قاموا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

معنای اولی قیام را در قاموس و غیره برخاستن ضد نشستن گفته‏اند ولی معانی مختلف و اقسامی دارد که ذیلاً بررسی می‏شود: 1- برخاستن. مثل . پیش از آنکه از جایت برخیزی من تخت را پیش تو می‏آورم. 2- توقف. . هر وقت روشن شد درنور آن می‏روند و چون تاریک گردید می‏ایستند و توقف می‏کنند. 3- ثبوت و دوام . مراد از قیام آسمان و زمین پیوسته بودن نظم جاری در آنهاست در مجمع فرموده: معنای قیام ثبات و دوام است. و آن ایستادنی است که تا خدا نخواسته نشستن ندارد. 4- عزم و اراده. راغب در آیه . آن را عزم و اراده گفته، زمخشری در وجه آن گفته: چون فعل مسبب از اراده و قدرت است لذا مسبب درمقام سبب قرار گرفته. طبرسی فرموده: در اینجا اراده حذف شده و تقدیر چنین است «اِذا اَرَدْتُمُ الْقِیامَ اِلَی الصَّلوةِ» ایضاً در آیه . نگارنده قول زمخشری را بهتر می‏دانم. 5- وقوع امر: در آیات . ظهور و وقوع گفته‏اند. طبرسی فرموده «تَظْهَرُ الْقِیامَةُ» ظاهراً این از آن جهت است که وقوع و ظهور لازم قیام است. 6- مشغول شدن به کاری مثل . که به معنی مشغول شدن به عبادت است ایضاً . و شاید به معنی دوام باشد یعنی پیوسته درباره یتیم‏ها به عدالت رفتار کنید. *** اِقامَة: را برپا کردن و نیز ادامه شی‏ء گفته‏اند در قاموس گفته: «اَقامَ الشَّیْ‏ءَ اِقامَةً: اَدامَهُ وَ اَقامَ فُلاناً: ضدّ اَجْلَسَهُ» در این صورت معنی آیات . . . و نظائر آنها چیست؟ 1- طبرسی فرموده: اقامه نماز آن است که آن را با حدود و فرائض آن انجام دهند «یُقیمُونَ الصَّلوةَ» یعنی نماز را به نحو کامل و احسن به جا می‏آورند و از ابومسلم نقل می‏کند که اقامه به معنی ادامه است و «یُقیمُونَ الصَّلوةَ» یعنی نمازهای واجبی را همیشه می‏خوانند. زمخشری با طبرسی هم عقیده است و ادامه را در مرتبه ثانی آورده بیضاوی نیز مانند آن دو گفته است. 2- راغب آن را ادامه می‏داند و «یُقیمُونَ الصَّلوةَ» را «یُدیمُونَ فِعلَها وَ یُحافِظُونَ عَلَیْها» گفته است سپس مثل طبرسی و زمخشری گوید اقامه شی‏ء ایفاء کردن حق آن است. 3- المنار آن را نماز با توجه و از روی خلوص می‏داند و هر نماز که در آن توجه نباشد صورت نماز است. به نظر نگارنده همه این معانی در اقامه منظور است زیرا اقامه نماز که بدان مأموریم آن است که نماز کامل و پیوسته به جای آوریم لذا در آیات به همه آنها اشاره شده است مثل . . . ادامه، خشوع، محافظت، همان اقامه نماز است درباره بعضی آمده . که مخالف خشوع است و . که مخالف ادامه است. * . اقامه در اینگونه آیات ظاهراً به معنی دوام و ثبوت است یعنی: پیوسته توجه بدین کن و بدان ملازم باش. * قائِمَة نیز به معنی ثبوت و دوام آید چنانکه در قاموس و اقرب گفته است علی هذا قائمه در آیه . به معنی ثانیه است. * مقیم در آیه «وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ» و نظیر آن به معنی ثابت و پابرجا است. *** استقامت: راغب گوید استقامت طریق آن است که راست و بر خط مستوی باشد و طریق حق را به آن تشبیه می‏کنند مثل . . و استقامة انسان آن است که ملازم طریق حق باشد. . یعنی تا مشرکان در پیمان خود نسبت به شما ثابت ماندند شما هم نسبت به آنها در پیمان خویش ثابت باشید. . دعای شما به اجابت رسید درکار خود و تبلیغ دین ثابت و پا برجا باشید. . آنانکه گفتند: پروردگار ما خداست و سپس درآن قول ثابت ماندند ملائکه بر آنها نازل شوند. *** قیام همانطور که مصدر است جمع قائم نیز آمده مثل . . قیام در هر دو آیه جمع قائم است چنانکه قعود جمع قاعد. * ایضاً قیام مثل قوام به معنی ما یَقُومُ بِهِ الشَّیْ‏ءُ است . اموال مایه قیام و قوام زندگی است اموال، انسان و زندگی انسان را بر پا می‏دارد طبرسی از ابوالحسن نقل می‏کند که در قیام سه لغت هست: قِیام و قوام و قِیَم (بر وزن عنب) و قیام چیزی است که باعث قیام تو است. * . کعبه سبب قیام و قوام مردم است که در «کعبه» خواهد آمد. *** قَیِّم: به فتح قاف و کسر یاء طبرسی آن را مستقیم گفته. . دستور داده که جز او را نپرستید آن است دین صحیح و راه راست. بعضی آن را از قیام به معنی ما یَقُومُ بِهِ الشَّیْ‏ء گفته‏اند چنانکه در اقرب قیم امر را متولی امر گفته است یعنی آن است دینی که قائم به مصالح و سبب اصلاح است، بعضی آن را ثابت معنی کرده‏اند نگارنده قول وسط را می‏پسندم. قَیِّمَة مؤنّث قَیِّم است . * . قِیَم در قرآن‏ها بر وزن عنب است ولی قَیِّماً نیز خوانده‏اند طبرسی آن را مانند گذشته مستقیم، بضی مخفف قیام به معنی قوام یعنی دینی که قائم بر مصالح مردم است. *** قَیُّوم از اسماء حسنی است و سه بار در قرآن مجید ذکر شده است . . . اصل قیوم قیووم است واو اول به یاء قلب شده و ادغام گردیده است چنانکه اصل قیام قیوام بوده است. لفظ قیوم مبالغه و نماینده قیمومت تام خدا برخلق است پس قیوم یعنی قائم به تدبیر خلق. گویند «قامَ بِالْاَمْرِ: تَوَلَّاهُ» یعنی به امر مباشرت کرد، در جوامع الجامع فرموده: «الدَّئِمُ الْقِیامِ بِتَدْبیرِ الْخَلْقِ وَ حِفْظِهِمْ» و در مجمع آمده: «اَلْقائِمُ بِتَدْبیرِ خَلْقِهِ مِنْ اِنْشائِهِمْ اِبْتِداءً وَ ایصالِ اَرْزاقِهِمْ اِلَیْهِمْ» صدوق در توحید فرموده: آن از «قُمْتُ بِالشَّیْ‏ءِ» یعنی به اصلاح و به تدبیر و حفظ شی‏ء برخاستم، می‏باشد. چنانکه آیه . از قیمومت و تدبیر خدا نسبت به اعمال خبر می‏دهد. خداوند اعمال مردم را تدبیر می‏کند آنها را به صحائف اعمال وارد کرده و مبدل به ثوابها و عقابهای دنیا و آخرت نموده و به صورت ضلالت، هدایت، بهشت، جهنم، شادی و غصه در می‏آورد. *** قوّام: مبالغه قائم است . قوّام بالقسط کسی است که دائماً قائم به عدالت باشد «شُهَداء» حال است از ضمیر «قَوّامین» و ممکن است خبر بعد از خبر باشد برای «کُونُوا» چنانکه در مجمع گفته است. به نظرم خبر بعد از خبر بهتر است و آمدن «شُهَداء» می‏فهماند که «قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ» مقدمه آن است یعنی ای اهل ایمان پیوسته قیام به عدالت کنید و برای خدا و حق، ادای شهادت دهید هر چند به ضرر خودتان باشد... بعضی قوام را بهترین و کاملترین قیام کننده گفته‏اند. * . مراد از قوام در آیه قیم و قائم به امر و سرپرست است لذا در اقرب الموارد امیر را از معانی آن شمرده و در مجمع گفته: گویند رَجُلٌ قَیِّمٌ و قَیَّام و قَوَّام و آن برای مبالغه و تکثیر است. آیه فوق سه مطلب را روشن می‏کند: 1- مردان به طور کلی بر زنان قیم و سرپرست اند و از جمله شوهران برای زنان خویش. 1- مردان بطور کلّی بر زنان قیّم و سرپرست‏اند و از جمله شوهران برای زنان خویش . 2- علت این امر یکی برتری وجود مرد است نسبت به زنان درباره اداره امور و سرپرستی. این حقیقت مسلّم است که مرد از حیث تفکّر و تدبّر و اداره امور و تحمّل کارهای سخت به زن برتری دارد چنانکه زن از حیث عاطفه و ترحم برتر از مرد است، این تفاوت ذاتی وظائف زن و مرد را نیز متفاوت کرده است لذا «اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النَّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ». 3- دیگری مسؤلیت مرد است نسبت به مهریه و به تامین مخارج زن که زن از این جهت مسؤلیتی ندارد «وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ». *** مقام به ضم میم و فتح آن مصدر میمی است به معنی اقامه و نیز اسم زمان و مکان است ایضاً مقام به فتح اول محل ایستادن است در آیه . مقام موضع ایستادن است و آن سنگی است که اثر قدمهای ابراهیم «علیه السلام» در آن است و در آیه . ظاهراً مراد نماز طواف در کنار مقام آن حضرت است و از جمله «وَاتَّخِذُوا...» به نظر می‏آید که باید آنجا را محل نماز انتخاب کرد و آن به نماز طواف منطبق می‏شود. در شعر ابوطالب «علیه السلام» راجع به مقام ابراهیم «علیه السلام» چنین آمده: «وَ مَوْطنی ابراهیم فی الصخر رطبة علی قدمیه حافیاً غیر ناعل». عیاشی در تفسیر از ابی الصباح نقل کرده از حضرت صادق «علیه السلام» سؤال شد از مردی که فراموش کرده نماز طواف حج یا عمره را در مقام ابراهیم بخواند فرمود: «اِنْ کانَ بِالْبَلَدِ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ عِنْدَ مَقامِ اِبْراهیمَ فَاِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ اتَّخِّذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهیمَ مُصَّلًی وَ اِنْ کانَ قَدْ ارْتَحَلَ وَ صارَ فَلا آمُرُهُ اَنْ یَرْجِعَ» از اینگونه اخبار زیاد است. مراد از مقام در آیات . . جایگاه و محل اقامت است. مُقام به ضم اول در آیه . به معنی اقامت است یعنی ای اهل یثرب با این کثرت کفار وجهی برای اقامت شما در اینجا نیست برگردید. و در آیه . به معنی اقامتگاه می‏باشد و در . مُقامَة به معنی اقامت است. * . مقام به معنی منزلت است مَقام رب همان علم و احاطه و تدبیر و حفظ و مجازات اوست نسبت به بنده‏اش چنانکه فرموده . که گذشت. * . *** تقویم: تعدیل گویند «قَوَّمَ الشَّیْ‏ءَ: عَدَّلَهُ» در آیه . ظاهراً مراد اعتدال غرائز و تناسب اندام ظاهری و باطنی انسان است مثل . *** قَوام: به فتح اول به معنی اعتدال است گویند «قامَ الْاَمْرُ: اِعْتَدَلَ» . آنانکه چون انفاق کنند اسراف و تقتیر نمی‏کنند و انفاقشان میان آن دو معتدل است ظاهراً مصدر از برای فاعل است. قیامت کلمه قیامت مصدر است در مجمع گوید: «قامَ یَقُومُ قِیاماً وَ قِیامَةً» مثل «عادَ یَعُودُ عِیاداً وَ عِیادةً» پس قیامت به معنی برخاستن و یوم القیامة به معنی روز برخاستن از قبرها و روز زنده شدن است. راغب گوید: تاء آن برای دفعه است و دلالت بر وقوع دفعی آن دارد. این لفظ بنابر شمارش المعجم المفهرس مجموعاً هفتاد بار در قرآن مجید ذکر شده و همه توأم با کلمه «یوم» اند. اعتقاد به معاد و قیامت یکی از ارکان اسلام و بنابر تحقیق بعضی از محققین در حدود هزار و هفتصد آیه از قرآن مجید راجع به قیامت و ثواب و عقاب و بازگشت اعمال است، بدین طریق نزدیک به یک سوم قرآن در بیان قیامت می‏باشد، در این موضوع رساله‏ای به نام معاد از نظر قرآن و علم نوشته‏ام که رؤس مطالب آن را با اضافاتی در اینجا بعد از فصل تکامل خواهم آورد. قیامت و تکامل عجیب‏ دقت در آیات قرآن مجید و بعضی روایات نشان می‏دهد که قیامت تکامل عجیبی است، و زندگی فعلی به تدریج به آن خواهد انجامید و اکنون به سوی آن در حرکتیم. قرآن مجید می‏فرماید: . این زندگی دنیا جز مشغولیت و بازی نیست خانه آخرت آن زندگی حقیقی است که مرگی در پی ندارد ایکاش مردم این را می‏دانستند. . انسان گوید چه شده به این زمین چرا اینطور می‏لرزد؟ آن روز زمین اخبار خود را حکایت خواهد کرد، زمین مرده، سنگ و خاک به سخن درخواهد آمد، تصور کن تکامل به کجا خواهد رسید، به تصریح روایات زمین از کارهای نیک و بد که در روی آن انجام گرفته خبر خواهد داد. همه چیز آخرت زنده و دانا است حتی جهنمش و آتشش . جهنم سخن خواهد گفت و طعمه بیشتر خواهد خواست، آتش سوزان مردم را از دور خواهد دید و با دیدن آنها نعره خواهد زد و به جوشش درخواهد آمد: . ضمیر «رَأَتْهُمْ» راجع به سعیر است یعنی چون آتش آنها را از جای دور مشاهده کند می‏شنوند که می‏جوشد و صفیر می‏زند. آتش مردم را به طرف خودش می‏خواند . آتش آخرت پاک شعله است، پوستها را می‏کند، آنکه را که به حق پشت کرده و از آن اعراض نموده به سوی خویش می‏خواند رجوع شود به لفظ «جَهَنَّم» و «سَعیر» ببین تکامل به کجا سر خواهد زد که حتی آتش بینا و گویاست. نه فقط زبان بلکه تمام اعضاء از پوست و دست و پا و غیره گویا خواهند بود همه زبانند و گوش اند در عده‏ای از آیات راجع به شهادت اعضاء بدن تصریح شده از جمله . چون پیش آتش آیند، گوشها، چشمها و پوستهایشان به آنچه کرده‏اند گواهی می‏دهند. بالاتر از این رو کرده به پوستهایشان گویند «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا» چرا بر علیه ما گواهی دادید؟ آنها در جواب گویند . خدائی که همه چیز را گویا کرده ما را به نطق درآورد، این خیلی عجیب است گفت و شنود با پوست یعنی چه!! عده این آیات را تأویل می‏کنند ولی تکامل همه جانبه جز این معنی ندارد. دید چشم به قدری تفاوت خواهد کرد که حتی فرشتگان را خواهد دید حتی چشم کفار که فرموده . و هم مؤمنان خواهند دید . به طور کلی پرده از چشم برداشته می‏شود و چیزهائی می‏بیند که پیش از آن اصلا ندیده بود . و گفته شود «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا» از این چیزها در غفلت و بی خبری بودی پرده ات را شکافتیم. . آن روز زمین به زمین دیگری غیر از این عوض خواهد شد هکذا آسمانها. همه یا بسیاری از کارهای اهل بهشت با اراده انجام خواهد پذیرفت چنانکه در آخر بحث قیامت در مرحله سوم در این کتاب خواهد آمد. اصل کهولت از مواد عالم برداشته شده همه چیز یکنواخت و مخلد خواهد بود بشر همه‏تر و تازه خواهد بود بی آنکه یکنواختی او را خسته و سیر کند . رجوع به مرحله سوم قیامت در این کتاب. حیات چنان عمومی و همه جانبه خواهد بود که اگر پوست کافری در اثر سوختن مرده و بی حس شود حیات هجوم کرده بار دیگر و بارهای دیگر آن را به حس خواهد آورد . خلاصه آنکه: قیامت صورت تکامل یافته این جهان است تکاملی که نمی‏توان آن را به تمامه تصور کرد ولی قرآن عظیم الشأن راه‏های آن را به طور کلی نشان داده است. *** مجموع مطالب معاد در قرآن مجید سه مرحله است: 1- انقراض و درهم ریختگی نظم کنونی، خاموش شدن خورشید، تحولات عظیم و همگانی زمین، شکافتن آسمان، از هم گسیختن ستارگان و غیره. 2 برقراری نظم مجدد، شروع حیات و توسعه آن. 3- زندگی در بهشت و جهنم. مرحله اول‏ از مسائلی که قرآن بارها از آن صحبت می‏کند و علم نیز آن را مسلم می‏دارد این است که: نظام کنونی جهان ابدی نیست، خورشید و ماه و ستارگان و زمین هر یک مدت معینی دارند، و چون مدتشان سر آید جواز مرگ خویش را دریافت کرده و درهم ریخته خواهند شد، و همه مانند انسان و درخت و غیره، سن و سال و مرگ و فنا دارند. اینک قسمتی از آیات این مرحله: 1- . ایضاً . 2- . 3- . ملاحظه می‏شود که اجل مسمی (مدت معین) درباره آسمانها و زمین و خورشید و ماه و غیره ذکر شده و همه اینها تا مدتی در این وضع و نظم خواهند بود. اینک آیاتی در از بنی رفتن نظام کنونی: 1- . یعنی: آنگاه که خورشید در هم پیچیده و خاموش شود. وقتیکه ستارگان تیره شوند. وقتیکه کوهها به راه افتند و روان گردند. وقتیکه حامله‏ها خالی شوند و چیزی درون چیزی نماند. وقتیکه وحوش جمع گردند. وقتیکه دریاها بر افروخته (و تبخیر) گردند. وقتیکه آسمان (از اطراف زمین) کنده شوند. وقتیکه جهنّم افروخته گردد. وقتیکه بهشت به مردم نزدیک شود. آنوقت انسان آنچه را که آماده کرده خواهد دانست. این آیات از یک تحول عجیب و عظیم حکایت دارند که یُدرک و لایُوصف است این آیات در روزی گفته شده که بشر راهی به آنها نداشت ولی فعلاً به فکر و فهم بشری بسیار مأنوس است. 2- . . یعنی: وقتیکه آسمان شکافته شود. وقتیکه ستارگان پراکنده گردند. وقتیکه دریاها منفجر گردند. وقتیکه آسمان پاره شود. و از دستور پروردگارش اطاعت کند و حتمی است که اطاعت خواهد کرد. وقتیکه زمین انبساط یابد و آنچه در آن است بیرون ریزد و خالی گردد. این آیات نیز از یک تحول همگانی که فرو ریختگی نظم فعلی است خبر می‏دهند. 3- : 1- . 2- . 3- . 4- . 5- . 6- . 7- . ترجمه آیات فوق به ترتیب چنین است: 1- آنگاه که زمین با لرزشی بلرزد و کوهها کوبیده شده به صورت غباری پراکنده درآیند. 2- آنگاه که زمین پی در پی کوبیده و ریز ریز گردد. 3- وقتیکه زمین زلزله خویش را شروع کند و بارهایش را بیرون ریزد. 4- روزی که آسمان به شدت موج زند و کوهها به طرز خاصی به راه افتند. 5- روزی که زمین و کوهها بلرزد و کوهها تپه‏های نرم شوند. 6- روزی که کوهها مانند پشم رنگارنگ حلاجی شده گردند. 7- زمین و کوهها به یک بار کوبیده و ریز ریز شوند. این آیات راجع به تحولات زمین و کوهها و هوای اطراف زمین است که جزئی از تحولات همگانی است در رساله معاد از نظر قرآن و علم راجع به تقریب این آیات بحث شده که در اینجا مجال نیست و به آن رساله رجوع شود. *** پیداست که با این انقلاب انسانی در روی زمین نمی‏ماند و همه از بین می‏روند، این انقلاب و درهم ریختگی نفخ صور اول است چنانکه فرموده . در آیه دیگر آمده . صیحه واحده که ظاهراً از فرو ریختگی و انفجار منظومه شمسی خواهد بود همه را قالب بی جان خواهد کرد. مرحله دوم‏ مرحله دوم از قیامت که معاد و برقراری نظم مجدد و احیاء اموات باشد همان است که نفخ صور دوم تعبیر شده . . . رجوع شود به «صور». مشی قرآن مجید دراین مرحله طوری است که هر عاقل منصف از تصدیق آن ناگزیر است به طور کلی دو راه از نظر قرآن در این خصوص پیش کشیده شده است. اول- امکان قیامت و قیاس آخر کار به اول آن، بدین تقریب: معماری ماهر ساختمانی را بنا کرده سپس می‏گوید: من این عمارت را ساخته‏ام و اگر در اثر سیل یا زلزله‏ای منهدم گردد قدرت آن را دارم که دوباره آن را بسازم. یا نویسنده‏ای کتابی نوشته و گوید: اگر این کتاب از بین برود بار دیگر می‏توانم آن را بنویسم. یا مهندسی کارخانه‏ای را پیاده و نصب کرده و گوید: اگر فرو ریزد باز قادرم که سوار کرده به کار اندازم. ادعای معمار و نویسنده و مهندس قابل انکار نیست و نمی‏توان گفت: نه، زیرا بهترین دلیل مدعی عمل انجام شده اوست. در مانحن فیه می‏گوئیم: روزی از حیات و انسان و غیره در زمین خبری نبود و این زندگی بعداً به وجود آمده است هرگاه در آینده بسیار بسیار دور اگر این زندگی از بین برود آیا امکان برقراری مجدد آن هست یا نه؟ ناچار باید گفت: آری زیرا که می‏بینم فعلا موجود است.اینک نگاهی به آیات. 1- . یعنی: انسان می‏گوید: آنگاه که مردم آیا به زودی زنده از قبر خارج می‏شوم؟ مگر همین انسان به یاد ندارد که ما او را از پیش آفریدیم حال آنکه چیزی نبود؟ 2- . ما را مثلی زد و خلقت خویش را از یاد برد و گفت: استخوانهای پوسیده خاک شده را کی زنده می‏کند؟ بگو: همان کس زنده می‏کند که بار اول آنها آفریده او به هر گونه خلقت داناست. 3- . آیا انسان گمان دارد که بیهوده رها می‏شود، مگر آب کمی از منی نبود که ریخته می‏شد، سپس علقه شد و خدایش خلق کرد و بپرداخت و از او نر و ماده قرار داد آیا آن خدا قادر نیست مردگان را بیافریند؟ 4- . او کسی است که آفرینش را آغاز و سپس آن را اعاده می‏کند، اعاده آفرینش بر او از خلقت اول آسانتر است. 5- . روزی آسمان را می‏پیچیم همانطور که طومار نوشته‏ها را می‏پیچند، پس از آن آفریدن را همچون آفرینش اول دوباره شروع می‏کنیم، این وعده بر ما است و ما آن را عمل خواهیم کرد. 6- . و او را بخوانید، عبادت را خالص او کنید همانطور که شما را آفریده باز می‏گردید (و زنده می‏شوید). 7- . شما را از زمین آفریدیم، به زمین باز می‏گردانیم و از زمین بار دیگر بیرون می‏آوریم. 8- . خواهند گفت کی مارا بر می‏گرداند و زنده می‏کند؟ بگو همان کس که دفعه اول آفرید. این آیات نمونه است از مطلب اول که قیاس آخر به اول است و در مثال معمار و مهندس گفتیم که این امکان به احدی قابل انکار نیست چون اگر آفریدن دوم غیر قابل امکان بود حیات از اول پیدا نمی‏شد. *** دوم: نحوه احیاء اموات و تشبیه آن به عالم نبات و احاله به استعدادهای مخصوص جهان ماده، است توضیح اینکه: نباتات هر سال می‏میرند و زنده می‏شوند و حشر و نشرشان همه ساله تکرار می‏شود اینک آیاتی در این زمینه نقل و توضیح می‏دهیم: 1- . 2- . ترجمه این آیات: از آسمان آب بابرکت نازل کردیم و با آن باغها و دانه هائی که درو می‏شوند برویاندیم...و با آن آب، دیار مرده‏ای را زنده کردیم بیرون شدن مردگان از قبر نیز چنین است. زنده را از مرده بیرون می‏کند و مرده را از زنده بیرون می‏آورد و زمین را پس از مردنش زنده می‏کند شما نیز از قبرها چنین خارج می‏شوید ودر آیه دیگر پس از ذکر باد و باران و زنده شدن زمین و روئیدن میوه‏ها فرموده: . و در آیه دیگر پس از ذکر همین مضمون آمده . مشروح سخن آنکه: هنگام پائیز زمین طراوت خود را از دست می‏دهد و چون زمستان رسید تمام جنب و جوش آن از بین رفته به صورت مرده‏ای در می‏آید، ولی تخمها و ریشه های بی شماری که آثار و ودایع تابستان اند درون زمین موجوداند این تخمها و ریشه‏ها به حالت خفته و آرام و بی حرکت در زمین محفوظ اند و سلولهای خوابیده در میان تخمها و ریشه‏ها منتظر فرصت اند، با دمیده شدن نفخ صور بهاری یعنی با رسیدن رطوبت و حرارت زمین جنب و جوش خود را از سر می‏گیرد، سلولهای خفته از درون خویش بیدار شده و به طور اجبار به صورت علفها و گلها از شکم زمین خارج می‏شوند و مصداق «یُخرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ» آشکار می‏گردد. همچنین درباره انسانها که می‏میرند و در زیر خاک، خاک می‏شوند حیات به صورت خفته درون ذرات خاک شده بدن به حالت انتظار می‏ماند و با رسیدن بهار قیامت و آماده شدن محیط و شرائط مساعد، ذرات ابدان به حرکت آمده و مانند کرمهای خاکی شروع به رشد می‏کنند و آنگاه بزرگ شده سر از خاک در می‏آورند «کَذالِکَ نُخرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ». *** ناگفته نماند: حیات یک چیز مرموزی است می‏تواند درون ذرات بسیار ریز حتی درون اتمها و ژنهای خشکیده پنهان شود و از دستبرد حوادث محفوظ بماند و میلیونها سال به حال خفته انتظار محیط و شرایط مساعد را بکشد و به محض محیا شدن شرائط از درون اتمها و سلولهای خشکیده و خاک شده سر بر آورد و شروع به رشد نماید، هیچ دانشمندی نمی‏تواند این مطلب را رد کند، اکنون دانشمندان حیات را در ویروسهائی پیدا می‏کنند که حتی زیر میکروسکوب الکترونیک دیده نمی‏شوند، با آنکه در کتاب دانستنیهای جهان علم ص 33 می‏گوید: ذره بین‏های الکترونیک اشیاء را هفت میلیارد برابر بزرگتر نشان می‏دهد گاموف آمریکائی در ص 163 کتاب ماده، زمین و آسمان شکل ذراتی را که پانصدهزار مرتبه بزرگ شده‏اند چاپ در کرده است. یعنی ویروسها پس از پانصدهزار مرتبه بزرگ شدن هنوز دیده نمی‏شوند ولی زنده‏اند و حرکت، جذب، دفع و تولید مثل دارند، حیات در چنین سوراخ‏های نامرئی و ذرات ناپیدا خود را حفظ کرده است، چه بعدی دارد که در میان سلولهای خشکیده و خاک شده بدن خود را حفظ کرده و منتظر فرصت بوده است. می‏گویند: اگر دانه گندم را بریان کنیم سلولش می‏میرد دیگر وقت کاشتن نمی‏روید و اگر مثلا خاک بدن را خشت بزنند و آجر بپزند دیگر قابلیت زنده شدن را نخواهد داشت؟ گوئیم: میکروبهائی هستند که حتی در حرارت دویست درجه از بین نمی‏روند از کجا معلوم که با آجر شدن از بین رفته‏اند؟ دقّت‏ در مجله جوانان سال ششم از شماره‏های بهمن ماه صفحه 6 زیر عنوان «ما اسرار زنده کردن موجودات چندین میلیون ساله را فاش می‏کنیم» از یک دکتر انگلیسی به نام «مورلی مارتین» نقل می‏کند: او یک تکه از سنگهای «آزوئیک» را که عمر آنها بین 100 تا 400 میلیون سال قبل است در کوره الکتریکی بین 2 تا 3 هزار درجه حرارت داده سپس آن را که مانند کف فلزی شده بود بیرون آورد و باز در محلی 220 درجه حرارت داد آنگاه آن را در آبهای مخصوصی قرار داد و تحت تاثیر اشعه ایکس یا ماوراءبنفش گردانید، مشاهده کرد دانه‏های آن از هم جدا شده و ذرات کوچکی به وجود آوردند، بعد از ادامه عمل متوجه شد که آنها به صورت خرچنگ‏ها و ماهیهای کوچک در آمدند. و حتی دید بعضی‏ها به تدریج صورت فیل، کردگدن، میمون و غیره به خود می‏گیرند دانشمند از این کشف به طوری بهت زده شد که خان خویش را باخت ولی ثابت کرد که سلوسلها و یاخته‏های حیوانات چندین میلیون ساله که به طور خشکیده وجود سنگ را تشکیل داده‏اند زنده بوده و انتظار فرصت مناسب را دارند، عجیب اینکه پس از دیدن 1200 درجه حرارت هنوز آنها نمرده بودند. از اینجاست که باید گفت: همانطور که زمین در زمستان برای بهار آبستن است برای زائیدن بشرهای بیشمار نیز آبستن می‏باشد و با یک تکان خدائی آن ذرات بیدار شده و شروع به رشد خواهند کرد. . طالبان تفصیل را به مطالعه کتاب معاد از نظر قرآن و علم نوشته نگارنده، توصیه می‏کنم. مرحله سوم‏ مرحله سوم از قیامت زندگی در بهشت و جهنم است که آخرین مرحله سیر بشر است . راجع به این مطلب باید به آیات قرآن رجوع شود و خلاصه آنکه: اهل بهشت در یک نوع سعادتی خواهند بودکه مافوق آن شاید غیر ممکن باشد و اهل عذاب در عذاب دردناکی به سر خواهند بود. نعوذ باللَّه منه. 1- در زندگی بهشتی ظاهراً عموم کارها و یا مقداری از آنها به وسیله اراده انجام خواهد گرفت نه به وسیله ابزار همانطور که کارهای خدا به وسیله اراده است . همچنانکه خدا به سلیمان «علیه السلام» اراده قوی داده بود که می‏توانست مسیر باد را عوض کند و در «ریح» توضیح داده شد، همچنانکه آصف وزیر سلیمان توانست با اراده خویش تخت ملکه سباء را از فاصله دور پیش سلیمان آورد، همچنانکه امروز بعضی از علمای هیپنوتیسم اراده خویش را به کسی تحمیل کرده و او را می‏خوابانند و در همان حال بدون احساس درد به او عمل جراحی می‏کنند. همینطور در بهشت هم کار با اراده خواهد بود رجوع شود به آیه . و آیه . و روایات شجره طوبی در روضة الواعظین مجلس 95 و بحارالانوار ج‏8 ط جدید، و در رساله معاد از نظر قرآن و علم ص 127 - 132 توضیح داده شده است. 2- در زندگی آخرت مردم یکدیگر را مثل دنیا خواهند شناخت و حالات دنیا را به نظر خواهند آورد و دوستان و دشمنان خویش را یاد خواهند کرد رجوع شود به آیات . . ایضاً . که درباره گفتگوی اهل بهشت و یادآوری زندگی دنیا است. ایضاً . که در خصوص گفتگوی منافقان با مؤمنان است ایضاً در سوره اعراف گفتگوی اهل بهشت با اهل جهنم و در سوره مطففین خندیدن اهل بهشت از دیدن کفار نقل شده است. 3- قرآن مجید زندگی آخرت را مخلد و جاودانی اعلام می‏کند در دنیای فعلی اصل کهولت (آنتروپی) بر تمام مواد و نیروها حکم فرماست هر موجودی که به حالت خود رها شود و امدادی بدان نرسد به طور تدریج به سوی همواری و پیری و سکون می‏رود و اگر این حالت در ماده نبود اصل بقا و ثبات در عالم حکومت می‏کرد و ما در این زندگی مخلد می‏شدیم و از فنا اثری نبود فرق دنیا با آخرت آن است که در آخرت اصل کهولت از موارد برداشته خواهد شد، ذره بی انتها نوشته آقای مهندس بازرگان ص 85 را مطالعه کنید. آیات . «خالدین فیها» و ده‏ها آیات دیگر ناظر به این مطلب اند و در نتیجه خستگی از یکنواخت بودن لذتها و تبدیل سعادت به عادت در زندگی اخروی معنائی نخواهد داشت درباره اهل بهشت آمده: . یعنی اهل بهشت در آن پیوسته‏اند و طالب تحول نیستند. این قهراً برای آن است که نعمتهای بهشتی برای آنها پیوسته تازه و لذت آور است و سیر و خسته نمی‏شوند.

پیشنهاد کاربران

بپرس