارامی اخذ شده باشد و و احتمالا از واژگان دوره میاه زبان ها باشد.
در موقع پذیرفتن و درست دانستن چیزی می گویند قبول است
انتخاب
عالیه
کلمه ( قبول ) اگر با قید ( حسن ) در کلام آید معنایش همان تقبل است ، چون فرق تقبل با قبول این است که تقبل به معنای یک نوع قبول است و آن قبول با رضایت درونی است .
درست شدن
بیش از نود درصد عربی ، عبری آرامی سریانی ایرانی و . . . است ، چیزی رو که عرب زده ها درباره زبان عربی می گویند ، دروغی بیش نیست و این واژه هم عربی نیست ، حتا واژه الله هم عربی نیست
Acceptance
بهترین برگردان کلمه "قبول" به فارسی اصیل میشه "کامیاب"
مثلا به جای اینکه بگیم "قبول" شدم
بهتره بگوئیم "کامیاب" شدم
کامیاب
واژه قبول و متصاد آن
قبول = معناهایی که گفته شده خوب اند و پسند را هم باید افزود
متصاد آن. غیر قابل قبول = ناپسند = نپذیرفتنی
پیشنهادم اینست که برای هر واژه معنی پارسی آن گفنه می شود. متضاد پارسی آن نیز گفته شود
تصویب
Pass
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس