قاره
/qArre/
مترادف قاره: اقلیم، بر، خشکی، قطعه
برابر پارسی: خشکی ها، خُشکاد، خشکسار، خشکی ها
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
قاره. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است بزرگ در راه حمص به دمشق که آخرین حدود حمص است و پس از آن توابع دمشق محسوب میشود. مردم آن همه نصرانی هستند. آب این ده از چشمه هائی که در آن جاری است تأمین میگردد. ( معجم البلدان ).
قاره. [ رَ ] ( اِخ ) قلعه ای است نزدیکی اومه از بلاد سودان. ( ریحانة الادب ج 3 ص 256 ).
قاره. [ رَ ] ( اِخ )کوهی است به بحرین. ( معجم البلدان ج 7 ص 11 ). || دیهی است به بحرین. ( ریحانة الادب ج 3 ص 256 ).
قاره. [ رَ ] ( اِخ ) ( یوم قاره ) روزی است از روزهای تاریخی عرب. ( معجم البلدان ). رجوع به «ذوقارة» و «قارة اهوی » شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برّه.
* قارۀ سیاه: [مجاز] افریقا.
دانشنامه عمومی
قارّه ( به انگلیسی: continent ) توده بزرگ، پیوسته و جزیره مانندی است که بیشتر آن از آب پوشیده نشده و حومه آن زیر سطح اقیانوس است. البته دو قاره آسیا و اروپا به هم چسبیده اند و تنها با رشته کوه اورال از هم جدا می شوند. گاهی این دو قاره به عنوان یک قاره در نظر گرفته می شوند که به آن اوراسیا می گویند.
در دوران باستان جایگاه و آرایش خشکی های زمین با امروزه متفاوت بوده است؛ به طوری که بسیاری از خشکی های امروزی به هم چسبیده بوده و چند ابرقاره را تشکیل می دادند.
روش های مختلفی برای تقسیم بندی قاره ها وجود دارد که تقسیم بندی هفت قاره یکی از آن هاست. در این تقسیم بندی، خشکی های زمین به هفت قسمت تقسیم می شوند که از بزرگ به کوچک بر حسب مساحت عبارتند از: آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، جنوبگان، اروپا و اقیانوسیه
به طور معمول، قاره ها تکه زمین های بزرگ و یکپارچه ای هستند که در حالت مطلوب توسط دریاها از یکدیگر جدا شده اند. البته تقریباً همهٔ قاره های جهان براساس قرارداد و عرف و نه بر اساس تعریف بالا شناخته شده اند. همچنین معیار بزرگ بودن قراردادی است؛ مثلاً گرینلند بزرگ ترین جزیره شناخته می شود؛ در حالی که استرالیا را قاره می دانند.
نزدیک ترین معنای قاره تکه های یکپارچه زمین است و بر این اساس آب های کم عمق و جزایر را در بر نمی گیرد. بر این اساس اروپای قاره ای برای اشاره به سرزمین اصلی اروپا که شامل جزایری مانند بریتانیا، ایرلند و ایسلند نمی شود، به کار می رود. به شکل مشابه ایالات متحده قاره ای برای اشاره به ۴۸ ایالت یکپارچه ایالات متحده است که شامل آلاسکا و هاوایی نمی شود.
البته به عنوان فرهنگ گسترده قاره ها ممکن است فراتر از این برود و جزایر اقیانوس ها را هم در بر بگیرد. بر این اساس همواره ایسلند بخشی از اروپا و ماداگاسکار بخشی از آفریقا محسوب شده اند.
این تصور که قاره ها تکه زمین های جدا از هم هستند در گذشته های تاریخی نیز چندان کاربرد نداشته است. در مدل هفت قاره ای جهان، تنها جنوبگان و اقیانوسیه از بقیهٔ قاره ها کاملاً جدا هستند. در مدل شش قاره ای جهان، قاره آمریکا را نیز می توان یک خشکی مجزا دانست. اگر بخواهیم قاره ها را به صورت خشکی های کاملاً جدا از هم تعریف کنیم، در آن صورت آفرو - اوراسیا متشکل از آفریقا، آسیا و اروپا نیز یک قاره خواهد بود و آمریکای شمالی و جنوبی نیز مجموعا قاره آمریکا را تشکیل خواهند داد. در نتیجه یک مدل چهار قاره ای از جهان خواهیم داشت که متشکل از قاره های آفرو - اوراسیا، آمریکا، اقیانوسیه و جنوبگان خواهد بود.
در دوران باستان جایگاه و آرایش خشکی های زمین با امروزه متفاوت بوده است؛ به طوری که بسیاری از خشکی های امروزی به هم چسبیده بوده و چند ابرقاره را تشکیل می دادند.
روش های مختلفی برای تقسیم بندی قاره ها وجود دارد که تقسیم بندی هفت قاره یکی از آن هاست. در این تقسیم بندی، خشکی های زمین به هفت قسمت تقسیم می شوند که از بزرگ به کوچک بر حسب مساحت عبارتند از: آسیا، آفریقا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، جنوبگان، اروپا و اقیانوسیه
به طور معمول، قاره ها تکه زمین های بزرگ و یکپارچه ای هستند که در حالت مطلوب توسط دریاها از یکدیگر جدا شده اند. البته تقریباً همهٔ قاره های جهان براساس قرارداد و عرف و نه بر اساس تعریف بالا شناخته شده اند. همچنین معیار بزرگ بودن قراردادی است؛ مثلاً گرینلند بزرگ ترین جزیره شناخته می شود؛ در حالی که استرالیا را قاره می دانند.
نزدیک ترین معنای قاره تکه های یکپارچه زمین است و بر این اساس آب های کم عمق و جزایر را در بر نمی گیرد. بر این اساس اروپای قاره ای برای اشاره به سرزمین اصلی اروپا که شامل جزایری مانند بریتانیا، ایرلند و ایسلند نمی شود، به کار می رود. به شکل مشابه ایالات متحده قاره ای برای اشاره به ۴۸ ایالت یکپارچه ایالات متحده است که شامل آلاسکا و هاوایی نمی شود.
البته به عنوان فرهنگ گسترده قاره ها ممکن است فراتر از این برود و جزایر اقیانوس ها را هم در بر بگیرد. بر این اساس همواره ایسلند بخشی از اروپا و ماداگاسکار بخشی از آفریقا محسوب شده اند.
این تصور که قاره ها تکه زمین های جدا از هم هستند در گذشته های تاریخی نیز چندان کاربرد نداشته است. در مدل هفت قاره ای جهان، تنها جنوبگان و اقیانوسیه از بقیهٔ قاره ها کاملاً جدا هستند. در مدل شش قاره ای جهان، قاره آمریکا را نیز می توان یک خشکی مجزا دانست. اگر بخواهیم قاره ها را به صورت خشکی های کاملاً جدا از هم تعریف کنیم، در آن صورت آفرو - اوراسیا متشکل از آفریقا، آسیا و اروپا نیز یک قاره خواهد بود و آمریکای شمالی و جنوبی نیز مجموعا قاره آمریکا را تشکیل خواهند داد. در نتیجه یک مدل چهار قاره ای از جهان خواهیم داشت که متشکل از قاره های آفرو - اوراسیا، آمریکا، اقیانوسیه و جنوبگان خواهد بود.
wiki: قاره
قاره (سوریه). قارة ( به عربی: قارة ) یک شهر در سوریه است که در شهرستان النبک واقع شده است. [ ۱]
قارة ۱۲٬۵۰۸ نفر جمعیت دارد و ۱٬۲۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
قارة ۱۲٬۵۰۸ نفر جمعیت دارد و ۱٬۲۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
wiki: قاره (سوریه)
قاره (فیلم). «قاره» ( انگلیسی: The Continen ) یک فیلم جاده ای کمدی محصول سال ۲۰۱۴ سینمای چین به کارگردانی هان هان است. [ ۲] [ ۳] این فیلم در ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۴ اکران شد. [ ۴]
این فیلم دربارهٔ سه مرد جوان بدون تجربه زندگی است که در جزیره ای واقع در دریای چین شرقی زندگی می کنند. این سه نفر برنامه ای برای سفر در سراسر سرزمین اصلی چین در نظر می گیرند و در طول مسیر، تجربیات خود را قبل از پایان سفر خود که سرنوشت آنها را تعیین می کند، مستند می کنند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین فیلم دربارهٔ سه مرد جوان بدون تجربه زندگی است که در جزیره ای واقع در دریای چین شرقی زندگی می کنند. این سه نفر برنامه ای برای سفر در سراسر سرزمین اصلی چین در نظر می گیرند و در طول مسیر، تجربیات خود را قبل از پایان سفر خود که سرنوشت آنها را تعیین می کند، مستند می کنند.
wiki: قاره (فیلم)
دانشنامه آزاد فارسی
قارّه (continent)
قارّه
قارّه
قارّه
قارّه
هر کدام از پنج یا هفت تودۀ بزرگِ خشکی در کرۀ زمین که به وضوح از اقیانوس ها جدایند. یعنی: آسیا، اروپا، افریقا، امریکایِ شمالی، امریکایِ جنوبی، استرالیا، و قطب جنوب؛ یا آسیا، اروپا، امریکا، افریقا و اقیانوسیه. قاره ها پیوسته در حالِ حرکت و تکامل اند. قاره به خطِ ساحلی محدود نمی شود، بلکه مرز آن لبۀ کم عمقِ فلاتِ قاره است که ممکن است صدها کیلومتر داخل دریا امتداد داشته باشد. در غرب، قارۀ امریکای شمالی بر اثر برخورد به صفحۀ اقیانوسِ آرام در حال رشد است. در شرقِ ناحیۀ وسیعِ سپرِ فلات اوزارک، کوه های آپالاش قرار دارد که نشان می دهد در این ناحیه، در گذشته، دو قاره با یکدیگر برخورد کرده اند. وقتی قاره ها از هم جدا شدند، کافت زایی ساحلیِ شرقی به وجود آمد. در لبۀ غربی، کوه های تصادمیِ جدیدی پدید آمده اند.
قارّه
قارّه
قارّه
قارّه
هر کدام از پنج یا هفت تودۀ بزرگِ خشکی در کرۀ زمین که به وضوح از اقیانوس ها جدایند. یعنی: آسیا، اروپا، افریقا، امریکایِ شمالی، امریکایِ جنوبی، استرالیا، و قطب جنوب؛ یا آسیا، اروپا، امریکا، افریقا و اقیانوسیه. قاره ها پیوسته در حالِ حرکت و تکامل اند. قاره به خطِ ساحلی محدود نمی شود، بلکه مرز آن لبۀ کم عمقِ فلاتِ قاره است که ممکن است صدها کیلومتر داخل دریا امتداد داشته باشد. در غرب، قارۀ امریکای شمالی بر اثر برخورد به صفحۀ اقیانوسِ آرام در حال رشد است. در شرقِ ناحیۀ وسیعِ سپرِ فلات اوزارک، کوه های آپالاش قرار دارد که نشان می دهد در این ناحیه، در گذشته، دو قاره با یکدیگر برخورد کرده اند. وقتی قاره ها از هم جدا شدند، کافت زایی ساحلیِ شرقی به وجود آمد. در لبۀ غربی، کوه های تصادمیِ جدیدی پدید آمده اند.
wikijoo: قاره
جدول کلمات
مترادف ها
بر، خشکی، قطعه، قاره، قطعه اصلی
اقلیم، قاره
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پارسی قاره/غاره/گاره/گاله/کاله/چره/چیره//چیر/جیغ/غره/غرش به چم غرش ، غرنگ، غرّ ، غو پارسی است
سرزمین پارسی قاره عربی است
سرزمین، زمینیست سر خود، چون اسیا، اروپا، افریقا، امریکا، اقیانوسیه، اورآسیا، افرواوراسیا، افراورپا، سرزمین هند
سرزمین پارسی قاره عربی است
سرزمین، زمینیست سر خود، چون اسیا، اروپا، افریقا، امریکا، اقیانوسیه، اورآسیا، افرواوراسیا، افراورپا، سرزمین هند
قاره نام قبیله ای عرب است که در سال ۳ هجری با هیله به کمک قبیله عضل چندی از مسلمین را کشتند و چندی را به اسارت گرفتند و به قریش فروختند
قارّه
با رویکرد به روشنگری پیترَسپ :
قارّه = گوره ، گورَند ، گورُشک
با رویکرد به روشنگری پیترَسپ :
قارّه = گوره ، گورَند ، گورُشک
خشکسار، خشکاد
خشکی
واژه ( قاره ) یک واژه پارسی است.
( قاره ) اَربی شده واژه ( گور ) پارسی است به معنی ( دشت ) .
واژه گور به معنی دشت با واژه های:
- کویر
- گورگاه ( جلگه )
- گورخر
- شهر گور در استان بوشهر
... [مشاهده متن کامل]
- شهر ساسانی گور
همریشه است.
این واژگان همگی از واژه پارسی باستان ( اور ) به معنی زمین پست و هموار گرفته شده اند.
از میان قاره های جهان نام سه قاره ( آسیا، اورپا، آفریقا ) ریشه پارسی دارند، چرا که ایران در محل برخورد این سه قاره جای گرفته و در تول تاریخ بخش هایی از این سه قاره جزو خاک ایران بودند.
پَسگشت ( =مرجع ) :برگه 32 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
( قاره ) اَربی شده واژه ( گور ) پارسی است به معنی ( دشت ) .
واژه گور به معنی دشت با واژه های:
- کویر
- گورگاه ( جلگه )
- گورخر
- شهر گور در استان بوشهر
... [مشاهده متن کامل]
- شهر ساسانی گور
همریشه است.
این واژگان همگی از واژه پارسی باستان ( اور ) به معنی زمین پست و هموار گرفته شده اند.
از میان قاره های جهان نام سه قاره ( آسیا، اورپا، آفریقا ) ریشه پارسی دارند، چرا که ایران در محل برخورد این سه قاره جای گرفته و در تول تاریخ بخش هایی از این سه قاره جزو خاک ایران بودند.
پَسگشت ( =مرجع ) :برگه 32 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
قاره کلمه ای تورکی است که از قوری تورکی به معنی خشکی گرفته شده و از تورکی به عربی به شکل قاره وارد شده و از عربی وارد فارسی شده است
به خشکی های وسیعی که در میان آب ها قرار گرفته اند قاره می گویند که به قاره های استرالیا ( اقیانوسیه ) - آسیا - اروپا - آفریقا و آمریکا تقسیم می شوند و بزرگترین قاره آسیا و کوچکترین قاره استرالیا یا همان اقیانوسیه است
قاره به خشکی وسیع گفته میشود که به فارسی انگلیسی و عربی است و اصلا این چیز های که شما گفتید ربط ندارند
بزرگ خشکی
بجای واژه های �قاره� و �اقلیم� که یکی از ریشه ی عربی و دیگری کژدیسه شده ی واژه ی �کلیما�ی یونانی است، می توان واژه ی �خُشکی� را بکار برد که همراه با نام هر خشکی بزرگ، آرش آن بهتر نمودار می شود؛ مانند �خُشکی آسیا�
... [مشاهده متن کامل]
در جایی که نام این یا آن خُشکی بزرگ برده نمی شود، بهتر است واژه ی �بزرگ� در پی آن آورده شود؛ مانند: �خُشکی های بزرگ جهان، پنج تا بیش نیست. � یا �بزرگ ترین خُشکی جهان، آسیا نام دارد. �
برگرفته از پی نوشت پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۳
http://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_77. html
بجای واژه های �قاره� و �اقلیم� که یکی از ریشه ی عربی و دیگری کژدیسه شده ی واژه ی �کلیما�ی یونانی است، می توان واژه ی �خُشکی� را بکار برد که همراه با نام هر خشکی بزرگ، آرش آن بهتر نمودار می شود؛ مانند �خُشکی آسیا�
... [مشاهده متن کامل]
در جایی که نام این یا آن خُشکی بزرگ برده نمی شود، بهتر است واژه ی �بزرگ� در پی آن آورده شود؛ مانند: �خُشکی های بزرگ جهان، پنج تا بیش نیست. � یا �بزرگ ترین خُشکی جهان، آسیا نام دارد. �
برگرفته از پی نوشت پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۳
http://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_77. html
"امشو اول قاهاره نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره"
Emsow aval gahara non _o _ panir _o_sira kixa honat namira .
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد ) .
Emsow aval gahara non _o _ panir _o_sira kixa honat namira .
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد ) .
در استان لرستان همانند دیگر نقاط سرزمین زیبای ایران شب یلدا با آداب و آیین های خاصی برگزار می شود . آن گاه که آرام آرام لحظه های هزار چهره و رنگارنگ پاییزی در گذر از روزهای زندگی سپری شده و یک بار دیگر صدای گام های زمستان به گوش می رسد آغاز فصل سرما و زمستانی سپید پوش در شب یلدا نمادی از همدلی اقوام ایرانی در هر جای کشور را نشان می دهدکه این آداب و رسوم از گذشته های دور در همه ایران مرسوم بوده و آیین های ویژه آن توسط مردم هر شهر و دیاری به شکل های مختلف برگزار می شده .
... [مشاهده متن کامل]
مردم استان لرستان نیز در این شب که در گویش لری خود به آن ( اول قاره ) یا ( توک چله ) می گویند شب یلدا را به همراه آداب و رسوم ویژه ای اجرا می کنند که از گذشته ها نسل به نسل انتقال یافته است .
لرستانی ها مانند دیگر هموطنان ایرانی همواره آیین های شب یلدا را ارج نهاده و از چند روز قبل خود را برای برگزاری این آیین ها مهیا می کنند .
در این شب تنقلات زیادی که برخی از آنها مختص همین منطقه است مصرف می شود که شامل گندم شیره ، گندمی که در شیر می خیسانند و زرد چوبه و نمک را با آن مخلوط می کنند سپس آن را روی ساج برشته می کنند و آن را همراه با خلال بادام ، گردو، کشمش و کنجد مخلوط می کنند و می خورند . معمولا در شب یلدا گندم شیره در تمام خانه ها یافت می شود . انواع شیرینی های محلی از جمله تنقلات دیگری است که مردم این دیار در شب یلدا از آنها استفاده می کنند . غذای مخصوص مردم لرستان در شب یلدا بوقلمون ، گوسفند ، سبزی پلو و خورش سبزی است.
از دیگر رسوم قوم لر در این شب به جای آوردن رسم ( کشتی ) به معنای کشتن است هر خانواده ای در این استان با توجه به موقعیت و وضعیت اقتصادی اش سعی می کند گوسفند یا بزی را سر بریده و سورو سات کبابی را مهیا کند .
همچنین مردم این استان بنا به سنت دیرینه اغلب خانواده ها یلدا را در کنار بزرگان طایفه به ویژه پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های خود سپری می کنند.
خواندن دیوان حافظ و تفعل به آن ، شاهنامه فردوسی و داستان سرایی از دیگر آدابی است
که در شب یلدا زینت بخش محافل گرم مردم این دیار بوده و از محبوبیت و یژه ای نیز نزد مردم برخوردار است .
ازدیگر سنت های دیرینه مردم این دیار در شب یلدا رفتن به پشت بام منازل و طلب کردن تنقلات شب یلدا است .
در شب یلدا بسیاری از پشت بام منازل این شهر مملو از جوانان و نوجوانانی است که با شور و شوق فراوان عبارت امشو اول قاره ( امشب شب یلدا است ) را در شهر طنین کرده و حال و هوای خاص شب یلدا را دو چندان می کنند .
در این شب نوجوانان و جوانان با تاریک شدن هوا به پشت بام منازل همسایه رفته و شالی را به حیاط منزل آویزان می کنند و با سر دادن شعار جمعی ( امشو اول قاره، خیر د هونت بواره ، نون و پنیر و شیره ، کیخا حونت نمیره ) از صاحب خانه می خواهند تنقلات شب یلدا را در شال آنها بریزد .
این شب که در لرستان از آن به عنوان چله یاد می شود به دو بخش چله بزرگ وچله کوچک تقسیم می شود. چله بزرگ همان اول زمستان است وچله کوچک آخر زمستان که به عید نوروز باستان ختم می شود که بزرگان نیز اشعاری در مورد چله بزرگ وکوچک بیان نمود ه اندوگفتند پیره زن سپید موی که همان چله کوچک است به چله بزرگ که پیرمرد است می گوید چرا توچله را که شروع فصل سرماست را ازبین نمی بری ودر جواب می گوید من نمی توانم مگر اینکه چهل وپنچ روز از آن بگذرد امادر این مدت بر اثر سرما پیره زن پسرش را ازدست می دهد وبا گذشت 72روز از فصل زمستان پیره زن برای اینکه چله بزرگ را ازپای در آورد چوب یزرگی را برداشته آن را به طرف چله بزرگ پرتاب میکند می گوید حالا که پسر من بخاطر تو ازبین رفته من هیچ دلخوشی ندارم واگر چوب چله کوچک به داخل آب افتاد شروع بهار همرا با بارندگی است واگر در میان خشکی افتاد بهار خوبی در انتظار مردم ومحصولات کشاورزی نیست .
در بعضی از منازل، کلیه اقوام نزدیک و صمیمی به دور هم جمع می شوند و تا آخر شب به گفتگو می پردازند و با گرفتن فال "چل سرو" cel seru ( فال چهل سرود _ یکنفر تسبیح می اندازد و هر کدام از حاضرین یک شعر به زبان لکی می گویند و چهلمین شعر نیت اصلی گیرنده فال است ) و با گفتن افسانه های کهن وقت را می گذرانند.
اوایل شب یلدا بعضی از پسر بچه ها به بالای پشت بام منازل می روند و ریسمانی را به یک شال بزرگ بسته به پایین و بطرف درب خانه ها می فرستند و می گویند:
"امشو اول قاره _ خیر د هونت بواره"
Emshow aval gahara xer de honat bavara
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد )
"نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره"
Non _ o _ panir _o _ sira kixa honat namira
( نان و پنیر و شیره کدخدا ( صاحب خانه ) خانه ات نمیرد )
"چی به علی کوشکه بیاره"Ci be ali koska beyara
( چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد )
سپس صاحب خانه مقداری آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی در شال آنها می گذارد و بچه ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه میگویند:
"امشو اول قاهاره نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره"
Emsow aval gahara non _o _ panir _o_sira kixa honat namira .
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد ) .
بعد از برداشتن محتویات شال به روی پشت بامهای دیگر میروند و گفته های مذکور را تکرار می کنند. بعضی مواقع عده ای از صاحب خانه ها برای اینکه با پسر بچه های روی پشت بام شوخی کرده باشند، وقتی بچه ها شال را به پایین می فرستند، صاحب خانه بجای آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی مقداری سنگ در شال می گذارند و وقتی بچه ها متوجه این موضوع می شوند همصدا می گویند:
"نون و پنیر و حلوا کیخا هونت لنگ والا"
Non _o_ panir _o_ halva kixa honat leng vala
( نان و پنیر و حلوا کدخدا خانه ات پا در هوا یا بزمین بخورد ) .
"نون و پنیر و شیره کیخا هونت بمیره"Non _o_ panir _o_ sira kixa honat bamira
( نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات بمیرد ) .
در این هنگام کسانی که در خانه هستند با شنیدن گفته های بچه ها با صدای بلند می خندند و ضمن دلجویی دادن بچه ها مقداری آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی به آنها می دهند. باید متذکر شد در آذربایجان رسم کجاوه اندازی و در روستاهای نزدیک به تهران رسم شال اندازی در شب چهار شنبه سوری یک سمبول بوده و این رسم در دوران ابوریحان بیرونی نیز مرسوم بوده. یکی دیگر از رسوم دیرینه مردم این دیار در شب اول قاره سنت قاشق زنی است. دراین آیین نیز افراد با پوشاندن سر و صورت خود به درب منازل رفته و با به صدا در آوردن قاشق صاحب خانه را از حضور خود آگاه می کنند. در این هنگام صاحب خانه نیز به میمنت این شب مقداری از تنقلات و شیرینی خانگی را در ظرف آنان می ریزد.
از دیگر رسوم قوم لر در این شب به جای آوردن رسم قربانی است و هر خانواده ای با توجه به وضعیت اقتصادی اش سعی می کند حیوانی راسرببرد و گوشتش را کباب کند. این حیوان اغلب گوسفندی است که از ۶ ـ ۵ ماه پیش نشان شده و نزد عشایر به امانت گذارده اندتا پروار شود. گاهی هم اگر خانوده ای از نظر اقتصادی و معیشت تنگ دست باشد، بوقلمون یامرغ و خروس سر می برد. دراین شب ، بزرگ خانواده از همه دعوت می کند تا شام را در کنار هم صرف کنند.
در این شب برای بچه هایی که نزد خانواده های خود نشسته اند پرسشهایی در مورد فصلها پیش می آید که بزرگتران با خوشرویی در مورد فصلها توضیحاتی می دهند، بخصوص فصلی که آغاز شده و ارمغانی از برف و باران و سرما به همراه دارد و معمولا افسانه "امیل" ami و "ممیل"mamil را برای بچه ها می گویند.
که این دو نامهای دو برادر زمستانی "چله گپه" cella gapa ( چله بزرگ _ چهل روز اول زمستان ) و "چله کوشکه" cella koska ( چله کوچک _ چهل روز بعد از زمستان ) می باشند که اولی یعنی "چله بزرگ" از اول دیماه الی یازدهم بهمن ماه و دومی یعنی "چله کوچک" از یازدهم بهمن ماه الی اول اسفند ماه ادامه دارد و افسانه این دو برادر از این قرار است که:
"امیل" "amil و "ممیل" mamil دو برادر زمستانی هستند و دو نفس دارند. "امیل" که برادر بزرگتر است دارای نفس "دزد" می باشد که آن در روز چهل و پنجم زمستان در اثر سرمای زیاد مشخص می گردد و "ممیل" برادر کوچکتر دارای نفس "آشکار" می باشد و آن در روز پنجاه و پنج زمستان که هوا کمی بهتر می شود مشخص میگردد.
چهل روز که از زمستان می گذرد "امیل" ( چله بزرگ ) به کوه می رود و زیر سنگ سیاه و بزرگی می نشیند. در این موقع سنگ سیاه بر روی او می افتد و "امیل" قادر به بلند کردن سنگ و بیرون کشیدن خودش نیست. پس همانطور زیر سنگ می ماند.
پس از سپری شدن پنجاه روز از زمستان "ممیل" ( چله کوچک ) بفکر برادرش می افتد و پیش خود می گوید نکند در کوه برای برادرم "امیل" اتفاقی افتاده باشد؟ از این رو برای پیدا کردن برادر خود به کوه می رود.
در این زمان است که مردم می گویند: هوا خیلی سرد شده و اکنون درست در وسط "ششله ششله" sasela_ sasela هستیم. یعنی تلاقی بین شش روز بعد از رفتن "ممیل" به دنبال برادرش که این دوازده روز هوا بسیار سرد می شود و آن از روز چهارم تا شانزدهم بهمن ماه می باشد.
خلاصه "ممیل" بعد از جستجوی فراوان برادرش "امیل" را در حالیکه تخته سنگی بر رویش افتاده پیدا می کند. خود را به کنار او می رساند و هر کاری می کند نمی تواند تخته سنگ را جابجا نماید تا برادرش را نجات دهد.
از آنجا که "امیل" دارای قدرت سرمای زیادی است، "ممیل" این قدرت را حس می کند. از این رو به برادرش "امیل" میگوید: اگر من جای تو بودم کاری می کردم .
... [مشاهده متن کامل]
مردم استان لرستان نیز در این شب که در گویش لری خود به آن ( اول قاره ) یا ( توک چله ) می گویند شب یلدا را به همراه آداب و رسوم ویژه ای اجرا می کنند که از گذشته ها نسل به نسل انتقال یافته است .
لرستانی ها مانند دیگر هموطنان ایرانی همواره آیین های شب یلدا را ارج نهاده و از چند روز قبل خود را برای برگزاری این آیین ها مهیا می کنند .
در این شب تنقلات زیادی که برخی از آنها مختص همین منطقه است مصرف می شود که شامل گندم شیره ، گندمی که در شیر می خیسانند و زرد چوبه و نمک را با آن مخلوط می کنند سپس آن را روی ساج برشته می کنند و آن را همراه با خلال بادام ، گردو، کشمش و کنجد مخلوط می کنند و می خورند . معمولا در شب یلدا گندم شیره در تمام خانه ها یافت می شود . انواع شیرینی های محلی از جمله تنقلات دیگری است که مردم این دیار در شب یلدا از آنها استفاده می کنند . غذای مخصوص مردم لرستان در شب یلدا بوقلمون ، گوسفند ، سبزی پلو و خورش سبزی است.
از دیگر رسوم قوم لر در این شب به جای آوردن رسم ( کشتی ) به معنای کشتن است هر خانواده ای در این استان با توجه به موقعیت و وضعیت اقتصادی اش سعی می کند گوسفند یا بزی را سر بریده و سورو سات کبابی را مهیا کند .
همچنین مردم این استان بنا به سنت دیرینه اغلب خانواده ها یلدا را در کنار بزرگان طایفه به ویژه پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های خود سپری می کنند.
خواندن دیوان حافظ و تفعل به آن ، شاهنامه فردوسی و داستان سرایی از دیگر آدابی است
که در شب یلدا زینت بخش محافل گرم مردم این دیار بوده و از محبوبیت و یژه ای نیز نزد مردم برخوردار است .
ازدیگر سنت های دیرینه مردم این دیار در شب یلدا رفتن به پشت بام منازل و طلب کردن تنقلات شب یلدا است .
در شب یلدا بسیاری از پشت بام منازل این شهر مملو از جوانان و نوجوانانی است که با شور و شوق فراوان عبارت امشو اول قاره ( امشب شب یلدا است ) را در شهر طنین کرده و حال و هوای خاص شب یلدا را دو چندان می کنند .
در این شب نوجوانان و جوانان با تاریک شدن هوا به پشت بام منازل همسایه رفته و شالی را به حیاط منزل آویزان می کنند و با سر دادن شعار جمعی ( امشو اول قاره، خیر د هونت بواره ، نون و پنیر و شیره ، کیخا حونت نمیره ) از صاحب خانه می خواهند تنقلات شب یلدا را در شال آنها بریزد .
این شب که در لرستان از آن به عنوان چله یاد می شود به دو بخش چله بزرگ وچله کوچک تقسیم می شود. چله بزرگ همان اول زمستان است وچله کوچک آخر زمستان که به عید نوروز باستان ختم می شود که بزرگان نیز اشعاری در مورد چله بزرگ وکوچک بیان نمود ه اندوگفتند پیره زن سپید موی که همان چله کوچک است به چله بزرگ که پیرمرد است می گوید چرا توچله را که شروع فصل سرماست را ازبین نمی بری ودر جواب می گوید من نمی توانم مگر اینکه چهل وپنچ روز از آن بگذرد امادر این مدت بر اثر سرما پیره زن پسرش را ازدست می دهد وبا گذشت 72روز از فصل زمستان پیره زن برای اینکه چله بزرگ را ازپای در آورد چوب یزرگی را برداشته آن را به طرف چله بزرگ پرتاب میکند می گوید حالا که پسر من بخاطر تو ازبین رفته من هیچ دلخوشی ندارم واگر چوب چله کوچک به داخل آب افتاد شروع بهار همرا با بارندگی است واگر در میان خشکی افتاد بهار خوبی در انتظار مردم ومحصولات کشاورزی نیست .
در بعضی از منازل، کلیه اقوام نزدیک و صمیمی به دور هم جمع می شوند و تا آخر شب به گفتگو می پردازند و با گرفتن فال "چل سرو" cel seru ( فال چهل سرود _ یکنفر تسبیح می اندازد و هر کدام از حاضرین یک شعر به زبان لکی می گویند و چهلمین شعر نیت اصلی گیرنده فال است ) و با گفتن افسانه های کهن وقت را می گذرانند.
اوایل شب یلدا بعضی از پسر بچه ها به بالای پشت بام منازل می روند و ریسمانی را به یک شال بزرگ بسته به پایین و بطرف درب خانه ها می فرستند و می گویند:
"امشو اول قاره _ خیر د هونت بواره"
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد )
"نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره"
Non _ o _ panir _o _ sira kixa honat namira
( نان و پنیر و شیره کدخدا ( صاحب خانه ) خانه ات نمیرد )
"چی به علی کوشکه بیاره"Ci be ali koska beyara
( چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد )
سپس صاحب خانه مقداری آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی در شال آنها می گذارد و بچه ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه میگویند:
"امشو اول قاهاره نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره"
Emsow aval gahara non _o _ panir _o_sira kixa honat namira .
( امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد ) .
بعد از برداشتن محتویات شال به روی پشت بامهای دیگر میروند و گفته های مذکور را تکرار می کنند. بعضی مواقع عده ای از صاحب خانه ها برای اینکه با پسر بچه های روی پشت بام شوخی کرده باشند، وقتی بچه ها شال را به پایین می فرستند، صاحب خانه بجای آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی مقداری سنگ در شال می گذارند و وقتی بچه ها متوجه این موضوع می شوند همصدا می گویند:
"نون و پنیر و حلوا کیخا هونت لنگ والا"
Non _o_ panir _o_ halva kixa honat leng vala
( نان و پنیر و حلوا کدخدا خانه ات پا در هوا یا بزمین بخورد ) .
"نون و پنیر و شیره کیخا هونت بمیره"Non _o_ panir _o_ sira kixa honat bamira
( نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات بمیرد ) .
در این هنگام کسانی که در خانه هستند با شنیدن گفته های بچه ها با صدای بلند می خندند و ضمن دلجویی دادن بچه ها مقداری آجیل گندم برشته و میوه و شیرینی به آنها می دهند. باید متذکر شد در آذربایجان رسم کجاوه اندازی و در روستاهای نزدیک به تهران رسم شال اندازی در شب چهار شنبه سوری یک سمبول بوده و این رسم در دوران ابوریحان بیرونی نیز مرسوم بوده. یکی دیگر از رسوم دیرینه مردم این دیار در شب اول قاره سنت قاشق زنی است. دراین آیین نیز افراد با پوشاندن سر و صورت خود به درب منازل رفته و با به صدا در آوردن قاشق صاحب خانه را از حضور خود آگاه می کنند. در این هنگام صاحب خانه نیز به میمنت این شب مقداری از تنقلات و شیرینی خانگی را در ظرف آنان می ریزد.
از دیگر رسوم قوم لر در این شب به جای آوردن رسم قربانی است و هر خانواده ای با توجه به وضعیت اقتصادی اش سعی می کند حیوانی راسرببرد و گوشتش را کباب کند. این حیوان اغلب گوسفندی است که از ۶ ـ ۵ ماه پیش نشان شده و نزد عشایر به امانت گذارده اندتا پروار شود. گاهی هم اگر خانوده ای از نظر اقتصادی و معیشت تنگ دست باشد، بوقلمون یامرغ و خروس سر می برد. دراین شب ، بزرگ خانواده از همه دعوت می کند تا شام را در کنار هم صرف کنند.
در این شب برای بچه هایی که نزد خانواده های خود نشسته اند پرسشهایی در مورد فصلها پیش می آید که بزرگتران با خوشرویی در مورد فصلها توضیحاتی می دهند، بخصوص فصلی که آغاز شده و ارمغانی از برف و باران و سرما به همراه دارد و معمولا افسانه "امیل" ami و "ممیل"mamil را برای بچه ها می گویند.
که این دو نامهای دو برادر زمستانی "چله گپه" cella gapa ( چله بزرگ _ چهل روز اول زمستان ) و "چله کوشکه" cella koska ( چله کوچک _ چهل روز بعد از زمستان ) می باشند که اولی یعنی "چله بزرگ" از اول دیماه الی یازدهم بهمن ماه و دومی یعنی "چله کوچک" از یازدهم بهمن ماه الی اول اسفند ماه ادامه دارد و افسانه این دو برادر از این قرار است که:
"امیل" "amil و "ممیل" mamil دو برادر زمستانی هستند و دو نفس دارند. "امیل" که برادر بزرگتر است دارای نفس "دزد" می باشد که آن در روز چهل و پنجم زمستان در اثر سرمای زیاد مشخص می گردد و "ممیل" برادر کوچکتر دارای نفس "آشکار" می باشد و آن در روز پنجاه و پنج زمستان که هوا کمی بهتر می شود مشخص میگردد.
چهل روز که از زمستان می گذرد "امیل" ( چله بزرگ ) به کوه می رود و زیر سنگ سیاه و بزرگی می نشیند. در این موقع سنگ سیاه بر روی او می افتد و "امیل" قادر به بلند کردن سنگ و بیرون کشیدن خودش نیست. پس همانطور زیر سنگ می ماند.
پس از سپری شدن پنجاه روز از زمستان "ممیل" ( چله کوچک ) بفکر برادرش می افتد و پیش خود می گوید نکند در کوه برای برادرم "امیل" اتفاقی افتاده باشد؟ از این رو برای پیدا کردن برادر خود به کوه می رود.
در این زمان است که مردم می گویند: هوا خیلی سرد شده و اکنون درست در وسط "ششله ششله" sasela_ sasela هستیم. یعنی تلاقی بین شش روز بعد از رفتن "ممیل" به دنبال برادرش که این دوازده روز هوا بسیار سرد می شود و آن از روز چهارم تا شانزدهم بهمن ماه می باشد.
خلاصه "ممیل" بعد از جستجوی فراوان برادرش "امیل" را در حالیکه تخته سنگی بر رویش افتاده پیدا می کند. خود را به کنار او می رساند و هر کاری می کند نمی تواند تخته سنگ را جابجا نماید تا برادرش را نجات دهد.
از آنجا که "امیل" دارای قدرت سرمای زیادی است، "ممیل" این قدرت را حس می کند. از این رو به برادرش "امیل" میگوید: اگر من جای تو بودم کاری می کردم .
قاره=لویژ
به خشکی های وسیعی در میان آب ها قرار گرفته اند ، قارّه می گویند .
واژه " خشکاد " از واژه " خشک " و پسوند " جا و مکان " اد " از سوی فرهنگستان زبان پارسی ساخته و بجای " قاره " بکار می رود و به معنای جای خشک است .
" خشکادپیما " بجای قاره پیما ،
" خشکادپیما " بجای قاره پیما ،
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
لُویژ loviž ( پشتو: لووِچی )
لُویژ loviž ( پشتو: لووِچی )
صدای بلند. در گویش کازرونی قاره زدن و قاره دادن ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)