[ویکی فقه] فیلسوفانِ ملطی از اهالیِ شهر ملط، واقع در ایونیه بودند. از این فیلسوفان می توان به تالس، انکسیمندر و انکسیمنس اشاره کرد. افکارِ این فیلسوفان بیشتر طبیعی بود تا مابعدالطبیعی، هر کدام از آنان می کوشید تا مادهٔ اصلی ای که جهان بر اساسِ آن بوجود آمده است، یا به اصطلاح، مادةالمواد را کشف کند.
فیلسوفان پیش از سقراط، نمایندگان اندیشه و تفکری بودند که به لحاظ فلسفی و دیدگاهی، اندیشه و تفکر همدیگر را دنبال می کردند و از لحاظ زمانی نیز پی درپی آمدند، این فیلسوفان در اصل به یک پرسش اساسی که همان پرسش از چیستی واقعیت بود، توجه داشتند و از کارها و آثار یکدیگر استفاده می کردند. دانسته های ما از این فیلسوفان، نوشته های پراکنده ای است که از آنها به جا مانده است.
آغازگر نخستین فلسفه علم
در واقع آغازگر نخستین فلسفه علم، طالس بود که در ملطیه می زیست. ملطیه، کوچ نشین کرتی ها بود و در آسیای صغیر قرار داشت. یونانیان او را در شمار فرزانگان هفت گانه قرار دادند؛ معروفیت طالس به امور عملی حیات اوست تا تعقل فلسفی اش. او کوشید تا به جای تفسیر اسطوره شناختی، جهان را به روش عقلی توصیف کند. نظریه اصلی او این بود که ریشه و بُن تمام موجودات آب است و ما گوناگونی های بسیاری را از این ماده و عنصر بنیادی در جهان طبیعت می بینیم. یونانیان باستان، طبیعت را در چهار عنصر خلاصه کرده بودند: خاک، آب، باد و آتش. فرض طالس این بود که همه این اشکال را می توان در یک صورت اصلی، که همانا آب باشد، خلاصه کرد.
عقیده جانشین طالس
آناکسیماندروس جانشین طالس بود. او نیز از مردم ملطیه بود و این اندیشه طالس را پذیرفته بود که یگانگی باید شالوده چندگانگی طبیعت باشد، اما در این فرض طالس که آب، بن همه عنصرهای طبیعی است، ایراد می دید. از دید او جهان از صورت های برابر با هم یک ماده، تشکیل نشده، بلکه تمام هستی از ماده یا عنصری که وی آن را «نامعین» یا بیکران می نامید، تشکیل شده است که مراد او مادّه تدوین نیافته و متحول نشده ای بود که همه عنصرها از آن پدید آمده اند. همچنین وی عقیده داشت جز این جهان، جهان های بسیاری هست. زمین ساکن نیست، بلکه آزادانه می چرخد و وضع خود را نگاه می دارد، همچنان فاصله اش با چیزهای دیگر برابر است. در کیهان، بالا و پایین مطلق در کار نیست. هر جهانی بالا و پایینی از آن خود دارد. بالا، رو به بیرون از جهان و پایین، رو به سوی جهان است. سومین فیلسوف مکتب ملطی، آناکسیمنس است که به پایه طالس و آناکسیماندروس نمی رسد. او مفهوم ماده بیکران آناکسیماندروسی را رها کرد و به اندیشه عنصر یگانه طالسی، که بُن همه چیز است، بازگشت. اما به جای عنصر آب، هوا را ماده اصلی قرار داد و دگردیسی هوا را به درجه تراکم آن نسبت داد. نوآوری اندیشه او به چگونگی و روشی است که عنصری می تواند به ماده دیگری تغییر شکل دهد، می باشد یعنی زیاد و کم شدن تراکم. به عقیده او، هوا برای جهان، مانند روح برای تن و سرچشمه زندگی و جهان هستی است.
تعارض خردگرایی ملطی با عرفان فلسفی
...
فیلسوفان پیش از سقراط، نمایندگان اندیشه و تفکری بودند که به لحاظ فلسفی و دیدگاهی، اندیشه و تفکر همدیگر را دنبال می کردند و از لحاظ زمانی نیز پی درپی آمدند، این فیلسوفان در اصل به یک پرسش اساسی که همان پرسش از چیستی واقعیت بود، توجه داشتند و از کارها و آثار یکدیگر استفاده می کردند. دانسته های ما از این فیلسوفان، نوشته های پراکنده ای است که از آنها به جا مانده است.
آغازگر نخستین فلسفه علم
در واقع آغازگر نخستین فلسفه علم، طالس بود که در ملطیه می زیست. ملطیه، کوچ نشین کرتی ها بود و در آسیای صغیر قرار داشت. یونانیان او را در شمار فرزانگان هفت گانه قرار دادند؛ معروفیت طالس به امور عملی حیات اوست تا تعقل فلسفی اش. او کوشید تا به جای تفسیر اسطوره شناختی، جهان را به روش عقلی توصیف کند. نظریه اصلی او این بود که ریشه و بُن تمام موجودات آب است و ما گوناگونی های بسیاری را از این ماده و عنصر بنیادی در جهان طبیعت می بینیم. یونانیان باستان، طبیعت را در چهار عنصر خلاصه کرده بودند: خاک، آب، باد و آتش. فرض طالس این بود که همه این اشکال را می توان در یک صورت اصلی، که همانا آب باشد، خلاصه کرد.
عقیده جانشین طالس
آناکسیماندروس جانشین طالس بود. او نیز از مردم ملطیه بود و این اندیشه طالس را پذیرفته بود که یگانگی باید شالوده چندگانگی طبیعت باشد، اما در این فرض طالس که آب، بن همه عنصرهای طبیعی است، ایراد می دید. از دید او جهان از صورت های برابر با هم یک ماده، تشکیل نشده، بلکه تمام هستی از ماده یا عنصری که وی آن را «نامعین» یا بیکران می نامید، تشکیل شده است که مراد او مادّه تدوین نیافته و متحول نشده ای بود که همه عنصرها از آن پدید آمده اند. همچنین وی عقیده داشت جز این جهان، جهان های بسیاری هست. زمین ساکن نیست، بلکه آزادانه می چرخد و وضع خود را نگاه می دارد، همچنان فاصله اش با چیزهای دیگر برابر است. در کیهان، بالا و پایین مطلق در کار نیست. هر جهانی بالا و پایینی از آن خود دارد. بالا، رو به بیرون از جهان و پایین، رو به سوی جهان است. سومین فیلسوف مکتب ملطی، آناکسیمنس است که به پایه طالس و آناکسیماندروس نمی رسد. او مفهوم ماده بیکران آناکسیماندروسی را رها کرد و به اندیشه عنصر یگانه طالسی، که بُن همه چیز است، بازگشت. اما به جای عنصر آب، هوا را ماده اصلی قرار داد و دگردیسی هوا را به درجه تراکم آن نسبت داد. نوآوری اندیشه او به چگونگی و روشی است که عنصری می تواند به ماده دیگری تغییر شکل دهد، می باشد یعنی زیاد و کم شدن تراکم. به عقیده او، هوا برای جهان، مانند روح برای تن و سرچشمه زندگی و جهان هستی است.
تعارض خردگرایی ملطی با عرفان فلسفی
...
wikifeqh: فیلسوفان_ملطی